آخرین مطالب

» شماره ۳۵ » روایت سهمگین ترانه‌ی حوّا

روایت سهمگین ترانه‌ی حوّا

نام کتاب: روایت سهمگین ترانه‌ی حوّا نویسنده: خوشه شایان ناشر: نسل روشن نوبت چاپ: چاپ نخست ۱۴۰۱ تعداد صفحه: ۱۱۲ قیمت: ۸۹ هزار تومان «روایت سهمگین ترانه‌ی حوّا» کتابی است به قلم خوشه ‌شایان. شایان متولد ۱۳۵۴ است و این نخستین کتاب اوست. پیش از این چند داستان کوتاه، نقد و معرفی کتاب از او […]

روایت سهمگین ترانه‌ی حوّا

نام کتاب: روایت سهمگین ترانه‌ی حوّا

نویسنده: خوشه شایان

ناشر: نسل روشن

نوبت چاپ: چاپ نخست ۱۴۰۱

تعداد صفحه: ۱۱۲

قیمت: ۸۹ هزار تومان

«روایت سهمگین ترانه‌ی حوّا» کتابی است به قلم خوشه ‌شایان. شایان متولد ۱۳۵۴ است و این نخستین کتاب اوست. پیش از این چند داستان کوتاه، نقد و معرفی کتاب از او در مجلات و نشریات مختلف به چاپ رسیده. او نقاش و عکاس است و فعالیت‌هایی هم در زمینه‌ی هنر محیطی، ویدئوآرت و هنرهای بینارشته‌ای داشته و دارد.

کتاب، مجموعه‌ی است از بیست قطعه شعر و بیست قطعه عکس. به نظر می‌رسد عکس‌ها از میان هشت مجموعه عکس با عناوین مختلف انتخاب شده و در کنار شعرها نشسته‌اند چرا که هر یک نام مجموعه‌ای را به دوش می‌کشند. نام‌هایی همچون انتظار، تناسخ، جاده و دگردیسی؛ مضامینی که در شعرها هم حضورشان محسوس است و نشان از دغدغه‌ی فکری شاعرعکاس دارند. گاه به طور مستقیم از همین کلمات در شعرها یا اسامی آن‌ها استفاده شده (دگردیسی میکروژنتیکی، مریضی انتظار جهان را خواهد خورد، جایی دیگر…) و گاه کلیت شعرها این مفاهیم را در ذهن خواننده تداعی می‌کند.

شایان با ما از احساسات درونی‌اش سخن می‌گوید که می‌تواند احساسات درونی هر انسان دیگری باشد. از رنج‌هایش می‌گوید و از آغاز و پایان زندگی. از مسیر می‌گوید، از دگرگونی و تبدیل، از تنهایی انسان در زمین می‌گوید، از درد و رنج زاده شدن و زاییدن، درد و رنج زن بودن. زبانش زنانه است و شعرش پر از زنانگی و پر از اندوه. او به انسان می‌اندیشد و از انسان و روابط انسانی و هرچه به وجود و عدم انسان مربوط است سخن می‌گوید. گاه و بی‌گاه از اسطوره‌ها و تاریخ کمک می‌گیرد و ردپای داستان‌های اساطیری در شعرش و همچنین در عکس‌هایش به وضوح نمایان است:

«من از رحم دختر باکره‌ی پانزده‌ساله‌ای زاده شدم / استخوانم از سنگ / خونم از آب / مویم از گیاه / جانم از آتش / من پانزده سال در هوا معلق ماندم / خورشید ده روز یکسره در آسمان ایستاد / و من سی ساله شدم / آن‌گاه فرود آمدم / روی تلی از آهن مذاب فرود آمدم…»

بی‌پروا، بی‌پیرایه، ساده و آهنگین سخن می‌گوید. وزن و آهنگ در شعرهایش وجود دارد اما خودش را در قید و بندِ وزن و آهنگ و صنایع ادبی نگذاشته. اگر به تعبیر دکتر محمد شفیعی کدکنی از شعر اتکا کنیم که می‌گوید «شعر گره‌خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد» بی‌شک نوشته‌های خوشه شایان شعر است؛ عاطفه و تخیل دارد، تصویر دارد، تشبیه دارد، خیال‌انگیز است، اندیشه و معنا دارد. البته بحث بر سر نوع و تکنیک شعری کتاب و اشکالات و نقد بر آن بر عهده‌ی اهل فن است. در مورد عکس‌ها می‌توان گفت مشخص نیست که آیا عکس‌ها برای شعرها انتخاب شده‌اند یا شعرها برای عکس‌ها. اما هرچه هست در کنار هم قرارگرفته‌اند و منافاتی با هم ندارند. البته شعرها به‌تنهایی و بدون عکس‌ها هم می‌توانستند حیات داشته باشند و قرار گرفتن عکس در کنارشان شاید غیرضروری به نظر برسد اما این انتخاب نویسنده است که این‌گونه باشد و البته می‌توانست با انتخاب کاغذ و چاپ بهتر برای عکس‌ها به بهتر دیده شدن آنها کمک کرد.

«در انتظار رهایی

در انتهای گندم‌زار جوانه زدم

مادرم مرا بر بستر رودخانه‌‌ای خشکیده به آب انداخت که زنده بمانم

رها شدم

بر بستر رودخانه‌ی خشکیده‌ای رها شدم

مادرم مرا به تصورِ آب سپرده بود

و من سکوت کرده بودم…

و در سکوت به انتظار نشستم

به انتظار حیات

به انتظارِ رهایی

به انتظارِ نجات

به انتظارِ عشق…

به انتظار نشستم و هیچ نصیبم شد

نجات و عشق و رهایی نبود قسمتِ من

مریضیِ انتظار گرفتم

و چشم‌هایم به افق خیره ماند برای همیشه، برای هیچ

هزار غروب رفت و هزار طلوع رفت و باد نیامد

هزار طلوع رفت و هزار غروب رفت و آب نیامد

و من سکوت کرده بودم…»

ندا صالحی


برچسب ها : , ,
دسته بندی : شماره ۳۵ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه