آخرین مطالب

» شماره ۴۰ » خصم

خصم

نام کتاب: خصم نویسنده: امانوئل کارِر مترجم: ابوالفضل الله‌دادی ناشر: نشر مد نوبت چاپ: اول ۱۴۰۲ تعداد صفحات: ۱۸۶ قیمت: ۱۶۰ هزار تومان امانوئل کارِر (Emmanuel Carrère‎) متولد ۹ دسامبر ۱۹۵۷ نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان فیلم، اهل فرانسه است. او برندۀ جوایزی همچون جایزۀ فمینا و جایزۀ رنودو شده ‌است. کارر پس از خدمت سربازی […]

خصم

نام کتاب: خصم

نویسنده: امانوئل کارِر

مترجم: ابوالفضل الله‌دادی

ناشر: نشر مد

نوبت چاپ: اول ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۱۸۶

قیمت: ۱۶۰ هزار تومان

امانوئل کارِر (Emmanuel Carrère‎) متولد ۹ دسامبر ۱۹۵۷ نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان فیلم، اهل فرانسه است. او برندۀ جوایزی همچون جایزۀ فمینا و جایزۀ رنودو شده ‌است. کارر پس از خدمت سربازی در اندونزی، منتقد فیلم در مجلۀ «تلراما» شد. او ضمن نوشتن فیلمنامه برای سینما و تلویزیون، چندین جلد داستان آوانگارد بسیار تحسین‌برانگیز نوشته است.

موفقیت کارر در سال ۱۹۸۶ با رمان «سبیل» اتفاق افتاد، رمانی پرفروش که توسط جان آپدایک در نیویورکر به‌عنوان «حیرت‌انگیز» ستایش شد. پس از آن، او رمانی دربارۀ یک قمارباز اجباری و سپس یک قتل پدوفیل (سفر کلاس) نوشت.

در سال ۱۹۹۳ او I Am Alive and You Are Dead را منتشر کرد، تحقیقی عجیب و وسواس‌آمیز دربارۀ زندگی فیلیپ کی دیک. کارر می‌گوید لحظه‌ای بود که «خصم» را نوشتم و از نوشتن داستان دست کشیدم و شروع به نوشتن «رمان‌های غیرداستانی» کردم.

رمان «خصم» (L’Adversaire) نقطه‌عطفی در ادبیات فرانسه به‌سمت ژانر به اصطلاح غیرداستانی بود. به‌گفتۀ مترجم کتاب، ابوالفضل الله‌دادی، امانوئل کارر شیفتۀ شخصیت‌های عجیب‌وغریب است. خصم در سال ۲۰۰۰ در انتشارات (P.O.L) به چاپ رسید و با استقبال چشمگیر منتقدان و مخاطبان روبه‌رو شد. مترجم معتقد است نمی‌توان گفت خصم یک رمان است یا سندی تاریخی یا جستار یا زندگی‌نامه، درواقع همۀ این‌ها هست و هیچ‌یک از این‌ها نیست. خصم بهترین اثر کارنامۀ کارر تا سال ۲۰۰۰ به شمار می‌رود.

خصم روایت یک جنایت است؛ داستان یک جنایتکار غیرعادی، یک دکتر قلابی به نام ژان کلود رومان. در ۹ ژانویه ۱۹۹۳، ژان کلود خانواده‌اش را می‌کشد. تحقیقات نشان می‌دهد که او آن‌طور که ادعا می‌کرد پزشک نبوده است. راوی داستان در بخش اول معتقد است: «محال است ژان کلود قاتل باشدژان کلود شخصیتی بسیار تعجب‌برانگیز و منحصر‌به‌فرد است؛ هیچ چیزی از زندگی‌اش شبیه قاتلان و خلافکارها نیست.

امانوئل کارر این خبر را در یک روزنامه کشف کرد. او مجذوب ناهماهنگی این جنایت وحشتناک شده است که توسط مردی به‌ظاهر عادی و بدون حادثه انجام شده است. کارر می‌گوید: «خصم یک رمان نیست، یک رمان غیرداستانی است. در چیدمان، ساخت و نگارش از تکنیک‌های رمان نویسی استفاده می‌کند اما تخیلی نیست. چالش من وفاداری به واقعیت است. اگرچه غیرداستانی است، اما این اثر ادبیات است

رمان خصم دارای سه بخش است؛ بخش اول که همان فصل اول رمان است خلاصه‌ای از اصل قضیه است، در زاویه‌دید دانای کل محدود به ذهن دوست ژان کلود، لوک، روایت می‌شود. در بخش دوم که طولانی است و شامل چندین فصل است، راوی تغییر می‌کند و ماجرا با جزییات بیشتر از زبان راوی اول شخص که یک نویسنده است نقل می‌شود. یک نویسنده که تصمیم می‌گیرد کتابی دربارۀ ماجرای ژان کلود بنویسد. درنهایت بخش سوم شامل نامه‌های نویسنده و ژان کلود است.

با وجود اینکه در بخش اول خواننده کل ماجرا را متوجه می‌شود هیچ‌ از اشتیاق خواندن کاسته نمی‌شود، بلکه خواننده بیشتر کنجکاو می‌شود تا بداند این اتفاق وحشتناک چطور و چگونه انجام شده است. داستان بلافاصله از صحنۀ حادثه و خروج اجساد از خانۀ آتش‌گرفته شروع می‌شود.

در فصل اول علامت سؤال‌های بزرگی برای خواننده به وجود می‌آید، به‌گونه‌ای‌که چنین اتفاق و رخدادی باورپذیر نیست. نویسندهراوی به‌گونه‌ای داستان را پرداخت می‌کند که به تک‌تک سؤالات خواننده پاسخ داده می‌شود و این ماجرای باورناپذیر، باورکردنی می‌شود.

گرچه رمان براساس یک داستان واقعی نوشته شده است اما نویسنده به‌گونه‌ای ماجرا را پرداخت می‌کند که من به‌عنوان یک خواننده در تمامی لحظات، احساس می‌کردم درگیر یک داستان پرهیجان، زاییدۀ ذهن نویسنده هستم. تنها در بخش آخر که مربوط به نامه‌های نویسنده و ژان کلود است متوجه می‌شویم که این یک داستان واقعی است. این هنر نویسنده را نشان می‌دهد که چگونه یک ماجرای واقعی را به‌شیوۀ داستانی و جذاب پرداخت کرده است. یکی از قسمت‌های پرکشش و شگفت‌انگیز مربوط به حرف‌های ژان کلود در دادگاه دربارۀ شب حادثه است:

«بعد از اینکه بچه‌ها خوابیدند، فلورانس به مادرش زنگ زد و مدت زیادی با او گفتگو کرد. زن سالخورده رنجیده‌خاطر بود که چرا به عروسی یکی از دخترعموهایش دعوت نشده است. به‌تلخی گله می‌کرد که بیوه و پیر شده است و بچه‌هایش او را به امان خدا رها کرده‌اند. اندوه او به فلورانس هم سرایت کرد و بعد از قطع تلفن زد زیر گریه. ژان کلود کنار او روی کاناپه نشست. این آخرین تصویری است که ژان کلود در ذهن داردکنار فلورانس نشست و او را در آغوش گرفت و سعی کرد تسلایش بدهد. خودش می‌گوید: «آخرین حرف‌هایش را به یاد نمی‌آورم

مریم مددی


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۴۰ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه