آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » در اقلیم صادق چوبک

در اقلیم صادق چوبک

حسن میرعابدینی صادق چوبک (۱۵ تیر ۱۲۹۵ – بوشهر – ۱۲تیر ۱۳۷۵)، از پیشروان داستان‌نویسیِ جدید ایران و از نویسندگانی است که، در سال‌های پس از ۱۳۲۰، به نوآوری در ادبیات زبان فارسی اهتمام داشتند. دیگر چهره‌های به نامِ این جنبش ابراهیم گلستان و جلال آل احمد بود. اینان، پس از جمالزاده و صادق هدایت […]

در اقلیم صادق چوبک

حسن میرعابدینی

صادق چوبک (۱۵ تیر ۱۲۹۵ – بوشهر – ۱۲تیر ۱۳۷۵)، از پیشروان داستان‌نویسیِ جدید ایران و از نویسندگانی است که، در سال‌های پس از ۱۳۲۰، به نوآوری در ادبیات زبان فارسی اهتمام داشتند. دیگر چهره‌های به نامِ این جنبش ابراهیم گلستان و جلال آل احمد بود. اینان، پس از جمالزاده و صادق هدایت و بزرگ علوی، داستان کوتاه را یکی از شاخه‌های اصلی ادبیات معاصر فارسی ساختند؛ و هر یک صاحب سبکی شدند.

چوبک در شرایطی چشم به این جهان گشود که «گرماگرم جنگ بین‌الملل بود. در آن دوران، بوشهر… به گونه یک مستعمره انگلیس بود… آدم خودش را در یک شهر نیمه‌اروپایی می‌دید» (چوبک، ص ۱۵۷). اما به دلیل «حضور عوامل انگلیس»، شهر به دو بخش متفاوت تقسیم می‌شد: بخشی آباد و مرفه و بخش دیگر دارای قمارخانه‌ها و روسپی‌خانه‌های متعدد. منتقدانی مانند براهنی، برخاستن از چنین محیطی را در شکل‌گیری فضای تلخ و زهرآگین داستان‌های چوبک بی‌اثر ندانسته‌اند و گفته‌اند: «تخیل چوبک دوزخی است، به دلیل اینکه محیطی که او در آن زندگی می‌کند دوزخی است که آتشِ طمع و فقر و وحشت و گرسنگی و شهوت دمار از روزگار انسان در می‌آورد.»

پدر چوبک، آقا اسماعیل، بازرگانی بود که بارها ازدواج کرد و، جدا از مادر چوبک، در شیراز زیست، منتقدان ادبی آثار چوبک، در شخصیت «کاکل زری»، کودک بی پدر و آسیب دیده رمان «سنگ صبور» (۱۳۴۵)، تصویری از دوران کودکیِ خود او را دیده‌اند. (براهنی، ص ۷۳۲، قانون پرور، ص ۲۶۹)

چوبک در حالِ گذراندن دوره ابتدایی در مدرسه سعادتِ بوشهر بود که به مالاریا مبتلا شد. مادر او را برای مداوا به شیراز فرستاد. کتاب‌هایی مثل «یکی بود و یکی نبود» از جمالزاده، «هزار و یک شب» و «سه مکتوب» اثر میرزا آقاخان کرمانی، که پدر برای همسر دومش می‌خواند، علاقه او را به داستان‌نویسی برانگیخت و در نوع نگاه انتقادی‌اش به زندگی و مذهب سخت اثر کرد (چوبک، ص ۱۵۹). او کتاب‌های بسیار در زمینه ادبیات کلاسیک، تاریخ ایران همچنین آثار داستان‌نویسی از قبیل موپاسان، چخوف، داستایوسکی، فاکنر و همینگوی خواند و به فراگیری زبان‌های انگلیسی و عربی روی آورد.

وی، پس از گذراندن دوره اول متوسطه در شیراز، تحصیلات خود را در کالج امریکایی تهران ادامه داد. ورود به پایتخت سبب راهیابی این دانش آموز شهرستانی به محفل روشنفکران نوگرایی چون خانلری و مسعود فرزاد و دوستی دیرپای او با صادق هدایت شد.

چوبک در سال ۱۳۱۶ دیپلم ادبی گرفت و، در همان سال، ازدواج کرد. سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و یک سال در دبیرستان شرافت خرمشهر تدرس کرد. در مهرماه ۱۳۱۷، برای خدمت نظام به تهران بازگشت. سال دوم خدمت خود را به سِمَت مترجم زبان انگلیسی در ستاد ارتش گذراند. پس از آن، دوران کوتاهی کارمند وزارت دارایی بود. با ورود مستشاران امریکایی، مترجم آنان شد. در سال ۱۳۲۶، به دعوت اِلوِل ساتَن، مستشرق انگلیسی، به کار ترجمه در اداره روابط عمومی سفارت انگلیس در تهران اشتغال یافت و سرانجام، سال‌های ۱۳۵۳-۱۳۲۸ را با عنوان مترجم و سپس مسئول کتابخانه در شرکت نفت خدمت کرد.

شغل مترجمی زمینه‌ای فراهم آورد که وی با فرهنگ و شیوه گوناگون حیات جوامع غربی آشنایی پیدا کند. در عرصه ترجمه ادبی چندان طبع آزمایی نکرد. نخستین ترجمه‌های خود، آثاری از یوجین اونیل و آرتور شنیتسلر و دی.اچ.لاورِنس را در مجلات سخن و نامه مردم به چاپ رساند. پینوکیو، اثر کارلو کولودی را با عنوان آدمک چوبی به فارسی برگرداند که در سال ۱۳۳۴ چاپ و منتشر شد، ترجمه شعر «غراب»، سروده ادگار آلن پو را در مجله کاوش (۱۳۳۸) منتشر کرد. آخرین ترجمه‌اش، مهپاره (۱۳۷۰)، گزارشی به زبان شیوا از داستان‌های عاشقانه و کهن هندی است.

وقتی نخستین مجموعه داستان چوبک، خیمه شب بازی(۱۳۲۴)، منتشر شد، خانلری دقت او را در مشاهده جزء‌نگارانه محیط و مهارتش را در وصف رفتار و حرکات اشخاص به منظور بازنمایی وضع روحی آنان ستود و برای او آینده درخشانی پیش‌بینی کرد (ناتل خانلری، ص۱۶۵).

این مجموعه حاوی یازده داستان و طرح است به نام‌های «نفتی»، «گل‌های گوشتی»، «عدل»، «زیر چراغ قرمز»، «آخر شب»، «مردی در قفس»، «پیراهن زرشکی»، «مسیو الیاس»، «اسائه ادب» (در چاپ دوم به سال ۱۳۳۴، بر اثر فشار سانسور، جای خود را به شعر منثور «ای انسان» داد)، «بعد ازظهر آخر پاییز»، و «یحیی» چوبک با نخستین مجموعه داستانش چنان شهرتی یافت که او را به شرکت در نخستین کنگره نویسندگان ایران (۱۳۲۵) دعوت کردند.

دیری نگذشت که دومین مجموعه داستان او، با نام «انتری که لوطی‌اش مرده بود» (۱۳۲۸)، منتشر شد. این مجموعه حاوی سه داستان «چرا دریا طوفانی شده بود»، «قفس»، «انتری که لوطی‌اش مرده بود»، و نمایشنامه «توپ لاستیکی» است. داستان‌های گرد آمده در این دو کتاب از لحاظ فضاسازی و نمایش روحیه و روابط شخصیت‌ها از راه گفت و گوهای زنده و طبیعی، از بهترین آثار ادبیات داستانی زبان فارسی است.

چوبک، در داستان‌های کوتاهش، عمدتا به زشتی‌های محیط توجه دارد و اوج قدرت هنری او زمانی است که برخورد مردم گرفتار غرایز حیوانی را با جامعه وصف می‌کند. تبحر در ساخت و پرداخت داستان و نگریستن به مضمون با نگاهی شسته از غبار تکرار‌های اخلاقی و احساسی او را به پرده برداشتن از جلوه‌های هراسناک جامعه‌ای قحطی زده و ریاکار ـ‌جلوه‌هایی که همواره پنهان نگه داشته شده است‌ـ توانا می‌سازد.

