آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

وصف گل سوری نامتگلواژه ای به سپیدای ماهتاب و سپیده استبا عطر باغ اطلسیو دشت های گرم شب بو های دشتستاننامت گل هزار بهار نیامده است نامت تمام شب هایمو گستره ی خمیده ی رویاهایم راپر می کندو در دهانممانند ماه در حوض، مدّ می شود نامت در چشمانمچون لاله، سرخچون نسترن، سپیدو مثل سرو، […]

منوچهر آتشی

وصف گل سوری

نامت
گلواژه ای به سپیدای ماهتاب و سپیده است
با عطر باغ اطلسی
و دشت های گرم شب بو های دشتستان
نامت گل هزار بهار نیامده است

نامت تمام شب هایم
و گستره ی خمیده ی رویاهایم را
پر می کند
و در دهانم
مانند ماه در حوض، مدّ می شود

نامت در چشمانم
چون لاله، سرخ
چون نسترن، سپید
و مثل سرو، سبز می ایستد

نامت مژگانم را دُر می گیرد
نامت در جانم گُر می گیرد

پاسخ

کمر نبسته می آید سوار
با مژه های فرو افتاده
و شالِ آویخته به شانه

عنان به کوهۀ زین افکنده است
و یال ریخته یک سوی اسب
آشوب تاخت را
در اهتزاز نیست
و جاده بی هیجانی
سطر بلند نامۀ نومیدی است

بر آستانۀ پیکر ویران من
تندیس انتظاری پایان گرفته است.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شعر , شماره ۱
ارسال دیدگاه