آخرین مطالب

آرش افشار

سرودی در ستایشِ روزهای بی‌باران لب‌های سرخدروغِ زردِ دندان‌ها راپنهان نمی‌کنندآرایشِ غلیظِ تو اماعذرِ موجهی‌ست.ما آرزو کردیمآفتاب از لباسِ باد بیرون بیاید وما را بغل کندو حتا گاهی از سایه‌ی یک ابرکه نقشه‌ی بهار را عوض می‌کردترسیدیم.تو می‌دانیکه من هرگز سایه‌ای نداشتماما دوست داشتمدست‌های تو را بگیرمو به دنیا نشان دهم…درست استهر پرنده‌ی غمگین حق […]

آرش افشار

سرودی در ستایشِ روزهای بی‌باران

لب‌های سرخ
دروغِ زردِ دندان‌ها را
پنهان نمی‌کنند
آرایشِ غلیظِ تو اما
عذرِ موجهی‌ست.
ما آرزو کردیم
آفتاب از لباسِ باد بیرون بیاید و
ما را بغل کند
و حتا گاهی از سایه‌ی یک ابر
که نقشه‌ی بهار را عوض می‌کرد
ترسیدیم.
تو می‌دانی
که من هرگز سایه‌ای نداشتم
اما دوست داشتم
دست‌های تو را بگیرم
و به دنیا نشان دهم…
درست است
هر پرنده‌ی غمگین حق دارد
که رویای ابر را
با لانه‌ی گرمی عوض کند.


ما گریه‌های ماهی ِ تُنگیم
و دریا
با هم اشتباه‌مان می‌گیرد
چیزی به فهمِ آب اضافه نکردیم
تنها برای باران
شعرهای بد گفتیم
و از تنهایی آینه
به تنهایی عکس‌های دسته‌جمعی
پناه بردیم.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شعر , شماره ۱
ارسال دیدگاه