جوجه تیغی

نویسنده: فردیناند فون شیراخ

مترجم: محمود امجدی

نشر ثالث

چاپ اول ۱۳۹۸

۱۵۴ صفحه

۲۵ هزار تومان

نویسنده کتاب، فردیناند فون شیراخ (Ferdinand Von Schirach) در سال ۱۹۶۴ در مونیخ به دنیا آمد. لقب فون که در ابتدای نام خانوادگی او آمده است، خاستگاه اشرافی وی را نشان می‌دهد. پدرش بازرگان بود و پدربزرگش بالدور فون شیراخ رئیس سازمان جوانان نازی بود که در دادگاه نورنبرگ به ۲۰ سال زندان محکوم شد. در جوانی به کالج یسوعیان رفت و آزار و اذیت جنسی را در آنجا افشا کرد. در سال ۱۹۹۴ در رشته حقوق کیفری تحصیل کرد و وکیل دعاوی شد. در دوره کاری خود وکالت هنرپیشه‌ها، سیاستمداران، جاسوسان، افراد سرشناس و افراد عادی را به عهده گرفت. او اکنون به عنوان وکیل افراد مشهور معروف است. در سال ۲۰۰۹ در سن ۴۵ سالگی در کنار حرفه وکالت با کمک تجاربی که طی سال‌ها اشتغال به مسائل حقوقی و کیفری کسب کرده بود به نویسندگی روی آورد. با اولین اثر داستانی‌اش به نام جرم که یک مجموعه داستان کوتاه است، به شهرت جهانی رسید. او تاکنون چندین مجموعه داستان، رمان و نمایشنامه به چاپ رسانده است که هر کدام هفته‌ها در صدر پرفروش‌ترین‌های اشپیگل بوده‌اند. آثار فون شیراخ تاکنون به ۳۵ زبان ترجمه شده و در ۴۰ کشور به چاپ رسیده‌اند.

کتاب جوجه تیغی مشتمل بر ۱۳ داستان کوتاه است. همه داستان‌ها شرح یک پرونده حقوقی یا کیفری و جنایی است که مضمون پلیسی معمایی دارند. نویسنده ابتدا مانند یک وکیل دعاوی گزارشی از آنچه که موجب تشکیل پرونده شده را ارائه می‌دهد و در نهایت آنچه در دادگاه روی می‌دهد و تصمیمی که قضات می‌گیرند را برای خواننده شرح می‌دهد. شخصیت همه داستان‌ها عموما افراد مجرمی هستند که قانون این پرونده‌ها را برای آنها تشکیل داده است. هر یک از این داستان‌ها با وجود کوتاه بودن بسیار گیرا و جذاب هستند و در پایان خواننده حس خواندن یک رمان مفصل جنایی و و پلیسی را دارد. داستان‌ها با جملات کوتاه، ساده، موجز، دقیق و عاری از صنایع ادبی روایت شده‌اند. لحن سرد و گزارش‌گونه نویسنده بدون هیچ تلاشی برای برانگیختن احساسات خواننده، بر آن نیست که عمل مجرمانه شخصیت داستان‌هایش را توجیه یا محکوم کند، بلکه تلاش می‌کند با پرتوافکنی به زوایای تاریک روح هر مجرم به انگیزه‌ها و علت‌های جرم بپردازد و نشان بدهد که بین یک انسان عادی و یک جنایتکار فاصله بزرگی نیست. از جذابیت‌های این کتاب این است که پایان هر داستان کاملا غیرقابل پیش‌بینی است. ممکن است هیچ‌گاه مجرم پیدا نشود. گاه فرد بی‌گناهی مجازات می‌شود و گاه گناهکار از چنگ عدالت می‌گریزد.

حمیدرضا زمانی