آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » محمد شریفی

محمد شریفی

به یاد آراز یاد رفته ایچنارِ پیر ِ خانۀ پدری تمامت ِ شب، سکوت یارناگاه شکوای زنجره ایو باز سکوت یار گم‌شدگان بسیارندنشان شان این همه تهیدر قلب های ما هم پیاله با مرگتلو تلو می خورَد پیرمردتا میدان روستا حیاط پاسگاهتیرباران ماههق هق و قاه قاه نگفته های منگفته های گنجشکانسپیده دم های بهار […]

محمد شریفی

به یاد آر
از یاد رفته ای
چنارِ پیر ِ خانۀ پدری

تمامت ِ شب، سکوت یار
ناگاه شکوای زنجره ای
و باز سکوت یار

گم‌شدگان بسیارند
نشان شان این همه تهی
در قلب های ما

هم پیاله با مرگ
تلو تلو می خورَد پیرمرد
تا میدان روستا

حیاط پاسگاه
تیرباران ماه
هق هق و قاه قاه

نگفته های من
گفته های گنجشکان
سپیده دم های بهار

تمام فصل ها
فصل تواند
که پاییزند

دوردست شب
گریۀ کودک–
گم شده یا پیدا؟

آن چه نمی شناسم
روشنایی این سپیده
تاریکی آن شامگاه

شامگاه بهار
هفت کلاغ بر شاخۀ توت
هفت سکوت

آن چه نگفتیم
سکوت این شب بو ها
در این شب بهاری

سحرگاه
به آوای فاخته بیدار شدم
هنوز گم بودی


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شعر , شماره ۱
ارسال دیدگاه