آخرین مطالب

» شماره ۳۲ » ههحه (هایدریش، هوش و حواس هیملر)

ههحه (هایدریش، هوش و حواس هیملر)

نویسنده: لوران بینه مترجم: احمد پرهیزی انتشارات: ماهی نوبت چاپ: سوم پاییز ۱۴۰۰ تعداد صفحه: ۳۸۰ قیمت: ۸۸ هزار تومان لوران بینه نویسنده‌ای فرانسوی است که در دانشگاه ادبیات خوانده و برای نوشتن اولین رمانش به سراغ یک ماجرای تاریخی رفته. در کودکی در کتابخانه‌ی خانوادگی، کتاب تاریخچه‌ی گشتاپو به قلم ژاک دلارو را پیدا […]

ههحه (هایدریش، هوش و حواس هیملر)

نویسنده: لوران بینه

مترجم: احمد پرهیزی

انتشارات: ماهی

نوبت چاپ: سوم پاییز ۱۴۰۰

تعداد صفحه: ۳۸۰

قیمت: ۸۸ هزار تومان

لوران بینه نویسنده‌ای فرانسوی است که در دانشگاه ادبیات خوانده و برای نوشتن اولین رمانش به سراغ یک ماجرای تاریخی رفته. در کودکی در کتابخانه‌ی خانوادگی، کتاب تاریخچه‌ی گشتاپو به قلم ژاک دلارو را پیدا می‌کند که ورقی بزند؛ همان‌جا پدر مورخش برایش از هیملر فرمانده‌ی اس‌اس و دست راستش هایدریش نام می‌برد و همچنین از کماندویی اهل چکسلواکی و تلاش او برای سوءقصد به سران نازی؛ همین می‌شود که که ماجرای «عملیات آنتروپوید» که در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده و طی آن راینهارد هایدریش، معمار اصلی هولوکاست، به قتل رسیده می‌نشیند در ذهن بینه‌ی نوجوان تا روزی تبدیلش کند به رمان. شیوه‌ای که لوران بینه‌ برای نوشتن رمان تاریخی خود به کار گرفت، به‌قدری تازه بود و در مرز داستان و ناداستان قدم برمی‌داشت که در سال ۲۰۱۰ جایزه‌ی رمان اول گنکور را از آن خود کرد.

آلمانی‌ها می‌گفتند: «نام مغز هیملر هایدریش استو حروف اول این عبارت در زبان آلمانی (HHhH) به‌عنوان نام کتاب برگزیده شده. مترجم فارسی هم نام «هایدریش، هوش و حواس هیملر» را با همان مضمون انتخاب کرده که به عنوانی مشابه (ههحه) برسد. احمد پرهیزی برای ترجمه‌ی روان و دقیق این کتاب در پنجمین دوره‌ی جایزه‌ی ابوالحسن نجفی برگزیده شده است.

درست است که هایدریش با لقبش، قصاب پراگ، و به عنوان یکی از مهم‌ترین رهبران نازی، در تمام رمان حضور دارد، ولی در پس‌زمینه لحظه‌به‌لحظه‌ی جنگ جهانی دوم از خیلی پیش از این‌ که شروع شود، از همان زمانی که نازی‌ها در آلمان کم‌کم داشتند قدرت می‌گرفتند روایت می‌شود. لوران بینه در شیوه‌ی جدید و البته کمی عجیبش برای روایت، خود را ملزم می‌داند که تمام وسواس‌هایش را هم برای بازسازی واقعیت تاریخی با خواننده‌اش در میان بگذارد. جایی صحنه‌ای را توصیف می‌کند که قهرمان مقاومت، گابچیک، همان مردی که بعدتر هایدریش را ترور می‌کند، از اسلواکی می‌گریزد. جزئیاتی را نقل می‌کند از این قبیل که قبل از ترک کشور به خانه‌ی خواهرش رفته، یا پیش از خروج از مرز آخرین نگاه را به قصری قدیمی انداخته. درست در بخش بعدی رمان، بینه روایت خودش را زیر سؤال می‌برد که صحنه‌ای که تصویر کرده هم سراپاساختگی است و هم البته باورکردنی است. بینه مدام به شما یادآوری می‌کند که سراغ کدام فیلم‌ها و منابع تاریخی رفته، این‌که یک ماجرا یا واقعه را چند جور می‌شود بازسازی کرد و این‌ که آیا واقعاً یک واقعیت تاریخی واحد وجود دارد یا نه؟

کاری که رمان بینه با جنگ جهانی دوم و با ماجرای عملیات آنتروپوید می‌کند همین است. او نمی‌خواهد درس‌نامه‌ی تاریخی بنویسد. ههحه فقط یک داستان شخصی است و به همین خاطر گاه دیدگاه‌هایش با وقایع مسلم تاریخی درهم می‌آمیزد.

لوران بینه هم دیدگاه‌های شخصی‌اش را درباره‌ی ماجراها بیان می‌کند، هم از پژوهش‌های تاریخی و از کتاب‌هایی که با آن‌ها سروکله می‌زند می‌گوید، هم نظر دوست‌دخترش را درباره‌ی بخشی که نوشته در رمان می‌آورد. نویسنده در همه‌ی رمان حضوری پر رنگ دارد. هر جا که لازم باشد خود را موظف می‌داند که درباره‌ی وسواس‌هایش در انتخاب جمله‌ها یا چینش دیالوگ‌ها توضیح ‌دهد.

شاید گفتن این نکته ضروری باشد که با وجود این‌که نام هایدریش بر کتاب نشسته و بخش عمده‌ای از کتاب به او و نقش محوری‌اش در هولوکاست و راه حل نهایی‌اش برای مسئله‌ی یهود اختصاص یافته؛ آن‌چه برای بینه اهمیت دارد مقاومت مردم چک در برابر اوست. بینه در این کتاب ادعای بزرگی درباره‌ی «عملیات آنتروپوید» مطرح می‌کند: «یکی از بزرگ‌ترین اقدامات مقاومت در تاریخ بشر» و البته با مهارت استثنایی هم آن را به صورت دراماتیک نشان می‌دهد.

بخشی از کتاب را با هم می‌خوانیم:

«دلم می‌خواست روزهایم را همراه با چتربازان در سردابه‌ی کلیسا به ‌سر می‌آوردم و بحث‌هایشان را گزارش می‌کردم. دلم می‌خواست بگویم زندگی روزمره‌شان در آن سردابه‌ی نمور چگونه می‌گذرد، چه می‌خورند، چه می‌خوانند، چه شایعاتی از شهر به گوششان می‌رسد، در زمان دیدار با دوست‌دخترهایشان چه بر آن‌ها می‌رود، چه طرح‌هایی در سر دارند، چه تردید‌ها و بیم‌ها و امیدهایی در دلشان می‌جوشد، چه خواب‌هایی می‌بینند و به چه می‌اندیشند. اما این کار محال است، چون در این زمینه هیچ مدرک مستندی در دست ندارم. حتی نمی‌دانم وقتی خبر مرگ هایدریش را به آن‌ها می‌رسانند، آن تکاوران چه واکنشی نشان می‌دهند. چنین لحظه‌ای می‌توانست یکی از نقاط اوج کتاب من باشد

آزاده کفاشی


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۳۲ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه