آخرین مطالب

» شماره ۳۰ » آیا قیام کردن بی‌فایده است؟

آیا قیام کردن بی‌فایده است؟

نویسنده: میشل فوکو مترجمان: نیکو سرخوش و افشین جهاندیده انتشارات: نی نوبت چاپ: اول ۱۴۰۰ تعداد صفحه: ۱۰۸ قیمت: ۴۰ هزار تومان کتاب «آیا قیام کردن بی‌فایده است؟» گزیده‌ای است از کوته‌نوشت‌ها، درس‌گفتارها و گفت‌وگوهای میشل فوکو درباره‌ی انقلاب ایران و موضوعاتی مرتبط با آن. پل میشل فوکو، زاده‌ی اکتبر ۱۹۲۶ و درگذشته‌ی ژوئن ۱۹۸۴، […]

آیا قیام کردن بی‌فایده است؟

نویسنده: میشل فوکو

مترجمان: نیکو سرخوش و افشین جهاندیده

انتشارات: نی

نوبت چاپ: اول ۱۴۰۰

تعداد صفحه: ۱۰۸

قیمت: ۴۰ هزار تومان

کتاب «آیا قیام کردن بی‌فایده است؟» گزیده‌ای است از کوته‌نوشت‌ها، درس‌گفتارها و گفت‌وگوهای میشل فوکو درباره‌ی انقلاب ایران و موضوعاتی مرتبط با آن. پل میشل فوکو، زاده‌ی اکتبر ۱۹۲۶ و درگذشته‌ی ژوئن ۱۹۸۴، فیلسوف، باستان‌شناس اندیشه، تاریخ‌دان و متفکر معاصر فرانسوی است که بعدها نامش را به میشل فوکو تغییر داد. او که نظریه‌پردازی مهم و مطرح در زمینه‌ی مفهوم قدرت و ارتباط آن با دانش و نهادهای مدرن به شمار می‌آید، آفریننده‌ی اصطلاح «انسان‌گرایی ضد اومانیستی» و از سردمداران نظریه‌ی پساساختارگرایی نیز هست. فوکو در عین حال که شخصیتی محقق و آکادمیک داشت از وجوه شخصیتی شورشی و عصیان‌گر علیه نهادها هم برخوردار بود به گونه‌ای که علی رغم در اختیار داشتن کرسی استادیِ «تاریخ نظام‌های فکری» در کالج دوفرانس و تدریس در دانشگاه‌های مختلف، در نظریاتش دانش را به عنوان نهادی از نهادهای وابسته به قدرت نقد می‌کرد و حتی در اعتراضات دانشجویی هم حضوری پر رنگ داشت تا جایی که در سال ۱۹۷۲ در جریان این اعتراضات به همراه فرانسوا موریاک دستگیر شد. او به همراه ایو مونتان (بازیگر سرشناس فرانسوی) و چند نفر دیگر به اسپانیای تحت حکومت فرانکو سفر کرد تا از اعدام گروهی از شورشیان به دست حکومت استبدادی فرانکو جلوگیری نماید اما اجازه‌ی گفت‌وگوی مطبوعاتی به او داده نشد.

میشل فوکو در جریان انقلاب ایران نیز در سال ۱۳۵۷ دو بار به ایران آمد. او به تهران، قم و آبادان رفت، با افراد و گروه‌های مختلف معترض و انقلابی دیدار و گفتگو کرد و برداشت‌ها، مشاهدات و یافته‌هایش از انقلاب ایران را در قالب گزارش‌ها و مقالاتی در روزنامه‌ی ایتالیایی «کوریه دلا سرا» منتشر کرد. بعدها این مقالات و گزارشات به صورت کتابی با عنوان «ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند» با ترجمه‌ی حسین معصومی در نشر هرمس چاپ و منتشر شد.

«آیا قیام کردن بی‌فایده است؟» ترجمه‌ای دقیق و روان دارد و دو مجموعه را شامل می‌شود. نخستین مجموعه دربرگیرنده‌ی متونی است که فوکو در آن‌ها به طور مستقیم به انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران پرداخته و مجموعه دوم شامل افکار و آراء فوکو در زمینه‌ی کنش سیاسیاخلاقی است که در برخی از قسمت‌های متون بخش نخست کتاب هم به آن‌ها ارجاعاتی داده شده. در بخش نخست کتاب می‌توان با دیدگاه‌های فوکو درباره انقلاب و به ویژه انقلاب ایران و دریافتش از آن آشنا شد. دیدگاه‌ها و نوشته‌های فوکو درباره انقلاب ایران منتقدان بسیاری داشت تا جایی که بسیاری این نوشته‌ها را لغزش یا اشتباه محاسباتی فوکو نامیده‌اند. وقتی در مارس ۱۹۷۹ کتاب «ایران، روح یک جهان بی‌روح» که شامل گفتگوهای فوکو درباره انقلاب ایران پیش از استقرار حکومت جدید بود در پاریس به چاپ رسید منتقدان فوکو را به ساده‌انگاری سیاسی متهم کردند و سرمقاله‌های روزنامه‌‌های لیبراسیون، لو نوو آبزرواتور و بسیاری دیگر مکانی شد برای حمله‌ی منتقدان به دیدگاه‌های سیاسی او. «دیدیه اریبون» دوست فوکو که نویسنده‌ی زندگی‌نامه‌ی او هم هست از آسیب‌های روحی فوکو به سبب جنجال‌ بر سر این موضوع سخن گفته. این آسیب‌ها به حدی بود که فوکو برای مدتی در برابر موضوعات سیاسی سکوت کرد. با وجود این‌که در میان نوشته‌های فوکو، آن‌ها که درباره‌ی ایران بود به شکلی عجیب در غرب مهجور ماند اما در ایران تا حدودی مورد توجه قرار گرفت تا جایی که در همان سال ۱۳۵۷ ترجمه‌ای از نوشته‌های او را بر دیوارهای دانشگاه تهران نصب کردند و مقالات و نظریاتش به صورت کتاب چاپ و منتشر شد. شاید بتوان گفت برخی از کوته‌نوشت‌های «آیا قیام کردن بی‌فایده است» در پاسخ به نقدهای همین منتقدان نوشته شده و به همین سبب و البته به دلایل بی‌شمار دیگر، بسیار کتاب مهمی است. فوکو زمانی که به ایران سفر کرد، فیلسوف شناخته‌شده‌ای بود و کتاب‌های مهمی چون «تنبیه و مجازات» و «اراده به دانستن» را چاپ کرده بود. او چنان شیفته‌ی انقلاب ایران شد که به زعم برخی منتقدانش بسیاری از ملاحظات و وسواس‌های انتقادی همیشگی خود را کنار گذاشت. به گفته‌ی جیمز میلر، فوکو که علاقه‌ی زیادی به مساله‌ی مرگ از چشم انداز ژرژ باتای (فیلسوف فرانسوی) داشت در پرداختن به انقلاب ایران توجهش به فرهنگ شهادت‌طلبی و مواجهه خودخواسته با مرگ بسیار جلب شد. در «آیا قیام بی‌فایده است؟» فوکو بار دیگر بر حمایت خویش از انقلاب ایران و ضرورت جدا کردن این قیام از نتایج آن (حکومت اسلامی) تاکید می‌کند و معتقد است در جریان این انقلاب، دین نه نهاد بوده و نه مجموعه‌ای از احکام و دستورات قضایی، بلکه کارکردی انقلابی داشته که نه تنها از قیام پشتیبانی می‌کرده بلکه خود محصول حرکت انقلابی مردمِ ایران بوده. دین در انقلاب ۵۷ بدل شد به قلمرو مردم شورشی. قلمرویی که به اقتضای قیام آن‌ها می‌توانست کاربردهای جدیدی پیدا کند. فوکو با شگفتی تعریف می‌کند که در جریان انقلاب ایران برخی زنان چپگرا و سکولار برای اعلام همبستگی با این قیام مشترک حتی چادر هم به سر کردند. البته او انقلاب ایران را تنها تجلی امر تبدیل دین به «امر مشترک» نمی‌داند چنانچه در گفتگو با باقر پرهام در بخش نخست کتاب از جنبش آناباپتیستی موثر در قیام دهقانی قرن شانزدهم آلمان و جنبش قرن هفدهم انگلستان سخن می‌گوید و به ضرورت بازاندیشی در مفهوم‌پردازی دین در سنت چپ می‌پردازد. اگرچه خود هرگز به چنین بازاندیشی دست نمی‌زند! کتاب با این پرسش از جانب باقر پرهام شروع می‌شود که «…شما در مقام فیلسوف چه نظری درباره‌ی تعهد سیاسی دارید؟» و فوکو برای پاسخ به این پرسش ابتدا تعریفی از «روشنفکر» ارائه می‌کند که بسیار جالب، جامع و کامل است. سپس در مواجهه با سوال‌های بعدی به بررسی تاثیر تاملات روشنفکران و فیلسوف‌ها بر انقلاب‌ها و تغییرات بزرگ سیاسی و اجتماعی در فرانسه، آلمان، انگلستان و … می‌پردازد، بعد به سراغ دین می‌رود و آرام آرام وارد تحلیل و بررسی انقلاب ایران می‌شود و از جهات مختلف به این انقلاب می‌پردازد. نثر کتاب چنان روان است و پرسش و پاسخ‌ها چنان کلیدی و قابل توجه که خواننده به سختی می‌تواند کتاب را زمین بگذارد. سوای محتوای تامل‌برانگیز و در عین حال بحث‌برانگیز کتاب، بخشی از جذابیت و کشش آن را می‌توان مرهون ترجمه‌ی بسیار خوب نیکو سرخوش و افشین جهاندیده نیز دانست. در بخش نخست کتاب با عناوینی چون «گفت‌وگوی باقر پرهام با میشل فوکو»، «پاسخ به یک خواننده‌ی زن ایرانی»، «ایران و قدرت امر معنوی»، «ایران: روحِ یک جهان بی‌روح»، «نقد با بلندنظری»، «نامه‌ی سرگشاده به مهدی بازرگان»، «آیا قیام کردن بی‌فایده است؟» و «پس از رویداد» مواجه هستیم که هریک تامل و تعمقی ویژه می‌طلبد و در بخش دوم که در بر دارنده‌ی سه پیوست است دو نوشته و یک درس‌گفتار از فوکو را در پیش رو داریم با این عناوین: «در باب نوعی اخلاق ناخرسندی»، «روشن‌نگری چیست؟» و «انقلاب چیست؟». عنوان کتاب برگرفته از عنوان یکی از متون بخش نخستین کتاب است که فوکو در پاسخ به همه‌ی نقدها بر موضع‌گیری‌اش در مورد انقلاب ایران نوشته و خود به تنهایی می‌تواند پاسخ سوال‌های بسیاری را در دل داشته باشد. سوال‌هایی که ذهن هر خواننده مطلع و باهوشی را درگیر خواهد کرد. آیا شیفتگی فوکو به انقلاب ایران او را به خطاهایی نیز کشاند؟ آیا فوکو در نوشته‌هایش از روحانیت، دین، سنت و چیزهایی از این دست دفاع کرده یا تنها از یک قیام مردمی؟ در این میان آن‌چه واضح است این است که شرط اصلیِ حقیقت‌گویی به خطر انداختن خود است و با این‌که فوکو معتقد است «نباید آن کسی را که صحبت می‌کند یکی بدانیم با آن‌چه از آن صحبت می‌کند» شاید فوکو با حمایت از انقلاب ۵۷ حیات نمادین خود را به خطر انداخت… .

برشی از کتاب

« …منظور من از قدرت چیزی بنیادین، غلبه‌ناپذیر و مطلق نیست که در برابر آن فقط می‌توان زانو زد. غایت تمام تحلیل‌هایم عبارت است از آشکار کردن نقاط ضعف قدرت و این‌که از کجا می‌توان به قدرت حمله برد. وقتی از روابط میان عقل و دیوانگی صحبت می‌کنم، وقتی نشان می‌دهم که عقل قدرتش را بر دیوانگی اِعمال می‌کند برای توجیه عقل نیست بلکه برای آن است که عقل به منزله‌ی نظامی از قدرت را بتوان مورد پرسش قرار داد و علیه آن جنگید…»

«… هیچ‌کس حق ندارد بگوید که «برای من شورش کنید مترادف است با آزادسازی تمام انسان‌ها» . اما با این گفته نیز موافق نیستم که «قیام کردن برایتان بی‌فایده است [زیرا] همواره همان خواهد بود». به کسی که جانش را در برابر قدرتی به خطر می‌اندازد نمی‌توان حکم کرد. آیا شورش کردن موجه است یا ناموجه؟ این پرسش را باز بگذاریم. این که قیام می‌شود یک واقعیت است…»

خوشه شایان


برچسب ها : , , ,
دسته بندی : شماره ۳۰ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه