آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » لاله زار مرداب

لاله زار مرداب

نویسنده: حسن اصغریانتشارات بوتیمارسال نشر: ۱۳۹۵ “لاله‌زار مرداب” آخرین داستان منتشر شده حسن اصغری است که امسال وارد چهلمین سال داستان‌نویسی‌اش شده است. او افزون بر سی عنوان کتاب چاپ شده دارد که جز دو – سه عنوان، باقی داستان است؛ رمان و داستان کوتاه. “لاله‌زار مرداب” را ناشر زیر عنوان “رمان” عنوان‌بندی کرده است […]

لاله زار  مرداب

نویسنده: حسن اصغری
انتشارات بوتیمار
سال نشر: ۱۳۹۵

“لاله‌زار مرداب” آخرین داستان منتشر شده حسن اصغری است که امسال وارد چهلمین سال داستان‌نویسی‌اش شده است. او افزون بر سی عنوان کتاب چاپ شده دارد که جز دو – سه عنوان، باقی داستان است؛ رمان و داستان کوتاه. “لاله‌زار مرداب” را ناشر زیر عنوان “رمان” عنوان‌بندی کرده است که عنوان بی‌مسمایی است چرا که این کتاب از نظر ساختار و از لحاظ حجم رمان تلقی نمی‌شود. حجم آن پنجاه صفحه است و با فرم و فونت موجود، داستان کوتاه و با کمی مسامحه داستان نسبتا بلند است اما رمان نیست.
میان چند کار اخیرا منتشر شده‌ی حسن اصغری داستان لاله‌زار مرداب متفاوت است. پیش‌تر اصغری با رویکردی سمبلیک و زبانی جزئی نگار جهان داستان خود را می‌ساخت اما در “لاله‌زار مرداب” ساختار و زبان او رئالیستی است اما نه رئالیسم عریان روایت‌گر، بلکه چه قصه و چه درونمایه (تغییر نگرش نسبت به محیط هنگام برخورد با واقعیت‌های پنهان) در جلد زیرین داستان جریان یافته و حرکت می‌کند.
سه دوست که یکی‌شان مهمان دو دیگر است به قصد گردش در شهری که همان یک مسافرش هست و دو دیگر بومی‌اش، با راهنمایی یک قایقران سر از مرداب در می‌آورند و در آشنایی با زیست قایقران تصورات اولیه‌ی خویش را نسبت به محیطی که در آن زندگی می‌کنند، یا همچو جوان مهمان نگاه مجذوب یک توریست را دارند، تغییر می‌کند. اصغری البته در این داستان نیز دغدغه‌ی سمبلیستی و استعاره‌پردازی خود را دارد. اما با چند اثر قبلی متفاوت است زیرا بی ‌آن‌ نیز داستان درون‌مایه‌ی خود را فراهم آورده است. خواننده از همه‌ی ماجرایی که بر قایقران گذشته سردر نمی‌آورد. از دور چیزهایی را مشاهده می‌کند و خودش باید حدس بزند که اتفاق داستان چیست. از این نظر “لاله‌زار مرداب” به شگرد داستان‌نویسی همینگوی نزدیک است. اما دست کم گرفتن هوش خواننده کاملا مغایر با آن. نویسنده‌ی گزیده‌گو که ماجرای داستان خود را با چند نشانه در داستان قرار می‌دهد از پیش باید به هوش خواننده‌اش یقین داشته باشد. یقینی که نزد حسن اصغری (دست‌کم در این داستان) نیست. برای نمونه به تکرار چند باره‌ی این جمله اشاره می‌کنم:
” منوچهر گفت: آمیختن با طبیعت خیلی عالیه. من همین رو می‌خوام.
رحیم گفت: من همین رو نمی‌خوام. اینجا در چند سال اول واسه‌ی من شگفت‌انگیز بود. از تماشاش کیف می‌کردم، بعد ذره ذره همه چیزش عادی شد. تکراری شد..” (ص ۱۹)
به شماره صفحه‌ای که از آن نقل قول کردم توجه کنید از آغاز داستان تا این صفحه بارها و بارها و به اشکال مختلف شیفتگی “منوچهر” به محیطی که تازه به آن وارد شده و بی‌اعتنایی دو جوان دیگر به محیط زندگیشان تکرار شده است ( بعدتر نیز هم). نویسنده می‌داند که قرار است در پایان داستان دید توریستی منوچهر تغییر کند پس لازم است که شیفتگی او به محیط نشان داده شود اما تکرار چندین و چند باره‌ی آن دست‌کم گرفتن هوش خواننده و تکرار مکررات است و این از لذت خواندن داستان می‌کاهد.
داستان “لاله‌زار مرداب” با آن که به لحاظ ساختار ساده به نظر می‌آید اما از داستان‌های تکنیکی حسن اصغری است از آن نوع داستان‌ها که در هر بار خواندن چیزی برای خواننده دارد.


برچسب ها : , , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شماره ۶ و ۷ , نقد معرف
ارسال دیدگاه