آخرین مطالب

» شماره ۴۱ » مرشد و مارگریتا

مرشد و مارگریتا

نام کتاب: مرشد و مارگریتا نویسنده: میخائیل بولگاکف مترجم: عباس میلانی ناشر: نشر نو نوبت چاپ: سی و سوم، ۱۴۰۲ (چاپ اول، ۱۳۶۲) تعداد صفحه: ۵۳۴ قیمت: ۶۵۰ هزار تومان می‌خواهم شما را به خواندن داستانی بدیع، شگفت‌انگیز و طنزآلود، جادویی و عاشقانه که دارای مفاهیم فلسفی عمیق است دعوت کنم. رمانی که جزییات بسیاری […]

مرشد و مارگریتا

نام کتاب: مرشد و مارگریتا

نویسنده: میخائیل بولگاکف

مترجم: عباس میلانی

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: سی و سوم، ۱۴۰۲ (چاپ اول، ۱۳۶۲)

تعداد صفحه: ۵۳۴

قیمت: ۶۵۰ هزار تومان

می‌خواهم شما را به خواندن داستانی بدیع، شگفت‌انگیز و طنزآلود، جادویی و عاشقانه که دارای مفاهیم فلسفی عمیق است دعوت کنم. رمانی که جزییات بسیاری از آن برگرفته از زندگی شخصی نویسنده است و بخش‌های درخشان و تاثیرگذاری از داستان را می‌سازد.

«مرشد و مارگریتا» یکی از شاهکارهای ادبی قرن بیستم و مشهورترین اثر میخائیل بولگاکف نویسنده و پزشک روسی‌ است. بولگاکف نوشتن «مرشد و مارگریتا» را مهم‌ترین کار زندگی خود می‌دانست. او دوازده سال آخر عمر خود را صرف نوشتن این رمان کرد که قطعاً یکی از درخشان‌ترین آثار ادبی روسیه است.

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم:

«… هنگام درگذشت بولگاکف، جز همسر و دوستان نزدیکش، کسی از وجود این کتاب خبر نداشت. ربع قرن پس از مرگ نویسنده که این رمان سرانجام اجازۀ انتشار یافت، شمارگان سیصدهزارتایی آن یک‌شبه به‌فروش رفت و سپس هر نسخۀ آن تا صد برابر قیمت فروخته شد…»

رمان شروعی بسیار خواندنی دارد. دو دوست یکی سردبیر یک مجله ادبی به نام برلیوز و دیگری بزدومنی شاعر، گرم صحبت در مورد شعر و مسیح هستند که ناگهان شخصی خارجی به نام پروفسور ولند با ظاهری عجیب به آن‌ها نزدیک می‌شود. ولند می‌خواهد به آنها اثبات کند که مسیح وجود دارد و در آخر از شیوۀ مرگ سردبیر سخن می‌گوید و آن دو را سخت شوکه می‌کند.

برلیوز پرسید: «پس مشخصاً رشتۀ شما چیست؟»

«من در سحر و جادو تخصص دارم

میخائیل الکساندرویچ با خود فکر کرد: «باز شروع کرد» و سپس آب‌دهانی قورت داد و پرسید: «وبرای مشورت در همین زمینه از شما دعوت شده؟»

پروفسور حرفش را دنبال کرد: «بله، در همین زمینه. ظاهراً کتابخانۀ ملی شما نسخه‌های خطی تازه‌ای از جادوگر معروف قرن دهم، ژربِر اوریاکی کشف کرده. از من خواسته‌اند آن‌ها را مرتب کنم. در دنیا، متخصص منحصربه‌فرد این کار منم

برلیوز با احترام و آسایش خاطر پرسید: «آها، پس تاریخ‌دانید؟»

«بله تاریخ‌دان هستمو سپس بی‌آنکه ربطی داشته باشد افزود: «امشب در برکه‌های بطرکی یک ماجرای جالب رخ خواهد داد.» …

و ماجراهای عجیب یکی بعد از دیگری اتفاق می‌افتد و خواننده را سخت شگفت‌زده خواهد کرد.

«مرشد و مارگریتا» از سه داستان مختلف تشکیل شده که در طول رمان در هم تنیده می‌شوند و در انتهای رمان به هم گره می‌خورند. داستان اول ورود شیطان و همراهان عجیبش به مسکو در دوران استالین است که بسیار وقایع شگفت‌انگیزی را رقم می‌زند. داستان دیگر به صلیب کشیدن عیسی مسیح در زمان پونتیوس پیلاطس را دنبال می‌کند و در داستانی دیگر عشق سوزان مارگریتا و مرشد به تصویر کشیده می‌شود که همۀ خطوط داستان را به هم ربط می‌دهد. هر سه داستان در دو زمان مختلف اتفاق می‌افتد. مسکو در زمان حکومت استالین و اورشلیم در زمان عیسی مسیح.

بسیاری از منتقدان معتقدند که بولگاکف درونمایه و برخی از شخصیت‌های «مرشد و مارگریتا» را با تأثیر از فاوست اثر گوته ساخته است. خود بولگاکف نیز در ابتدای رمان با جمله‌ای از فاوست به این امر اشاره دارد. در هر دو اثر، شیطان نقش پررنگی در مقابل انسان ایفا می‌کند.

«پس بگو کیستی؟»

«جزئی از قدرتی هستم

که همواره خواهان شر است

اما همیشه عمل خیر می‌کند

گوته، فاوست

فیلم‌های بسیاری بر اساس «مرشد و مارگریتا» ساخته شد. تئاترهای بسیاری بر این اساس در سراسر جهان روی صحنه رفت و صدها آهنگساز، خواننده و ترانه سرا در کار خود از «مرشد و مارگریتا» الهام گرفتند. اما بولگاکف خود از تاثیر رمانش بر سراسر جهان نتوانست مطلع شود.

در چهلمین سال ترجمۀ «مرشد و مارگریتا» توسط عباس میلانی، ویراست جدیدی توسط مترجم صورت گرفته که با جدیدترین ترجمۀ انگلیسی آن و با توجه به متن روسی انجام گرفته است. معرفی حاضر بر اساس این نسخه است.

عباس میلانی در مقدمۀ کتاب می‌گوید:

«ویراست جدیدی که از روایت من در دست دارید نه تنها با واپسین و دقیق‌ترین ترجمۀ انگلیسی مرشد و مارگریتا مقایسه و بازنویسی شده است، بلکه در طول این سال‌ها دو دوست –‌یکی که زبانش روسی بود و سال‌ها در ایران با همسرش بنگاهی انتشاراتی داشت و دومی یک ایرانی که بیشتر از سه دهه در مسکو زندگی کرده‌– ترجمۀ من را با اصل روسی مقایسه کرده‌اند…»

ندا صالحی


برچسب ها : , , ,
دسته بندی : شماره ۴۱ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
خنده‌های هراس و تنهایی
جاری چون رود
ریمل
به حق چیزهای ندیده
ارسال دیدگاه