آخرین مطالب

» شماره ۲۸ » نقشه‌هایی برای گم شدن

نقشه‌هایی برای گم شدن

نام کتاب: نقشه‌هایی برای گم شدن نویسنده: ربکا سولنیت مترجم: نیما م. اشرفی انتشارات: اطراف نوبت چاپ: اول ۱۳۹۹ تعداد صفحه: ۲۱۴ قیمت: ۴۱ هزار تومان نقشه‌هایی برای گم شدن، جستارهایی از ربکا سولنیت نویسنده ۵۹ ساله آمریکایی است که تا کنون مجموعه مقالات و نوشته‌هایش در زمینه‌های مختلف از جمله هنر، فمینیسم و سیاست […]

نقشه‌هایی برای گم شدن

نام کتاب: نقشه‌هایی برای گم شدن

نویسنده: ربکا سولنیت

مترجم: نیما م. اشرفی

انتشارات: اطراف

نوبت چاپ: اول ۱۳۹۹

تعداد صفحه: ۲۱۴

قیمت: ۴۱ هزار تومان

نقشه‌هایی برای گم شدن، جستارهایی از ربکا سولنیت نویسنده ۵۹ ساله آمریکایی است که تا کنون مجموعه مقالات و نوشته‌هایش در زمینه‌های مختلف از جمله هنر، فمینیسم و سیاست مورد توجه بسیار قرار گرفته است. او در کنار مقالات متعدد، نویسنده بیش از هفده جلد کتاب است که پیش از این اثر، تنها در سال ۱۳۹۷ کتاب دیگری از او با عنوان «امید در تاریکی» توسط نرگس حسن‌لی به فارسی ترجمه و به همت نشر مهرگان خرد به چاپ رسیده است.

نقشه‌هایی برای گم شدن ترجمه‌ای است از نیما م. اشرفی، مترجم و طبیعت‌گرد که در قسمتی از یادداشتش در ابتدای کتاب می‌نویسد:

«ما از گم شدن، بلاتکلیفی، عدم قطعیت و رازآلودگی زندگی هراس داریم و می‌خواهیم از قبل، وقایع و حتی رفتار انسان‌ها را پیش‌بینی کنیم تا مبادا چیزی خلاف انتظارمان رخ بدهد، تا بتوانیم به هر قیمتی که شده سکان زندگی را در دست بگیریم.»

کتاب، در ستایش گم شدن و دمی را در ناپیدایی سر کردن، نوشته شده است. خواننده‌ای که برای اولین بار با آن مواجه می‌شود، هیچ خبر ندارد که قرار است به کدام حفره ناشناخته‌ای از روحش سفر کند. سولنیت با تکیه بر مجموعه مشاهدات و تجربیاتی که در طی سال‌ها اندوخته، سعی دارد از هر مفهومی، سهمی را برای گم شدن کنار بگذارد. نویسنده می‌خواهد به خواننده بفهماند، که بخشی از زندگی هر کسی در ناپیدایی گذشته است و چه بهتر که این سهم بسط داده شود، به آن پرداخته شود و به سویش قدم برداشته شود. چالشی که می‌تواند از گم شدن در جنگلی انبوه یا کوهستانی تاریک آغاز شود و بعد در نوای نوع خاصی از موسیقی امتداد یابد و سرانجام در صحرایی بی‌انتها پایان پذیرد.

لحظاتی در کتاب هست که خواننده را ناگزیر می‌کند که برگردد به گذشته‌ای که مدت‌هاست از خاطرش رفته، اشیائی که گم کرده و در آخر چیزهایی را به یاد آورد که دیگر هرگز به خوابش نیامده‌اند.

آنچه باعث متفاوت شدن تجربه خواندن این جستار با سایر نوشته‌هایی از این دست می‌شود، استفاده مکرر از رنگی آشنا در سراسر متن است. رنگ آبی با آن طیف گسترده توصیف‌نشدنی‌اش که تقریبا همه جا حضور دارد و نویسنده به آن آبی دوردست می‌گوید و آن شامل هر چیز ناپیدایی می‌شود که در چشم‌انداز دوردست مکان‌ها قرار می‌گیرد. چیزهایی که نمی‌شناسیم و منتظرش نیستیم.

او رنگ را دستمایه‌ای می‌کند برای سرک کشیدن در آثار هنری مختلف از جمله نقاشی، موسیقی، سینما و خلاصه هر جایی که اثری از آن رنگ آبی بی‌انتها باشد. تمام اثر به نقاشان، فیلسوفان و هنرمندانی پرداخته که زمانی دچار این ناپیدایی شده‌اند.

سولنیت مدام به کودکی برمی‌گردد. به آن خط جدا نشدنی ما با اجداد و شجره‌مان. تک‌تک اجزای گم شده کودکی را بخشی از آن هویتی می‌داند که در بزرگی از خاطر می روند.

قلم سولنیت بسیار قدرتمند و گیراست. لحظه‌ای خواننده را رها نمی‌کند و با مثال‌ها و داستانک‌هایی تودرتو و جذاب، با چیره‌دستی تلاش می‌کند بستر مناسبی برای مفهومی فراهم کند که بیانش آنقدرها آسان نیست. بخش زیادی از کتاب به روایت سفرهایی برمی‌گردد که نویسنده به نقاط دوردست، کوهستان‌های برفی و صحراهای بکر داشته است. روایت‌هایی از عشق، تنهایی و نوشتن. تجربه‌هایی که حتی خواندنش هم حیرانی و سرگردانی به بار می‌آورند.

در زیر بخش زیبایی از متن کتاب را می‌خوانیم:

«فیلم‌ها همانقدر که محصول روشنایی‌اند محصول تاریکی نیز هستند، همان بازه‌های فوق‌العاده کوتاه مابین تصاویر درخشان که باعث می‌شوند بتوان چندین تصویر ثابت را به یک تصویر متحرک تبدیل کرد. بدون آن‌ تاریکی‌ها، فقط تصاویری محو باقی می‌ماند. به عبارت دیگر، یک فیلم کامل حاوی نیم یا یک ساعت تاریکی مطلقی است که نادیده می‌ماند. اگر بتوانیم تمام این تاریکی‌ها را جمع بزنیم، می‌بینی تماشاچیان داخل سالن دسته جمعی به اعماق شبی خیالی زل زده‌اند. این همان سرزمین ناشناخته فیلم‌هاست، همان قاره تاریک روی هر نقشه. به طریقی مشابه، هر گام دونده یک خیز است، طوری که یک لحظه بطور کامل از زمین کنده می‌شود. در آن لحظه کوتاه، دیگر سایه‌اش مثل قطره از پاهایش به زمین نمی‌افتد، بلکه مثل همزادش روی زمین زیرش می‌سرد، مثل سایه پرندگان که زیرشان می‌خزد و سطح زمین را لمس می‌کند و وقتی به زمین نزدیک یا از آن دور می‌شود سایه‌شان هم بزرگ و کوچک می‌شود. برای آن دسته از دوستانم که در مسافت‌های طولانی می‌دوند، جمع این تکه‌های ریز شناور بودن چشمگیر می‌شود؛ با نیروی خودشان چندین دقیقه بالای سطح زمین می‌سرند، شاید کمی کمتر از یک ساعت و برای دوندگان هزار و ششصد متر شاید خیلی بیشتر از آن. ما پرواز می‌کنیم؛ ما در تاریکی خیال‌پردازی می‌کنیم؛ ما آسمان را با لقمه‌هایی بسیار کوچک‌تر از آن‌که به اندازه درآیند می‌بلعیم.»

سمانه خادمی


برچسب ها : , , ,
دسته بندی : شماره ۲۸ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه