آخرین مطالب

» شماره ۴۰ » دفتر یادداشت‌های داستایفسکی (ابله)

دفتر یادداشت‌های داستایفسکی (ابله)

نام کتاب: دفتر یادداشت‌های داستایفسکی (ابله) نویسنده: فیودور داستایفسکی مترجم: بهروز حاجی‌محمدی ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه نوبت چاپ: اول ۱۴۰۲ تعداد صفحات: ۳۴۴ قیمت: ۳۵۰هزار تومان داستایفسکی در پایان طرح ششم رمان ابله نوشته است: «من یک رمان خیالی نوشته‌ام، اما شخصیت‌هایش هرگز از این واقعی‌تر نمی‌شوند.» داستایفسکی جهان ابله را خلق […]

دفتر یادداشت‌های داستایفسکی (ابله)

نام کتاب: دفتر یادداشت‌های داستایفسکی (ابله)

نویسنده: فیودور داستایفسکی

مترجم: بهروز حاجی‌محمدی

ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه

نوبت چاپ: اول ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۳۴۴

قیمت: ۳۵۰هزار تومان

داستایفسکی در پایان طرح ششم رمان ابله نوشته است: «من یک رمان خیالی نوشته‌ام، اما شخصیت‌هایش هرگز از این واقعی‌تر نمی‌شوندداستایفسکی جهان ابله را خلق کرده است؛ واقعی‌تر از هر جهان دیگری. خیلی‌ها دلشان می‌خواهد از روند خلق شخصیت‌ها و موقعیت‌های رمان‌های بزرگ سردربیاورند. ابله در کنار برادران کارامازوف و جنایت‌و‌مکافات یک شاهکار است، ولی شاهکارها چگونه نوشته می‌شوند؟ نویسنده می‌نشیند پشت میزش و قلم می‌گذارد روی کاغذ و بی‌وقفه می‌نویسد؟ ذهن نویسنده‌ای مثل داستایفسکی شخصیت‌هایی مثل پرنس میشکین و گانیا و آگلایا و ناستاسیا فیلیپوونا را چطور می‌آفریند؟

داستایفسکی برای رسیدن به نسخۀ نهایی ابله، هشت طرح نوشته است. خوشبختانه یادداشت‌های او ازاین طرح‌ها در دسترس است. این طرح‌ها ویراستاری و ترجمه شده است. در این یادداشت‌ها می‌توان به‌ تمامیِ تراوشات ذهنی داستایفسکی حین نگارش رمان دست یافت. به‌قول جوزف فرانک، داستایفسکی‌پژوه مشهور، این یادداشت‌ها اسنادی ضروری‌اند. خواننده می‌تواند از طرح اول تا هشتم روند تغییرات شخصیت‌ها، موقعیت‌ها و ماجراها را دنبال کند. هستۀ مرکزی را پیدا کند و بفهمد که اصلاً داستایفسکی هدفش چه بوده و می‌خواسته به کجا برسد. خیلی‌ها هستند که فقط یک‌بار رمان‌ها را می‌خوانند. بعضی‌ها شاهکارهای ادبی را چندین و چندبار و در طول سال‌های مختلف زندگی خود بازخوانی می‌کنند. نقد و تفسیرهای مختلف را هم دنبال می‌کنند. اقتباس‌های سینمایی را می‌بینند. کم‌کم به جایی می‌رسند که برای شخصیت‌های ادبی، مابه‌ازایی هم در جهان واقعی پیدا می‌کنند. ممکن است پرنس میشکین یا گانیا یا آگلایایی با همان ویژگی‌ها دوروبر ما باشد. حال اگر بدانیم که پرنس میشکینی که در جهان رمان ابله زندگی می‌کند، در طرح اول اصلاً به این شکل و شمایل نبوده چه می‌شود؟

داستایفسکی از طرح اول تا هشتم خطوط داستانی ثابتی را تکرار می‌کند. زنی که عشاق مختلفش را ترک می‌کند، موقعیت اقتصادی نابسامان خانواده‌ای که بر روابط عاشقانه سایه می‌افکند، موقعیت‌های موازی‌ای که قرینۀ هم خلق می‌شوند تا نویسنده بتواند سرشت متفاوت شخصیت‌ها را بررسی کند، ولی جالب‌ترین نکته در همۀ طرح‌ها، مشکلی است که داستایفسکی در طراحی شخصیت ابله داشته است. او برای طراحی ابله ابتدا از الگوی یاگو (اتللوی شکسپیر) استفاده کرده بوده؛ آدم دسیسه‌باز و توطئه‌چینی که قهرمان زن را بین شخصیت‌های مختلف هدایت می‌کرده و اصلاً قرار نبوده جذاب‌ترین، متین‌ترین و قوی‌ترین شخصیت رمان باشد. داستایفسکی می‌دانسته که درون‌مایۀ رمانش عشق و نفرت است، ولی چیزی در این جهان داستانی وجود داشته که خودش را از تسلیم به او باز می‌زده. چیزی که نمی‌توانسته آن را به سطح آگاهی‌ برساند و روی کاغذ منتقلش کند. ابله شخصیت دوگانه‌ای داشته. هم دغل‌باز و حسود بوده و هم بخشنده و بزرگوار. یاگویی بوده که باید عاقبت‌به‌خیر می‌شده. داستایفسکی هفت طرح نوشت تا بالأخره شخصیت ابله، خودش را به او نشان داد. تا بالأخره فهمید که باید انگیزه‌های مسیحی را که بین شخصیت‌های دیگر تقسیم می‌کرد، یکباره به ابله ببخشد. این گره که باز شد، بقیۀ شخصیت‌ها و ماجراها هم یکی‌یکی خود را به او تسلیم کردند. حتی برخی ماجراهای فرعی که به درون‌مایۀ اصلی ربطی پیدا نمی‌کردند حذف شدند؛ مثل رابطۀ پدر و پسری که برای تصاحب یک زن با هم رقابت می‌کردند و فاجعه‌ای که در پی آن رخ می‌داد. درون‌مایه‌ای که بعدتر برادران کارامازوف براساس آن شکل گرفت. با همۀ این تفاسیر، بعد از پایان گرفتن نگارش رمان ابله، داستایفسکی برای دوستی نوشت که از رمانش راضی نیست و حتی یک‌دهم آنچه را می‌خواسته بیان نکرده است.

از متن کتاب:

«داستایوسکی از همان ابتدای طرح اول تلاش می‌کرد تا ابله را به‌سوی رفتاری بزرگ و بزرگ‌منشانه سوق دهد. عطش به عشق راستین، فداکاری، افتادگی. تمام ویژگی‌های کنونی ابله در میشکین نیز وجود خواهد داشت، همواره بخشی از شخصیت او بوده است، اما اراده و غرورش مانع از بروز آن‌ها بود. درست‌تر آن است که بگوییم از آن هیجانات نومید‌کننده، بازدارنده، بی‌دلیل و انتقام‌جویانه‌ای که تمام کارهایش را تباه می‌کرد چیزی باقی نمی‌مانَد؛ چیزی از ویژگی‌هایی باقی نمی‌ماند که این هیجانات، باعث آن بود یا خود، سبب آن هیجانات بود: غرور، خودکامگی و خشم. حالا داستایفسکی آن ابله «زیبا» را که در جستجویش بود یافته است، اما نمی‌توانست او را از موجود عمدتاًً معذب و مخربی جدا کند که شخصیتش را تا این لحظه شکل داده بود. عشق حاضر در دل داستایفسکی، بر درک او از آن چیزی غالب شد که محتمل و واقع گرایانه بود. اگر بنا بود او ابله زیبایش را در اختیار بگیرد، باید می‌آفریدش؛ زیرا دنیا و واقعیاتش هرگز یک جان زیبا در اختیارش نمی‌گذاشت

آزاده کفاشی


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۴۰ , معرفی کتاب
ارسال دیدگاه