آخرین مطالب

رژقرمز

سیامک گلشیری نشر چشمه|مجموعه داستان کوتاه|۲۴۷ صفحه| چاپ اول سال ۹۶ «رژ قرمز»، مجموعه‌ی بیست و دو داستان کوتاه است که تقریباً تمام داستان‌ها فضای یکسانی دارند و خواننده با خواندن هر کدام از داستان‌ها، بیشتر به ثبات قلم نویسنده معترف می‌شود. سیامک گلشیری، در نوشتن داستان با ژانر وحشت در سبک رئال و گاه […]

رژقرمز

سیامک گلشیری

نشر چشمه|مجموعه داستان کوتاه|۲۴۷ صفحه| چاپ اول سال ۹۶

«رژ قرمز»، مجموعه‌ی بیست و دو داستان کوتاه است که تقریباً تمام داستان‌ها فضای یکسانی دارند و خواننده با خواندن هر کدام از داستان‌ها، بیشتر به ثبات قلم نویسنده معترف می‌شود. سیامک گلشیری، در نوشتن داستان با ژانر وحشت در سبک رئال و گاه سوررئال، تبحر خاصی دارد که در کمتر نویسنده‌ی ایرانی این گونه از سبک نوشتن را می‌بینیم. بدون شلوغ کردن فضای داستان و با پرهیز از هر توضیح اضافی، داستان‌ها دلهره و ترس را به مخاطب انتقال می‌دهند. در این مجموعه هم چند داستان در این سبک قلم خوردند.

اما بیشتر داستان‌های این مجموعه، در فضای خلوتی بین دو نفر و حول رابطه‌ی زن و مرد شکل گرفته. رابطه‌ای که هر کدام از کاراکترها در آن به نوعی در حال دگردیسی هستند. حال این دگردیسی جدایی بین زن و مرد باشد، یا رسیدن به شناخت و درک جدید از نوع رابطه و مکانی که در آن ایستاده‌اند. بازگویی از گذشته‌ی اتفاق‌هایی که به داستان مربوط می‌شود، با دیالوگ‌ها در دل داستان گنجانده شده‌اند. راوی در بیشتر داستان‌ها، اول شخص مرد است. این مرد که در تمام داستان‌ها با جلوه‌ی جدید خود را به مخاطب نشان می‌دهد، کم حرف و به دور از هر قضاوتی، شاهد ماجرایی است که برای ما به تصویر کشیده شده. حتا گاه روایت‌ها بسیار به راوی نمایشی شباهت پیدا می‌کنند و به ندرت وارد ذهن شخصیت‌ها می‌شود و ما نیز همچون یک تماشاچی، تنها شاهد نتیجه‌ی هر کلام و حادثه در روند رفتار و زندگی شخصیت‌ها هستیم.

آنجا که قرار است راوی داستانی زن باشد، داستان با سوم شخص روایت شده و این به شیوایی و گویایی قلم مردانه‌ی داستان بسیار افزوده است. شخصیت‌ها، خود را به آب و آتش نمی‌زنند. دنیایشان، همان دنیای ساده و روزمره ماست. خواسته‌هایشان، همان‌هایی است که ما می‌شناسیم و از زندگی طلب می‌کنیم.

اتفا‌ق‌ها از آسمان نازل نشده‌اند. تمام روایت‌ها، بسیار چسبیده به ذهن و باور نویسنده است که در نتیجه‌‌ی آن، خواننده هم آن را به راحت‌ترین شکل ممکن می‌پذیرد. قصه‌گویی سیامک گلشیری، فضای ساکت و سرد دارد. همواره پس از بازگو کردن هر داستان، بدون بیان مستقیم پیام، تاثیر عمیق معنایی در ذهن و باور مخاطب باقی می‌گذارد. این تاثیر به گونه‌ای است که نمی‌شود کتاب را یک شبه خواند. بلکه باید آن را مزه مزه و آرام خواند تا تمام جمله‌‌ها و اتفاق‌ها را بشود ذره ذره جذب کرد.

هر داستان، تنها یک برش کوتاه از زندگی است. اما همین برش کوتاه، برای ما دنیای کاملی را خلق می‌کند و ما را از هر توضیح دیگری بی‌نیاز می‌کند. در داستان‌های این مجموعه، ما با تکنیک سپیدنویسی و سپیدخوانی  مواجه می‌شویم. اما اشراف کامل نویسنده به اصول این سبک نوشتاری، ایهامی در ذهن مخاطب باقی نمی‌گذارد و هیچ پایان بازی در این مجموعه خواننده را دچار سردرگمی و ناتوانی نمی‌کند.

بی‌شک «رژ قرمز»، یکی از موفق‌ترین مجموعه داستان‌های کوتاهی‌است که به تازگی منتشر شده، و خواندن آن، سرشار از کشف و و لذت است.

برش‌هایی از داستان «رژ قرمز»

پیراهنم را درآوردم و تی‌شرت سیاهی پوشیدم. از بیرون صدای آهنگ ملایمی را شنیدم. چند لحظه مقابل کمد به صدا گوش دادم. از سی‌دی‌های من نبود. برگشتم مقابل آینه. داشتم تی‌شرتم را می‌کردم توی شلوارم که چشمم به رژ قرمزی روز میز مقابل آینه افتاد. برش داشتم و درش را باز کردم. نیمه‌ی پائین استوانه‌اش را چرخاندم تا نوک قرمز باریکش بیرون زد. چند لحظه‌ای به آن خیره شدم. بعد آوردمش نزدیک دماغم و بو کردم. هر بار که چای می‌خورد یا نسکافه، سرخی لب‌هایش روی فنجان جا می‌انداخت. جای همین رژ قرمز بود. روی لیوان‌ها پیدا نبود. اما لبه‌ی فنجان‌های سفید، جا به جا قرمز می‌شد. اوایل تا مدت‌ها به فنجان‌ها خیره می‌شدم، به جای لب‌هایش، اما بعدها زود می‌شستم‌شان. داشتم نیمه‌ی پائین استوانه را می‌چرخاندم که بلند گفت: «چی کار می‌کنی؟»

گلپر فصاحت


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شماره ۱۶ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه