آخرین مطالب

نیما تقوی

دو شعر من مسافر ماه هستمنمی شود به زمین اعتمادیا با سرهای بریدههر شب یک به دو کرددیوارهای سیمانی را بوسیدبا گیس کسی خود را از این چاه ویل بیرون کشیدحتمن ماه کتابخانه ی بهتری داردو رقصندگانی بی هراسو می شود بدون ملاحظه بوسیدبود و شد نگاه کنبا همین ریش نتراشیده و لب های مجروحدر […]

نیما تقوی

دو شعر

من مسافر ماه هستم
نمی شود به زمین اعتماد
یا با سرهای بریده
هر شب یک به دو کرد
دیوارهای سیمانی را بوسید
با گیس کسی خود را از این چاه ویل بیرون کشید
حتمن ماه کتابخانه ی بهتری دارد
و رقصندگانی بی هراس
و می شود بدون ملاحظه بوسید
بود و شد

نگاه کن
با همین ریش نتراشیده و لب های مجروح
در غروب
پشت چراغ قرمز
پیش از بوغ اسرافیل
سفارش می کنم کسی پشت سرم آب نپاشد
و آش نپزد
به ماه می روم همین هفته
با یک سفینه کوچک قسطی
و دیگر به زمین نگاه نمی کنم
حتا برای سیگار ناشتایی
یا مرور مردمک های گرامی ات.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شعر , شماره ۱
ارسال دیدگاه