چوبک هنر را با پند و اندرز در نمی‌آمیزد اما، با توصیفی خشن از جوانب تاریک جامعه، می‌نمایاند که احساس پوچی و تنهایی شخصیت‌ها نتیجه زندگی قرین اسارت در چنگال اقتدار حاکمان و غرایز کور فردی است. او، با مصور ساختن ماهرانه این نوع زندگی، «آدمی را به اختیار زندگی معنی‌دار بر پایه چیزی غیر از قوانین طبیعت، بر پایه وجدان و اصول اخلاقی، ترغیب می‌کند». (پدرسن، ص ۴۶)

چوبک، در آثارش، رابطه بیمارگونه قربانی و قربانی‌کننده، زندانی و زندانبان را می‌نمایاند و، با طنزی ظریف، خفایای شخصیت‌ها را می‌کاود و تنهایی و حس بی‌پناهی قربانیان را به تصویر می‌کشد. آنچه از نظر هنر داستان‌نویسی او در خور تأمل است این است که، در آثارش، نویسنده اقتدارطلب و دانای کل به کناری می‌رود تا داستان با مکالمه شخصیت‌ها پیش رود و اوج و فرود طبیعی خود را بپیماید‌ ـ‌ و این صناعتی کارآمد در داستان‌هایی است که در نفی اقتدار و مقهوریت نوشته شده‌اند. با اهمیت دادن به فردیت شخصیت‌هایی که همه آنان امکان می‌یابند تا دل خود را به سخن درآورند، به آفرینش کاراکتر‌هایی راه داده می‌شود که، پس از گذشت سالیان دراز، هنوز هم زنده و باورکردنی‌اند. بدین‌سان، گفت و گو، به عنوان صناعتی داستانی، نقش عمده‌ای در ساخت فضای آثار او ایفا می‌کند. داستان از طریق گفت و گو گسترش می‌یابد و فکر و فلسفه زندگی آدم‌ها از لا به لای سخنان آنان آشکار می‌گردد.

چوبک، با توجه به ظرایف زبان فارسی، دقت در انتخاب تعبیرات، و توصیف‌های موجز و جان‌دار، به نثری دست یافته است که هم از غنای ادبیات کلاسیک مایه گرفته هم از رنگارنگی و تنوع زبان محاوره کوچه و بازار. او هنرمندانه زبان نوشتاری و محاوره‌ای را در هم می‌تند بی آنکه وحدت هنری اثر لطمه ببیند.

چوبک، خصوصیات و منش شخصیت‌های مطرود را به بازآفرینی لحن آنها به نمایش می‌گذارد و، از این رو، ناگزیر تعبیرات زشت  رکیک آنان را بازگو می‌کند تا اصالت گفتار و رفتار آنان را حفظ کند. وی، جسورانه و بی‌پروا، از تابوها (محرمات) در داستان‌های خود بهره می‌جوید و در عین حال متأثر از ادبیات آمریکا به ویژه سبک نگارش ساده و گزارشی و فشرده همینگوی به ساختار داستان‌های خود توجه جدی نشان می‌دهد.

در دهه ۱۳۲۰ و دوره‌ای که چوبک نوشتن آغاز کرد، رشد مفاهیم جامعه‌گرایانه در سیاست و فرهنگ، نویسندگان را متوجه زندگی بی‌پناهان و افشای بی‌عدالتی‌های اجتماعی ساخته بود. اما اغلب نویسندگانی که به این مضامین پرداختند از حد ارایه برش‌هایی ناتورالیستی از زندگی، با نوعی بشردوستی کلی و رنجش‌های اجتماعی احساساتی، فراتر نرفتند. در عوض، توصیف‌های عینی و ناتورالیستی چوبک بی‌طرفانه و دور از مایه‌های کاذب احساساتی ماند. چنین نگاهی به فساد و زشتی زندگی، برای خوانندگانی که از نگرش احساساتی و موعظه‌های اخلاقی  نویسندگان دیگر خسته و رمیده شده بودند، جاذبه پرقوتی داشت.

منتقدانی چوبک را، از این رو که اعماق جامعه‌ای بیمار و اسیر خرافات را می‌کاود و تصویری زشت و هراس‌آور از آن ارایه می‌کند، پیرو مکتب ادبی ناتورالیسم دانسته‌اند. کسانی نیز بر آنند که قصه‌های او نه ناتورالیستی بلکه مردم‌شناسانه‌اند. به واقع، چوبک «ما را به نگریستن، یا بهتر بگویم، بوییدن دنیایی وامی‌دارد که آن را با هاله‌ای از پرهیزکاری پوشانده‌ایم» (فردوسی، ص ۲۴۰،۲۳۴). در هر حال، چیرگی نوعی نگرش فرویدی خام، که علت‌العلل رفتار آدم‌ها را غرایز کور جنسی باز می‌شناسد، از عمق جهان داستانی چوبک می‌کاهد و گستره معنایی آن را محدود می‌سازد.

طی وقفه پانزده ساله‌ای که میان دوره‌های اول و دوم انتشار داستان‌های چوبک پدید آمد، شاهد چند اتفاق مهم در زندگی هنری اوییم. وی، در سال ۱۳۲۶، به دعوت اِلوِل ساتن، در نمایش «سرباز شکلاتی» اثر برنارد شاو (ترجمه سیمین دانشور)، بازی کرد. در سال ۱۳۳۴، برای شرکت در همایش ادبی دانشگاه هاروارد به امریکا سفر کرد. سپس، به دعوت کانون نویسندگان شوروی، به مسکو و سمرقند و بخارا رفت. وی سال ۱۳۴۹ را به تدریس در دانشگاه یوتای امریکا گذراند و به سال ۱۳۵۱، در کنفرانس نویسندگان آسیایی و آفریقایی در قزاقستان شرکت کرد.

چوبک، در نخستین مرحله خلاقیت ادبی خود، درباره رنج و ستمی نوشته بود که قدرتمندان بر ستمدیدگان به ویژه زنان و کودکان روا می‌دارند. وی، در رمان «تنگسیر» (۱۳۴۲) و مجموعه داستان‌های کوتاه «چراغ آخر» (۱۳۴۴) و «روز اول قبر» (۱۳۴۴)، مضمون لزوم به کیفر رساندن ستمگران را پروراند.

تنگسیر اثر متفاوتی در میان کارهای چوبک است. نویسنده، در آن ضمن نمایش زشتی‌ها، به زیبایی‌های زندگی و اراده انسان‌ها نیز توجه دارد. این رمان پرکشش را می‌توان غمنامه نابودی سنت‌های ارزشمند جامعه شمرد. زار محمد تنگستانی، عاصی از بی‌عدالتی قوه قضا، برای احقاق حق خود، عصیان می‌کند و پس از آنکه از کلاهبرداران انتقام می‌گیرد، مردم به او لقب شیر محمد می‌دهند. امیر نادری، در سال ۱۳۵۳، فیلمی با نام تنگسیر، بر اساس رمان چوبک ساخت. این رمان را فرانک بگلی، به کمک مرضیه سمیعی، به زبان انگلیسی ترجمه کرد. در سال ۱۳۶۱ نیز، گزیده‌ای از داستان‌های کوتاه چوبک با مقدمه بگلی به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شد.

چوبک، با کاربرد پس زمینه‌های قومی خود و بهره‌جویی از غنای زبان رنگین مردم جنوب ایران در صحنه‌های فراموش‌نشدنی رمان‌های تنگسیر و سنگ صبور، مبدع رمان بومی در زبان فارسی شد. او در خلق این رمان‌ها، از جدیدترین شیوه‌های داستان‌نویسانی همچون همینگوی و فاکنر بهره برد.

رمانی مدرن که، در عین حال، شباهت‌هایی هم با بوف کور پیدا می‌کند: طرح هر دو رمان را قتل زنی اثیری و گوهرین به حرکت در می‌آورد، و معلم جوان سنگ صبور که همدمی ندارد جز عنکبوت گوشه سقف اتاقش، یادآور راوی بوف کور است که با سایه خود حرف می‌زند و …

با نفی فضای تک صدایی ـ فضایی که در آن، تنها صدای نویسنده دانای کل را می‌شنویم ـ در رمان سنگ صبور، همنشینی «قول»های ضد و نقیضی مجال بروز می‌یابد که هر یک صدا و جهان یک شخصیت، و جنبه‌ای از واقعیت را می‌نمایانند.

سنگ صبور از ۲۶ بخش تشکیل شده و هر بخش حاوی تک‌گفتاری درونی بر اساس تداعی معانی است که از منظر ذهنی پنج شخصیت هر یک با زبان خاص خود، روایت می‌شود. از تقارن یا تقابل تک‌گویی‌ها، فضای چندبعدی رمان ساخته می‌شود. راوی هر بخش هم درباره خود سخن می‌گوید هم درباره شخصیت‌های دیگر؛ تنوع نحوه بیان آنها نمودار دیدگاه‌های متفاوت و، در نتیجه، حاکی از برداشت‌های گوناگون از واقعیت است.

برخی از منتقدان، نمایشنامه پایانی رمان درباره خلقت انسان بر اساس روایت‌های زرتشتی را باعث اختلاف ساختار آن دانسته‌اند. بعضی نیز از این رمان، با عنوان اولین تجربه درست در زمینه رمان‌های ذهنی در زبان فارسی یاد کرده‌اند (ناتل خانلری، ص ۹۸).

کمیسارف و بانو عثمانووا گزیده‌ای از داستان‌های کوتاه چوبک را به زبان روسی ترجمه و در سال ۱۹۷۲ منتشر کردند. ترجمه روسی سنگ صبور هم به قلم جهانگیر دری، به سال ۱۹۸۱ در مسکو، انتشار یافت. ترجمه انگیلسی آن نیز به قلم محمدرضا قانون پرور (امریکا ۱۹۸۹) منتشر شد.

در مجموعه روز اول قبر، داستان‌های کوتاه «گورکن‌ها»، «چشم شیشه‌ای»، «دسته گل»، «یک چیز خاکستری»، «پاچه خیزک»، «روز اول قبر»، «عروسک‌فروشی»، «یک شب بی‌خوابی»، همچنین قطعه تمثیلی «همراه» و نمایشنامه «هفت خط» آمده است. در مجموعه «چراغ آخر» ده داستان و طرح با عناوین «چراغ آخر»، «دزد قالپاق»، «کفتر باز»، «عُمَر کُشون»، «بچه گربه‌ای که چشمانش باز نشده بود»، «اسب چوبی»، «اَتما سگ من»، «شعر آزاد ره‌آورد»، «پریزاد و پریمان» و «درست» درج شده‌اند.

چوبک کار ادبی خود را در یکی از آشفته‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر ایران سر گرفت و نویسنده‌ای مستقل ماند. وی به هیچ حزب و گروهی نپیوست؛ در انزوا زیست، و تن به مصاحبه با مطبوعات نداد. در سال ۱۳۵۳، پس از بازنشستگی اختیاری زودهنگام خود، به لندن رفت و از آنجا روانه امریکا شد. در سال‌های پایان عمر، نابینا شد و یک ماه در خانه سالمندان و یک ماه در بیمارستان به سر برد و در شهر بِرکلی در گذشت.

منابع

براهنی، رضا، قصه‌نویسی، تهران ۱۳۶۲؛ پِدِرسَن، کلاوس، «جهان بینی در ایران پیش از انقلاب»، گزارش احمد سمیعی (گیلانی)، نگاه نو، شماره ۷۰، مرداد ۱۳۸۵، چوبک، صادق، «دیروز»، دفتر هنر، سال ۲، ش ۳، (اسفند ۱۳۷۳)، فردوسی، علی، «جامعه شناسی خیر و شر در قصه‌های صادق چوبک»، دفتر هنر، امریکا، اسفند ۱۳۷۳؛ قانون پرور، محمدرضا، «چند تصویر از زنان در داستان‌های صادق چوبک»، ایران شناسی، سال ۵، شماره ۲، امریکا، تابستان ۱۳۷۲؛ ناتل خانلری، پرویز، «نثر فارسی در دوره اخیر»، نخستین کنگره نویسندگان ایران؛ همو، «خاطرات ادبی»، مصاحبه با صدرالدین الهی، یاد صادق چوبک، به کوشش علی دهباشی، تهران ۱۳۸۰٫ 


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شماره ۱۹
ارسال دیدگاه