آخرین مطالب

» شماره ۴۰ » ده هزار در رو به جنیوری

ده هزار در رو به جنیوری

نام کتاب: ده هزار در رو به جنیوری نویسنده: الیکس ای. هارو مترجم: نوید عاشوری ناشر: آذرباد نوبت چاپ: اول ۱۴۰۲ تعداد صفحه: ۳۹۹ صفحه قیمت: ۲۶۰هزار تومان جنیوری، دختر جوانی است که با پدرش در خانۀ مردی به نام آقای لاک زندگی می‌کند. پدرش برای آقای لاک کار می‌کند. او به‌واسطۀ کارش همیشه در […]

ده هزار در رو به جنیوری

نام کتاب: ده هزار در رو به جنیوری

نویسنده: الیکس ای. هارو

مترجم: نوید عاشوری

ناشر: آذرباد

نوبت چاپ: اول ۱۴۰۲

تعداد صفحه: ۳۹۹ صفحه

قیمت: ۲۶۰هزار تومان

جنیوری، دختر جوانی است که با پدرش در خانۀ مردی به نام آقای لاک زندگی می‌کند. پدرش برای آقای لاک کار می‌کند. او به‌واسطۀ کارش همیشه در حال سفر به نقاط مختلف دنیاست. در خانۀ آقای لاک، قوانین دست‌وپاگیر زیادی وجود دارد. جنیوری احساس می‌کند در خانه زندانی شده است. او روح سرکشی دارد و دلش می‌خواهد با پدرش به سفرهای دور دنیا برود اما داستان ده هزار در رو به جنیوری، فقط داستان سرکشی دختری جوان مقابل پدرخوانده‌اش نیست. این داستان فانتزی، داستان ماجراجویی‌های جنیوری است، آن هم درست وقتی که می‌فهمد پدرش به‌طرز عجیبی ناپدید شده است. جنیوری برای پیدا کردن پدر و البته مادرش، خطرات بسیاری را می‌پذیرد و همراه با سگ دست‌آموزش از دنیاهای مختلفی می‌گذرد؛ اما در این مسیر او بسیاری چیزها از زندگی خود و مادر و پدرش متوجه می‌شود. او تلاش می‌کند تا درهایی به روی دنیاهای متفاوت باز کند. همچنین او به بسیاری رازهای دیگر نیز پی ‌می‌برد. در طول داستان، جنیوری تلاش می‌کند تا ارتباطی بین دنیاهای متفاوت برقرار کند. دنیاهای داستان، مانند قلب انسان‌هاست و درهایی که جنیوری رو به دنیاهای متفاوت می‌گشاید، راه‌های ارتباط انسان‌ها با یکدیگر است. چنان‌که در بخشی از داستان می‌خوانیم:

«نه، قرار نیست. هیچ وقت قرار نبود که دنیاها محصور، محبوس، خفه‌کننده و امن باشند. دنیاها مستلزم این هستند که مانند خانه‌ای پرسروصدا با پنجره‌هایی باز باشند که باد و باران تابستان از میانشان عبور کند، با گذرگاه‌هایی جادویی در کمدهایشان و صندوق‌های پنهان گنج در شیروانی‌هایشان

داستان تلاش دارد که غربت و تنهایی انسان‌های عصر ما را نشان دهد. الیکس هارو از دریچۀ چشمان جنیوری، انسان‌های خسته، غمزده و تنهای عصر جدید را تصویر می‌کند که می‌توانند دربند رسوم جوامع خود بمانند و هرگز از گوشۀ امن خود خارج نشوند. الیکس هارو این تصویر را در تقابل با روح بلندپرواز و توانای جنیوری نشان می‌دهد و بر این نکته تأکید می‌کند که خواستن، تنها اول راه است. جنیوری نه‌تنها در منش و رفتار با دیگران متفاوت است بلکه ظاهر و رنگ پوستش نیز مانند جامعۀ اطراف خودش نیست؛ بااین‌وجود از جا بلند می‌شود و با تکیه بر نیروی فوق‌العاده‌ای که در خود می‌بیند، شروع به عبور از گذرگاه‌های متفاوت می‌کند. الیکس هارو، تنها شعار برقراری ارتباط بین آدم‌ها را نمی‌دهد. او در این داستان نشان می‌دهد که چگونه می‌توان هم تنها ماند و هم با دیگران ارتباط داشت. او دست روی نکته‌ای می‌گذارد که جامعۀ امروزی به‌شدت به آن محتاج است. داستان با تکیه بر عناصر فانتزی، به خواننده نشان می‌دهد که می‌تواند خود را باور کند و نیروی درونی خود را برای بلند شدن و گذشتن پیدا کند.

«نه. نمی‌گذاشتم این‌گونه شود. نه تا وقتی که شانسی وجود می‌داشت –‌حتی با وجود اندک‌ترین و غریب‌ترین شانسی که با استفاده از آن قادر به جلوگیری از این اتفاق بودم

این داستان، از دنیاهای مختلفی که انسان‌ها در درون خود دارند ‌می‌گذرد. همچنین، الیکس هارو، داستان خود را علاوه بر اینکه در قالب داستانی فانتزی و خیالی بازگو می‌کند، با نثری روان و ساده، داستان عشق، تعهد، اعتماد، شرم، خشم، وحشت و همۀ ابعاد یک انسان کامل را نشان می‌دهد. جنیوری، قهرمان این داستان، به خود باور دارد، و وقتی که خود را می‌شناسد، به خود تکیه می‌کند و به راه می‌افتد. در لایه‌‌های عمیق‌تر، می‌توان این‌گونه برداشت کرد که داستان درهایی که رو به جنیوری باز می‌شوند، تنها داستان ایمان است. ایمان انسان همۀ نسل‌ها و همۀ زمان‌ها به خود و توانایی‌هایش. و همین‌طور ایمان انسان به نیروهایی که از ابتدای خلقتش در وجود خود نهفته دارد.

«مگر نامم را از روی الهۀ میانه‌ها و گذرگاه‌ها بر نداشته بودند، خدای درها هم بود، نه؟ واقعاً چطور می‌توانستم زندانی بمانم؟ انگار خون خودم هم یک جور کلید حساب می‌شد، جوهری که می‌توانستم با آن داستان تازه‌ای بنویسم

الیکس ای هارو با تصاویر زنده و جمله‌های ساده و روان، خواننده را تا آخرین صفحات، به‌راحتی با خود همراه می‌کند. داستان ده هزار در رو به جنیوری، با ترجمۀ نوید عاشوری را نشر آذرباد در ۳۹۹ صفحه در تابستان سال ۱۴۰۲ منتشر کرده است.

ایلناز نواب‌پور


برچسب ها : , , ,
دسته بندی : شماره ۴۰ , معرفی کتاب
ارسال دیدگاه