آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » گونتر گراس

پرونده ی این شماره به گونتر گراس و یاشار کمال اختصاص دارد

گونتر گراس

علی عظیمی نژادان: گونتر گراس، متولد ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷ درشهر دانتسیک(گدانسک) بود و در ۱۳ آوریل ۲۰۱۵ در سن ۸۷ سالگی در شهر لوبک واقع در شمال آلمان در گذشت. او در زمره مهم‌ترین، هنرمندان چند ساحتی در تاریخ ادب و هنر آلمان محسوب می شد که هم در حوزه هنرهای تجسمی(طراحی، نقاشی، گرافیک و […]

گونتر گراس

علی عظیمی نژادان:

گونتر گراس، متولد ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷ درشهر دانتسیک(گدانسک) بود و در ۱۳ آوریل ۲۰۱۵ در سن ۸۷ سالگی در شهر لوبک واقع در شمال آلمان در گذشت. او در زمره مهم‌ترین، هنرمندان چند ساحتی در تاریخ ادب و هنر آلمان محسوب می شد که هم در حوزه هنرهای تجسمی(طراحی، نقاشی، گرافیک و مجسمه سازی) و هم در ادبیات(داستان، شعر و نمایشنامه)، و سیاست فعالیت های چشم‌گیر داشت.بلکه حتی مدت زمان کوتاهی هم در دوران دانشجویی اش در شهر دوسلدروف(زمانی که در رشته های مجسمه سازی و طراحی در فرهنگستان هنر دوسلدروف تحصیل می کرد)، عضو گروه جاز سه نفره ای شد که با این گروه، هفته ای سه بار در رستورانی، برنامه اجرا می کرد. او نوازنده یک ساز کوبه ای بومی آلمان بود. در بسیاری از مصاحبه هایش همواره از این تجربه کوتاهش به خوبی یاد می کرد.کریستینا نایت، کارشناس مرکز کتاب آلمان در نیویورک هم عقیده دارد که: “در سبک نویسندگی گراس، نوعی ضرب‌آهنگ موسیقیایی وجود دارد که شبیه جاز است.”
۲)پدر گونتر گراس ویلهلم نام داشت و آلمانی الاصل بود و مذهب پروتستان داشت و مادرش، لهستانی الاصل وکاتولیک مذهب بود و هلنه نام داشت.گراس، بیشتر تحت تاثیر مادرش قرار داشت.پدرومادرش هر دو خواربار فروش بودند و در شرایط خیلی سختی زندگی می کردند، از همان دوران کودکی تحت تاثیر تربیت کاتولیکی مادر، به خدمت در کلیسا مشغول شد و با نوجوانان خادم در اجرای مراسم نماز گزاری شرکت می کرد.از ۱۲ سالگی، تصمیم قاطع گرفت که هنرمند شود ولی دقیقا نمی دانست، در چه رشته ای ادامه تحصیل دهد، همزمان به کتاب خوانی، طراحی و نقاشی علاقه‌مند بود. در این زمینه هم بیشتر پیرو مادر بود که اندکی با نواختن پیانو آشنایی داشت و عضو انجمن مشترکان کتاب هم بود که در اوقات فراغت خود، کمی مطالعه هم می کرد.گراس در یکی از مهم‌ترین زندگی‌نامه‌های خودنوشت خویش موسوم به پوست کندن پیاز، فهرست نسبتاً کاملی از کتاب هایی را که مادرش از انجمن، دریافت می کرد ذکر کرده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند ازشیاطین اثر داستایوفسکی، گزارش خیابان اشپرلینگ نوشته ویلهلم رابه، کلیات شعر شیللر، گوستاوبرلینگ اثر سلما لاگرلوف، گرسنگی نوشته هامسون، واعظ گرسنه اثر رابه، اسب سفید سوار نوشته اشتروم و…(به نقل از کندن پوست پیاز با ترجمه جاهد جهانشاهی صفحه ۵۹). به هر حال همان قدر که مادرش مشوق وی برای خواندن کتاب بود، پدرش به شدت با روش زندگی او مخالفت می ورزید و می گفت که با خواندن کتاب که آینده ای نخواهی داشت و همین پدر بود که سال‌ها بعد، پس از تصمیم گیری جدی گونتر برای تحصیل در رشته هنر با او به شدت برخورد کرد و گفت:”اگر هنر بخوانی از گرسنگی خواهی مرد، چه فایده ای دارد که چنین کنی؟” گراس در مصاحبه ای با مجله پاریس ریویو به سال ۱۹۹۱ گفت که از بچگی به تشویق مادرم، دروغ های بزرگی می گفتم.البته دروغ‌هایی که به کسی آسیبی نرساند. حقیقت به معنای متعارف کسل کننده است و تخیلات است که قوه داستان گویی نویسندگان را تقویت می کند.
۳)کامو وسیزیف:یکی از مهم‌ترین نوشته هایی که از همان دوران جوانی گراس، او را تحت تاثیر خود قرار داد مقاله معروف کامو موسوم به افسانه سیزیف بود که برای نخستین بار درسال ۱۹۴۲ به زبان فرانسه به چاپ رسید.کامو در این مقاله ضمن توضیح داستان معروف سیزیف که از اسطوره های قدیم یونان است، توضیحاتی را درباره ارتباط این داستان و زندگی انسان، در این جهان می دهد وسیزیف را قهرمان پوچی(ابزورد)معرفی می کند.در اساطیر یونان، سیزیف به خاطر فاش کردن راز خدایان محکوم شد تا تخته سنگی را به دوش گرفته وتا قله کوهی حمل کند، اما همین که به قله
می رسید، سنگ به پایین می غلتید وسیزیف باید دوباره این کار را انجام می‌داد.بنا به گفته کامو هنگامی که سنگ سقوط
می کند و سیزیف، لحظه ای درنگ می کند و بر می گردد، این لحظه ای است که مرا به سیزیف، علاقه‌مند می کند، زیرا او به شکنجه خویش و پوچ بودن کارش آگاه است.گونترگراس در مصاحبه ای با آنه گروس وولد نروژی در تفسیری بر افسانه سیزیف می گوید:”سیزیف از سنگ ها بیزار نیست.او سنگ ها را دوست دارد، حتی به آنها عشق می ورزد.او سر به سر خدایان می گذارد.اما تنها چیزی که می خواهد، این است که در کنار سنگ ها باشد.آخرین جمله هایی که کامو نوشته،
می تواند چنین انگاشته شود که سیزیف مرد خوشبختی است، بدون هیچ آرمان گرایی.او می داند که سنگ ها برای همیشه بر فراز کوه قرار ندارند و سرانجام راهی دامنه کوه می شوند.زمانی که در قله کارش تمام شد، باید که راه دامنه را در پیش گیرد”.در اینجا گراس با تعبیری عمل‌گرایانه که از کار سیزیف
می دهد به گونه ای در ادامه ی طرفداران سنت آلمانی نهیلیستی مثبت از قبیل نیچه قرار می گیرد.
۴) گراس درنگارش داستان‌های‌اش عموماً از زبان پیچیده ای استفاده می کند و از این منظر آلمانی‌زبان تمام عیاری است، اما در عین حال، ادیب و هنرمند متعهدی با دغدغه های عمیق اجتماعی- سیاسی نیز به حساب می آید.هرچند در این زمینه هم هیچ گاه افراط گرایی را پیشه خود، نکرد.چرا که علاوه بر مشغولیت با نویسندگی و هنرهای تجسمی، در عمل سیاست مداری به مفهوم حرفه ای کلمه هم بود.لذا به جای آن که تمامی دغدغه های سیاسی خویش را از طریق ادبیات ترویج کند، مستقیماً با فعالیت های عملی در این عرصه اعم از انجام سفرهای گوناگون به اقصی نقاط دنیا(حتی سفربه هند و یمن)، نوشتن مقالات سیاسی، شرکت در فعالیت های انتخاباتی حزب سوسیال دموکرات، انجام سخن‌رانی های مختلف و…این جنبه از علاقه‌مندی خود را آشکار می کرد. در یکی از مصاحبه های‌اش در سال ۱۹۹۶ با والتر فاملر وگونر کایندیستوفر در پاسخ به این پرسش که آیا وظیفه نویسنده، آن طور که سارتر می گوید این است که هم عصر خود و به طور کامل و دربسته درگیر مسایل زمان خود باشد؟ می گوید:” هرگز به خودم اجازه نمی دهم که برای نویسنده، وظیفه تعیین کنم.من و شاید هم نسلانم که آن موقع دور وبر بیست ساله بودیم، در میان انواع مکتب های مختلف ادبی امکان انتخاب داشتیم ولی طولی نکشید که به ضرورت دریافتیم که روش های مختلفی به ما تحمیل می شود و این مساله اجتناب ناپذیر بود…بعضی وقت ها با خودم می گویم ای کاش در سرزمینی زندگی می کردم که این قدر تاریخ پر فراز و نشیبی نمی داشت و کم‌تر صاحب زخم های باز بود.در آن جا شاید آدم برای انتخاب موضوع، دستش بازتر بود.” وچند سال بعد گراس در گفت و گوی دیگری با روزنامه مشهور تسایت به سال ۲۰۰۱ درپاسخ به پرسش دیگری مبنی بر این که چرا در اندیشه و آثار هنری شما، هیچ اثری نیست که در آن بتوان امری غیر سیاسی یافت؟ می گوید که:”پرهیز از مسایل سیاسی، یعنی همان واقعیت های اجتماعی، خودش هم نوعی تصمیم سیاسی است.حتی این دوری ممکن است، باعث جمود سیاسی شود.من خود تاکنون، کتابی صرفاً سیاسی ننوشته ام.به نظر من سیاست همانند سایر واقعیت ها ناشی از این شناخت است که حتی در عشق و خصوصی ترین مسایل خود نیز تحت تاثیر شدید غول سیاست هستیم.هرکسی که چنین جنبه ای را نادیده انگارد، به نظرمن واقعیت را مخدوش کرده است.همه جا می توان سیاست را حس کرد، حتی سیاست بر رویاهای ما هم تحمیل می شود.”با چنین رویکردی، گراس به هیچ وجه نویسنده محبوبی در ایران امروز به حساب نمی آید، چرا که جریان غالب فرهنگی-هنری ایران، قصد دارد که نوعی شبه فرمالیسم را به عنوان شاخه اصلی و مهم ادب و هنر ایران معرفی کند و آثاری را که اندکی هم به مسایل واقعی اجتماعی بپردازد نفی می کند.چرا که به دلیل سرخوردگی از مسایل اجتماعی و سیاسی، به اضافه فقدان تفکر فلسفی و هنر اندیش‌مندانه، ادبیات و هنرامروز ایران عموماً به دو شاخه: ادبیات واقع‌گرایانه‌ی لذت بخش عامه پسند (که جنبه تفریحی دارند)و همین گونه بازی های زبانی عقیم شبه پسامدرنیستی محدود شده است.البته غلبه نوعی چپ هراسی افراطی در میان بسیاری از روشن‌فکران امروز ایران که هرگونه تعهد اجتماعی و نگرش واقع‌گرایانه رابرابربا چپ گرایی به حساب می آورند، درایجاد این عدم محبوبیت گراس در ایران، قطعاً موثر بوده است.
۵)گراس و گروه ۴۷:ازعوامل بسیار مهم پیشرفت گونترگراس در عرصه ادبیات و شناخته شدن وی در جامعه آلمان، آشنایی او با گروه ادبی ۴۷ در سال ۱۹۵۵ بود.این گروه به دلیل آن که از سپتامبر ۱۹۴۷ جلسات سالیانه خود را آغاز کرده بود، در تاریخ آلمان به این نام شناخته می شد.گراس از ۱۹۵۵ تا پایان تشکیل این جلسات در ۱۹۶۷ در زمره اعضای اصلی این گروه محسوب می شد.گروه ۴۷، گروهی ادبی با رویکردی سیاسی-اجتماعی و با اعضایی چون هاینرش بل، مارتین والتسر، اینگهبورگ باخمان، آیشینگر، اووه جانسون، آلفرد آندرش و اریش فرید بود. همگی این نویسندگان دارای رویکردی چپ گرا بودند و اصولاً خود را سوسیالیست های آزاد و چپ های جهان وطنی معرفی می کردند. در عین حال که از سیاست های روسیه شوروی هم سرخورده بوده و آن را مارکسیسم جزمی به حساب می آوردند. آن‌ها در صدد بودند که به جای سبک وسیاق تصنعی تبلیغاتی دوران نازی، زبان ادبی سراپا دگرگونه ای به وجود آورند و به کار برند.گروه ۴۷ درکنار برگزاری جلسات داستان خوانی و شعر خوانی و نقد و بررسی ، در زمینه فعالیت های اجتماعی- سیاسی هم کم وبیش فعالیت داشت.آن‌ها فعالیت های اجتماعی خود را با اعتراض و مبارزه علیه تسلیحات اتمی درشرق و غرب و مخالفت با جنگ ویتنام، آغاز کردند. گراس خود می گوید که تا قبل از آشنایی با گروه ۴۷ اصولاً مراوده چندانی با داستان نویسان آلمانی نداشت و ارتباطات او با برخی از هنرمندان تجسمی محدود بود. ارتباط با این گروه نه تنها برایش اعتباری اجتماعی و فرهنگی محسوب می شد، بلکه عملاً فایده مادی هم داشت.به عنوان مثال از نخستین حامیان گراس، والتر هولرر از اعضای گروه ۴۷ بود که خود او بانی چاپ اولین مجموعه شعر گراس در ۱۹۵۶ شد.او سپس ترتیبی داد که بنگاه انتشاراتی آلمان موسوم به “لوختر هاند”، مقرری مختصری به گراس اختصاص دهد تا وی بتواند، ضمن اقامتش در پاریس، رمان طبل حلبی را بنویسد.خود گراس هم تاکید داشت که در میان اعضای گروه ۴۷، مهم‌ترین فردی که در انتخاب سوژه های داستانی اولیه وی(۳گانه دانتزیک)تاثیر قاطع داشت:پل شالوک بود.
۶)گونترگراس و حیوانات:بسیاری از موضوعات کتاب های گراس حول حیوانات دور می زند یا حداقل نام برخی حیوانات را با خود یدک می کشد.کتاب هایی مانند موش و گربه، ماده موش، سفره ماهی، از دفتر خاطرات یک حلزون، سال‌های سگی.او در گفت وگویی با الیزابت گافنی و جان سایمون در این باره توضیح می دهد که:” همیشه حس می کنم که درباره انسان ها خیلی حرف می زنیم.این دنیا پر است از انسان، اما تعدادزیادی هم حیوان وپرنده وماهی و حشره، دور و بر ما هستند.آن‌ها قبل ازما این جا بودند و روزی هم که قرار باشد که دیگر هیچ انسانی وجود نداشته باشد، آن‌ها وجود خواهند داشت.فقط یک فرق داریم:ما در موزه هایمان استخوان های دایناسورها را داریم و می توانیم آن‌ها را ببینیم، اما در مورد انسان، چنین نخواهد بود و هنگامی که بمیریم، دنیا را زهر خواهد گرفت.”
۷)گونترگراس ودفاع از ارزش های روشنگری:گراس در زمره نویسندگانی است که ضمن نقد های جدی که نسبت به برخی از تبعات دنیای نوین دارد، هیچ گاه کلیت مدرنیته و ارزش های روشنگری را زیر سیوال نمی برد و اگر هم در برخی زمینه ها، کاستی هایی را ملاحظه می کند، آنها را به دلیل فاصله گرفتن از ارزش های روشنگری می داند.ازجمله این که سوسیالیسم روسی و سرمایه داری(و به خصوص نولیبرالیسم)را در زمره فرزندان ناخلف روشنگری قلمداد می کند.گراس در گفتگویی که در سال‌های اخیر با پیربوردیو جامعه شناس مطرح فرانسوی داشت، ضمن اشاره به از بین رفتن بسیاری از جنبه های نظری و عملی روشنگری از احیا و بازسازی آن‌ها سخن می گوید و تاکید می کند که به عنوان فرزندان این جنبش، از این که می بینیم در کشورهایی مانند فرانسه و آلمان، توجه به فیلسوفانی چون ارنست یونگر و هایدگر(که تفکرات‌شان دارای رگه های فاشیستی است)به مراتب بیشتر از روشنگرانی چون لسینگ و لیشتن برک است.باید ابراز تاسف کنیم. ضمناً ازآثار متفکرانی چون مونتنی و کارهایی چون “ساده لوح ولتر” و “ژاک تقدیر گرای ولتر”(به خاطر جنبه های دقیق طنز اجتماعی شان) به عنوان نمونه های خوب در دفاع از ارزش‌های روشنگری نام می‌برد که امروزه باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرند.او در همین گفت و شنود همچنین با مقایسه کتاب “قرن من” خود و “فقر جامعه” بوردیو، وجه تشابه آن‌ها را در این می داند که هردو کتاب روایت گر تاریخ از موضع پایین دستی هاست.او می گوید که ما هردو از بالا دست و به چشم پیروزمند به چیزها نگاه نمی کنیم، بلکه نگاه ما از دریچه دید بازندگان وحاشیه نشینان است.
۸)گراس، سبک ادبی و گرایش های ادبی:گراس در یکی از مصاحبه های خود، درباره سبک نویسندگی خود می گوید:”من همیشه آگاه بوده ام که در کدام، سنت ادبی قلم می زنم. در نثر روایتی، تابع سنت رمان کلاسیک اروپایی هستم.رمان های پرماجرایی که در اندلس اسپانیا، شروع شد و فکر می کنم که رمان الکساندرپلاتس و اودیسه هومر هم به همین سنت رمان‌های پرماجرا تعلق دارند که می توانند در فاصله یک روز، تمام دنیا را بازتاب دهند. گراس صرف نظر از آلفرد دوبلین آلمانی که نویسنده محبوبش بوده است در میان نویسندگان آمریکایی بیش از همه به هرمان ملویل، فاکنر، تامس وولف و جان دوس پاسوس علاقه دارد.(رجوع شود به گفت وگوی گراس با گافنی و جان سایمون)
۹) ترجمه های گراس در ایران : گراس اولین بار در سال ۱۳۵۰ با ترجمه رمان “موش و گربه ” به قلم کامران فانی به فارسی زبانان معرفی شد ؛ رمانی که فانی به سفارش جلال آل احمد آن را ترجمه کرد. نسخه فارسی موش و گربه تا زمان اعطای جایزه نوبل به نویسنده در سال ۱۹۹۹ (سال ۱۳۷۸ خورشیدی) به عنوان تنها اثر گونترگراس در ایران شناخته می شد و این رمان پس از اعطای جایزه نوبل یعنی پس از ۲۸ سال به چاپ دوم و سوم رسید و بارها پس از آن تجدید چاپ شد و پس از آن رمان طبل حلبی ترجمه و چاپ شد. قابل ذکر است که فانی این رمان را از نسخه انگلیسی آن با ترجمه رالف مانهایم به فارسی برگرداند ؛ مانهایم مترجم زبردست انگلیسی که در کارنامه او می توان به ترجمه آثار هانری کوربن اشاره کرد مثلاً ترجمه ابن سینا از فرانسه به انگلیسی . از دیگر مترجمان گونترگراس در ایران می توان به سروش حبیبی ، کامران جمالی و جاهد جهانشاهی اشاره کرد .


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شماره ۱
ارسال دیدگاه