آخرین مطالب

» پرونده » پیوند واقعیت و فانتزی در طنز تاریک بولگاکف

پیوند واقعیت و فانتزی در طنز تاریک بولگاکف

فهیمه توزنده‌جانی قطعاً سلیقه‌های ادبی بسیار متفاوت هستند و همواره نام‌هایی چون لئو تولستوی، فئودور داستایوسکی، جین آستن، الکساندر دوما، ارنست همینگوی، گابریل گارسیا مارکز و… در بالاترین رتبه‌بندی کتاب‌ها مشاهده می‌شوند اما این بدان معنا نیست که آثار نویسندگانی چون بولگاکف ارزشی کمتر از نویسندگان همیشه در صدر رتبه‌بندی‌های منتقدان و خوانندگان دارند. متأسفانه […]

پیوند واقعیت و فانتزی در طنز تاریک بولگاکف

فهیمه توزنده‌جانی

قطعاً سلیقه‌های ادبی بسیار متفاوت هستند و همواره نام‌هایی چون لئو تولستوی، فئودور داستایوسکی، جین آستن، الکساندر دوما، ارنست همینگوی، گابریل گارسیا مارکز و… در بالاترین رتبه‌بندی کتاب‌ها مشاهده می‌شوند اما این بدان معنا نیست که آثار نویسندگانی چون بولگاکف ارزشی کمتر از نویسندگان همیشه در صدر رتبه‌بندی‌های منتقدان و خوانندگان دارند. متأسفانه بولگاکف خارج از اتحاد جماهیر شوروی به خوبی شناخته نشده است. بیشتر افراد نام او را با بهترین رمانش، مرشد و مارگاریتا، و کسانی هم شاید او را با دو فیلم بسیار موفق «قلب سگ» (۱۹۸۸) و «ایوان واسیلیویچ تغییر شغل می‌دهد» (۱۹۷۳) که براساس آثار بولگاکف ساخته شده‌اند بشناسند.

میخائیل بولگاکف در سال ۱۸۹۱ در کییف اوکراین متولد و در دوران تغییرات بزرگ در اوکراین و روسیه بزرگ شد. پدر او نویسندۀ مقاله، مادرش معلم و هر دو پدربزرگ او کشیش ارتدکس بودند. می‌توان زندگی او را به دو دورۀ قبل و بعد از ۱۹۱۷، دورۀ تزاری و دورۀ کمونیستی تقسیم کرد. بولگاکف در رشتۀ پزشکی تحصیل کرد و مدتی از زمان تحصیل خود را در بیمارستان‌های جبهه‌های جنگ جهانی اول سپری کرد. این دوران برای او نوعی تبعید تلقی می‌شد و او را به دام اعتیاد به مورفین کشاند. او پس از پشت سر گذاشتن این تبعید، مبارزه با اعتیاد به مورفین در طول این دوران و زنده ماندن از تیفوس، بعد از حدود سال ۱۹۱۹، تصمیم گرفت فقط روی نوشتن تمرکز کند. او بعدها خاطرات این دوران را تحت عنوان خاطرات پزشک جوان به رشتۀ تحریر درآورد.

بولگاکف قبل رسیدن به سی‌سالگی به دلیل تجارب شخصی پررنج، جنگ، و مهاجرت بسیاری از اقوام، به نویسنده‌ای بسیار غیرعادی بدل شده بود و به‌سختی موقعیت خود را در جهان ادبی شوروی پیدا کرد. او خود اذعان می‌کند که در هر بار بررسی کارهایش توسط منتقدان ادبی تنها تعداد بسیار اندکی نقد مثبت در مورد آثارش وجود داشت. بولگاکف رابطۀ پیچیده‌ای با رژیم شوروی داشت. بیشتر آثارش سانسور و برخی از آن‌ها ممنوع شد اما عجیب اینکه خود استالین از نمایشنامۀ «روزهای توربین‌ها» خوشش آمد و بولگاکف را نویسنده‌ای ارزشمند و قابل‌احترام می‌دانست.

سبک بولگاکف ترکیبی یکتا از شوخ‌طبعی ساتر، سوررئالیسم، نکته‌های فلسفی عمیق و مسائل سیاسی و اجتماعی است. آثار او داستان‌های پیچیده و شخصیت‌های پیچیده دارند و نوشتارش دارای یک کنترل ماهرانه بر زبان است، با توصیف‌های زنده و خیال‌پردازی که خوانندگان را به دنیاهای فانتزی می‌برد. در داستان‌هایش سخت می‌توان تشخیص داد کجا واقعیت پایان می‌یابد و فانتزی آغاز می‌شود.

به‌دلیل ترکیب واقعیت با فانتزی، گاهی داشتن سبک معمایی و حتی علمیتخیلی طنز و جدیت به طور همزمان، جای‌دادن آثارش در یک دستۀ ادبی خاص کاری سخت است. برخی از آثارش به سبک گابریل گارسیا مارکز بسیار نزدیک است. خواننده با آمادگی پذیرش گیج شدن در فرآیند خواندن آثارش می‌تواند به خوبی دهه‌های اولیۀ اتحاد جماهیر شوروی را درک کند.

دلایل متعددی چون شرایط جعرافیایی، زبان روسی یا شرایط زیستی بولکاگف یا هر چیز دیگر مانع شناخته‌شدن بولگاکف در جهان بیشتر از آنچه که باید می‌بود شده است. اگر تابه‌حال با اثار این نویسنده اشنا نشده‌اید فقط کافی است یکی از آثاری که در ادامه یاد می‌شود را بخوانید و دنیای شگفت‌انگیز میخائیل بولگاکف را کاوش کنید و لذت ببرید.

مرشد و مارگاریتا رمانی بسیار نوآورانه است که دسته‌بندی کردن آن آسان نیست. رمانی فانتزی، طنز، عاشقانه، رمان تاریخی یا رمانی با همۀ موارد فوق می‌تواند باشد. درست زمانی که فکر می‌کنید که در حال خواندن یک داستان فانتزی هستید به بخشی برمی‌خورید که به شما دوز معقولانه‌ای از واقعیت می‌دهد. یا لحظه‌ای که فکر می‌کنید رویدادهای تاریخی را از منظر یک نویسنده مرور می‌کنید ناگهان با شیاطین و جادوگران برخورد می‌کنید. گذشته و حال همزمان وجود دارند. واقعیت و راز به‌طور پیوسته در هم آمیخته‌اند و به‌عنوان یک خواننده می‌خندید، سپس جا می‌خورید، بعد غمگین می‌شوید، بعد دوباره می‌خندید. روشی که بولگاکف توانسته است همۀ این‌ها را در یک رمان در هم ببافد دقیقاً دلیلی است که شما نمی‌توانید کتاب را کنار بگذارید.

«دست‌نوشته‌های یک مرده» به‌عناوین مختلفی به چاپ رسیده است اما عنوان اصلی آن از زبان روسی همین است. کتابی بسیار خواندنی و لذت‌بخش که داستان کارمند سادۀ ادارۀ کشتیرانی را تعریف می‌کند که همیشه اشتیاقی باورنکردنی به نوشتن داشته و به‌دلیل امرار معاش مجبور به کار در مؤسسۀ کشتیرانی شده است. او شب‌ها روی نمایشنامه‌ای با عنوان برف سیاه کار می‌کند و دنیای واقعی کسل‌کننده و مأیوس‌کنندۀ خود را با دنیای اعجازبرانگیز نمایشنامه‌اش در می‌آمیزد و زمانی که نامه‌ای از مرکز آموزشی تئاتر مستقل مبنی‌بر پذیرفته شدن نمایشنامه‌اش ب‌ عنوان نمایشنامه‌ای قابل‌اکران دریافت می‌کند زندگی‌اش دگرگون می‌شود. بولکاگف در این داستان خواننده را با خود به دنیای واقعی و تخیلی اعجاب‌برانگیز شخصی سرخورده می‌برد که تنها دستاویزش رؤیای نویسندگی است. داستانی که شاید با داستان زندگی خیلی از خوانندگانی که رؤیایی در پس زندگی روزمرۀ ناامیدکنندۀ خود دارند گره خورده باشد.

خاطرات پزشک جوان خاطرات شخص بولگاکف در زمان مأموریت پزشکی‌اش به‌عنوان پزشکی جوان در یک بیمارستان روستایی در طول انقلاب روسیه و جنگ داخلی و جدال او با مصرف مورفین است که در قالب خاطرات روزمره به رشته تحریر درمی‌آورد.

کتابی که از لحظه‌ای که آن را در دست می‌گیرید در فضای داستان غرق می‌شوید و ناگهان خود را دقیقاً در قالب آن دکتر جوانی که با مصرف مورفین درگیر است می‌یابید.

«قلب سگ» داستانی است که بولگاکف به‌طور معناداری ایدئولوژی شوروی را به شکست محکوم می‌کند. در طول داستان شخصیت شاریکف در تلاش است که دقیقاً به همان نوع انسانی تبدیل شود که جامعه می‌خواهد و هر چه بیشتر می‌گذرد شخصیت اوبدتر می‌شود و تلاش‌های استاد برای تغییر شاریکف بی‌نتیجه است. بولگاکف اصل بلشویک را که می‌گوید «کسی که هیچ چیز نبوده است همه‌چیز خواهد شد» مسخره می‌کند و نشان می‌دهد که ایده‌ها و اندیشه‌های بلندپروازانه نیز به یک ابزار دیگر از سرکوب و آزار توسط افراد بیسواد و بی‌مسئولیت تبدیل می‌شوند. در مثال یک سگ انسان، بولگاکف می‌خواهد نشان دهد که روش‌های انقلابی برای تغییر جامعه باعث پیامدهای وحشتناک و غیرمنتظره می‌شوند.

از دیگر آثار او می‌توان گارد سفید، تخم‌مرغ‌های مرگبار، و ایوان واسیلیویچ را ذکر کرد. با خواندن هر کدام از این آثار بولگاکف به دنیای یکتای وی قدم می‌گذارید. جایی که واقعیت و فانتزی به هم پیوند می‌خورد و همراه با طنز تاریک سارتری بازتابی جدی از شرایط انسانی در میان واقعیت‌های دوران را به همراه دارد.


برچسب ها : ,
دسته بندی : پرونده , شماره ۴۱
ارسال دیدگاه