آخرین مطالب

» شماره ۲۹ » عطر خوش مرگ

عطر خوش مرگ

نویسنده: گی‌یرمو آرّیاگا خوردان مترجم: محمدرضا فرزاد انتشارات: چشمه نوبت چاپ: اول ۱۳۹۹ تعداد صفحه: ۱۷۰ قیمت: ۳۸ هزار تومان گی‌یر‌مو آرّیاگا، نویسنده برجسته‌ی مکزیکی، نامی آشنا در فیلم‌نامه‌نویسی و داستان‌نویسی است. او یکی از چیره‌دست‌ترین فیلم‌نامه‌نویسان عصر معاصر به شمار می‌آید که جایزه‌ی بهترین فیلم‌نامه‌ی اوریجینال جشنواره‌های مهمی چون اسکار، بفتا، کن، ونیز،گلدن گلوب […]

عطر خوش مرگ

نویسنده: گی‌یرمو آرّیاگا خوردان

مترجم: محمدرضا فرزاد

انتشارات: چشمه

نوبت چاپ: اول ۱۳۹۹

تعداد صفحه: ۱۷۰

قیمت: ۳۸ هزار تومان

گی‌یر‌مو آرّیاگا، نویسنده برجسته‌ی مکزیکی، نامی آشنا در فیلم‌نامه‌نویسی و داستان‌نویسی است. او یکی از چیره‌دست‌ترین فیلم‌نامه‌نویسان عصر معاصر به شمار می‌آید که جایزه‌ی بهترین فیلم‌نامه‌ی اوریجینال جشنواره‌های مهمی چون اسکار، بفتا، کن، ونیز،گلدن گلوب و… را در کارنامه‌ی خود دارد. فیلم‌نامه‌های درخشانی چون «بیست و یک گرم»، «بابل»، «دشت سوزان»، «عشق سگی» (آموروس پروس)، «ریو دوستت دارم» و «سه تدفین ملکیادِس اِسترادا» همگی از نوشته‌های آرّیاگا است که از ویژگی‌های منحصر به‌فردی چون روایت غیر خطی، شخصیت‌های چند‌لایه و پیچیده، نگاهی متفاوت و ژرف به معنای مرگ و عشق برخوردارند و توسط کارگردان‌های مطرح سینما ساخته شده‌اند و جوایز بسیاری را از آن آرّیاگا کرده‌اند. او همچون پادشاه میداس، هر فیلم‌نامه‌ای را تبدیل به طلا می‌کند. آرّیاگا نثر بسیار جادویی و زیبایی دارد که در برخی موارد به شعر می‌ماند. او پیش از آن‌که فیلم‌نامه‌نویس باشد، یک داستان‌نویس قهار و بی‌بدیل است و شاید همین چیره‌دستی‌اش در ادبیات است که به فیلم‌نامه‌هایش عمق و ارزشی خاص بخشیده. آرّیاگا تا کنون پنج رمان نوشته که به نظر می‌رسد مدت زیادی مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند. شاید فیلم‌نامه‌هایش با وجودی که پیکره‌ی خود را از میان جهان رمان‌هایش بیرون کشیده‌اند اما دیر‌زمانی آن‌ها را در سایه فرو برده‌اند و بیشتر توجهات را به سمت خود معطوف کرده‌اند. با این‌حال آخرین رمان این نویسنده‌ی بزرگ موفق شد خود را از سایه بیرون کشیده، جایزه‌ی معتبر آلفاگوآرا را از آنِ خود کند و نگاه‌ها را به سمت رمان‌های آرّیاگا جلب کند. غیر از نخستین رمان که پس‌زمینه‌ای تاریخی و لحنی طنز دارد، بقیه با پیرنگی پیچیده، روایتی خطی، توصیفات سینمایی و ناتورالیستی و نگاهی عمیق و متفاوت، به مرگ، زندگی و عشق در مکزیکی غرق در قاچاق و فساد پرداخته‌اند، مرگ و عشق در مکزیک، مکانی نفرین‌شده، به هم تنیده شده‌اند. «عطر خوش مرگ»، این تنیدگی، نفرین و فساد را به شکلی چیره‌دستانه و حیرت‌آور به تصویر می‌کشد. عشقی که با مرگ متولد می‌شود، از مرگ حیات می‌گیرد و با مرگ به اوج می‌رسد. مرگی که سرنوشت و زندگی افراد زیادی را دستخوش تغییر می‌کند. آرّیاگا با قلم پر قدرتش و با توصیفات جادوئی به شکلی خیره کننده، خواننده را با خود به دشت‌های سوزان حوالی مکزیک می‌برد، به کشف جسد دختری جوان در میان مزرعه ذرت که با ضربه‌ی چاقو به قتل رسیده. خواننده، مرگ را با بند بند وجودش لمس می‌کند، بو می‌کند، می‌شنود و می‌بیند. آرّیاگا خواننده را با تک تک شخصیت‌های داستان همراه می‌کند تا به راز قتل «آدلا» پی ببرد و چنان اورا در دل اتفاقات فرو می‌برد و مکان‌ را برایش ملموس و قابل رویت می‌کند که خواننده احساس می‌کند یکی از اهالی «لوما گرانده» است! «عطر خوش مرگ» رمانی است خواندنی و مسحور کننده با ریتمی تند. روایتی است نفس‌گیر از مرگ، عشق، خیانت، انتقام، دروغ، شایعه، تردید و ترس. آریاگا تفکرات بسته و ناشی از سرخوردگی را به تصویر می‌کشد و تاثیر مسموم آن‌ها را بر زندگی آدم‌ها نشان می‌دهد. ما را با داستانی دردناک و آشنا مواجه می‌کند، داستانِ انسان‌هایی که با قضاوت‌های نابجا و شایعه پراکنی‌های احمقانه، قهرمان قصه را به باوری نادرست می‌رسانند و او را به بیراهه می‌کشانند. آرّیاگا با وجود این‌که در نوجوانی حس بویایی‌اش را از دست داده ما را با خود به جهان عطرها، بوها و حواس، می‌برد. داستان از زاویه‌ی دید دانای کل روایت می‌شود و فضایی عاشقانه و معمایی دارد. پسری با پیکر بی‌جان و نیمه برهنه‌ی دختری روبرو می‌شود که هیچ شناختی از او ندارد و پیش از این تنها شاید چند بار او را در مغازه‌ی خود دیده. در مدت زمان کوتاهی شایعه‌ی قتل آدلا، معشوقه‌ی رامون دهان به دهان می‌چرخد و روستاییان را تشنه‌ی انتقام می‌کند. خشونت و حماقت در هم می‌غلطند و رامون را وامی‌دارند گذشته‌ای که وجود نداشته را به یک واقعیت بی‌رحمانه پیوند بزند و مردانگی خود را با انتقام به اثبات برساند، انتقام از قاتلی که قتلی مرتکب نشده. رامون در دام توهمات عشقی غیر حقیقی می‌افتد و عاشق می‌شود، «گماشته» رد پای قاتل را در مزارع ذرت دنبال می‌کند و…

«عطر خوش مرگ» ترجمه‌‌ای روان و خوش‌خوان دارد. پیش از این نیز در سال ۱۳۸۲ با عنوان «بوی خوش عشق» به قلم عباس پژمان ترجمه شده و در نشر علم چاپ و منتشر شده است.

بخشی از کتاب

… نگاهش که به جسد افتاد دیگر نتوانست ازش چشم بردارد. شانزده ساله که بود اغلب خواب زن می‌دید، ولی فکرش را هم نمی‌کرد یکی مثل این ببیند. پوست نرم وصاف و بی حرکتش را ورانداز کرد؛ بیش‌تر از روی حیرت تا هیزی. چون جسد خیلی جوان بود. با آن دست‌های به عقب کشیده و یک پای کمی خم شده، انگار داشت گدایی می‌کرد. از تماشای این منظره یک حالی شده بود. آب دهانش را به سختی قورت داد، نفس عمیقی کشید و بوی عطر گُلِ ارزان‌قیمتی حس کرد. حس کرد دارد دست دختر را می‌گیرد، از زمین بلندش می‌کند و به‌اش می‌گوید ادای مُردن درآوردن بس است. دختر اما بی‌حرکت ماند. رامون پیراهنش را درآورد، بهترین پیراهنِ آخر هفته‌اش را، و تا می‌شد خوب دختر را پوشاند…

خوشه شایان


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۲۹ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه