آخرین مطالب

» شماره ۳۴ » پروست و من

پروست و من

نویسنده: رولان بارت ترجمه و تألیف: احمد اخوت انتشارات: افق نوبت چاپ: اول ۱۴۰۱ تعداد صفحه: ۱۸۴ قیمت: ۸۰ هزار تومان رولان بارت نویسنده، فیلسوف، نظریه‌پرداز و نشانه‌شناس معروف فرانسوی است که بسیاری از کتاب‌هایش مانند لذت متن، سخن عاشق، امپراتوری نشانه‌ها، خاطرات سوگواری و اتاق روشن به فارسی ترجمه شده‌اند. بارت در یکی از […]

پروست و من

نویسنده: رولان بارت

ترجمه و تألیف: احمد اخوت

انتشارات: افق

نوبت چاپ: اول ۱۴۰۱

تعداد صفحه: ۱۸۴

قیمت: ۸۰ هزار تومان

رولان بارت نویسنده، فیلسوف، نظریه‌پرداز و نشانه‌شناس معروف فرانسوی است که بسیاری از کتاب‌هایش مانند لذت متن، سخن عاشق، امپراتوری نشانه‌ها، خاطرات سوگواری و اتاق روشن به فارسی ترجمه شده‌اند. بارت در یکی از جستارهایی که آقای اخوت در این کتاب ترجمه کرده از مفهوم «نیمه‌ی ‌عمر من» سخن گفته. حادثه‌ای که مسیر زندگی تکراری و فرسایشی هنرمند را دگرگون می‌کند. بارت معتقد است که برای پروست این اتفاق مرگ مادرش بوده. هر چند تأثیرش را چند سال بعد نشان داده، اما نیمه‌ی سفر عمر او را باید همان مرگ مادرش دانست. حادثه‌ای که سبب شده فکرِ نوشتن «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته» توی سرش بیفتد. عنوان جستار این است: مدتی مدید زود به بستر می‌رفتم؛ جمله‌‌ی اول رمان پروست. پسری در جدایی از مادرش دچار اضطراب شده است. رمان هفت جلدی پروست با داستان فراق و وصال مادر و پسر آغاز می‌شود. جالب این‌جاست که پروست چند سالی در مورد این‌که چطور باید کارش را ارائه کند و این‌که اصلاً باید رمان بنویسد یا مقاله در تردید بوده. اختلالی که بارت آن را به فقدان مادر مربوط می‌داند.

بارت در ۲۵ اکتبر ۱۹۷۷ مادرش را از دست داد و درست روز بعدش نوشتن خاطرات سوگواری را شروع کرد. خیلی نگذشته بود که از نیمه‌ی عمر پروست سخن به میان آورد، چرا که خودش هم به همان نقطه رسیده بود. لحظه‌ای که آدم می‌فهمد مرگ واقعیت دارد و باید شیوه‌ی تازه‌ای در نوشتن برگزیند. بارت در این زمان «اتاق روشن» و «سخن عاشق» را می‌نویسد. اتاق روشن حول محوریت عکسی از کودکی مادرش است و در سخن عاشق فقدان مادر وسیله‌ای برای تفکر در باب آرزویی تحقق ‌یافته. بارت برای بیان منظور خود می‌رود سراغ پروست. جستارهای بارت درباره‌ی پروست در این‌همانی بین این دو و به عبارت دیگر در معنای مبهم سوگواری که به شکل دیگری ادامه می‌یابد درک می‌شود. و این در راستای یکی از همان روزنوشت‌های بارت است که: «سوگوار نیستم. رنج می‌کشم

عنوان کتاب، «پروست و من» انتخاب احمد اخوت است؛ «این کتاب پدیدارشناسی بارت است با پروست، آنچه که در غیبت مادر خلاصه می‌شود

کتاب ترجمه و تألیف است. احمد اخوت پروست و بارت را در کنار هم قرار داده تا یک عکس دو نفری بگیرد. اخوت مترجمی است که ماجراهای ترجمه برایش اهمیت دارد؛ ارتباط عاطفی با متن برقرار می‌کند و درباره‌اش می‌نویسد. در میانه‌ی کتاب، پیش از این‌که قطعه‌هایی از سخن عاشقانه‌ی بارت را بیاورد در سخن مترجم خاطره‌ی مادر و مادربزرگش را می‌گوید و این‌که چطور سال‌ها پیش چند صفحه‌ای از این کتاب به دستش رسیده. در قطعه‌ای هم که ترجمه می‌کند، بخش‌هایی که بارت به رمان پروست ارجاع داده را عیناً نقل می‌کند؛ و به این شکل این‌همانی‌ای بین خود و بارت و پروست برقرار می‌کند. در حقیقت از متن، معنا و احساسی جدید در راستای همان قاب دو نفره‌ای می‌سازد که از این دو نفر در ذهن دارد.

کتاب در چهار بخش نوشته شده: بارت و پروست که نوشته‌های بارت درباره‌ی پروست است. در بخش دوم آثار پراکنده‌ی بارت درباره‌ی پروست آمده و در بخش سوم دو نوشته‌ی تحلیلی درباره‌ی ارتباط میان بارت و پروست از لارنس کریتزمان و جسیکا مان.

بخشی از متن کتاب:

«اوقاتی فرا می‌رسد (و این بستگی به آگاهی ما دارد) که «روزهایمان به شمارش می‌افتدو شمارش معکوس شروع می‌شود. زمان پایان نامعلوم اما برگشت‌ناپذیر است. می‌دانی که زوال‌پذیری (از وقتی یادت می‌آید همه این را به تو گفته‌اند.) ناگهان احساس می‌کنی واقعاً میرایی (این احساس طبیعی نیست. طبیعی آن است که فکر کنی فقط تو عمر بی‌پایان داری. اما چه کنی (که چنین نیست). مگر نه این‌که این همه تصادف در اثر بی‌احتیاطی اتفاق می‌افتد.) این مدرک مستند، وقتی آن را بیازماییم، دیدگاه ما را تغییر می‌دهد: راه دیگری ندارم، باید کار خود را در گنجه‌ای (آخرین گنجه) بگذارم که گرچه نمی‌دانم تا کی دوام می‌آورد اما می‌دانم (یک آگاهی جدید) که این ماندگاری ابدی نیست. یا شاید هم بتوان این‌گونه به موضوع نگریست: از آنجا که محل این مخفی‌گاه مشخص است و در ضمن دیگر هیچ «انگیزه‌ی خارجی» هم وجود ندارد بنابراین این‌که می‌خواهم کارم را در جای امنی قرار دهم خود یک کار تشریفاتی صرف است. پس مانند پروست بیماری که مرگ تهدیدش می‌کرد (یا خود این‌گونه تصور می‌کرد) ما نیز به سراغ آن جمله‌ی یوحنا برویم (همان که پروست در علیه سنت‌بو، نقل به معنا) می‌گوید: «تا هنوز روشنایی داری کار کن.»»

آزاده کفاشی


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۳۴ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه