آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » اجرای اسطوره‌های نوین در ذهن تماشاگر

درباره ی نمایش‌نامه نویس و کارگردان معاصر، «وجدی مواواد»

اجرای اسطوره‌های نوین در ذهن تماشاگر

اصغر نوری: وجدی مواوادWajdi Mouawad، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان و بازیگر لبنانی کانادایی، ۱۶ اکتبر ۱۹۶۸ در دیرالقمرِ لبنان به دنیا آمد. وقتی هشت سال داشت، خانواده اش به علت جنگ های داخلی مجبور شد لبنان را ترک کند و به فرانسه برود. وجدی نوجوانی اش را در پاریس گذراند اما خانواده ی او دوباره مجبور به […]

اجرای اسطوره‌های نوین در ذهن تماشاگر

اصغر نوری:

وجدی مواوادWajdi Mouawad، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان و بازیگر لبنانی کانادایی، ۱۶ اکتبر ۱۹۶۸ در دیرالقمرِ لبنان به دنیا آمد. وقتی هشت سال داشت، خانواده اش به علت جنگ های داخلی مجبور شد لبنان را ترک کند و به فرانسه برود. وجدی نوجوانی اش را در پاریس گذراند اما خانواده ی او دوباره مجبور به مهاجرت شد؛ کشور فرانسه اقامت آن‌ها را تمدید نکرد و این بار راهی کانادا شدند. وجدی در کبک به تحصیل پرداخت و سال ۱۹۹۱ دیپلم مدرسه ملی تئاتر مونترال کانادا را گرفت. او که بازیگری را از سال های اول تحصیل آغاز کرده بود، همان سال، اولین نمایش‌نامه اش را نوشت: “ویلی پروتاگوراسْ خود را در توالت زندانی کرده”. بلافاصله بعد از آن، او با همکاری دوست بازیگرش، ایزابل لوبلان، اولین گروه تئاتر خود را با نام تئاتر “اُ پارلور” بنا نهاد و اولین نمایش‌نامه‌های خودش را در همین تئاترِ “اُ پارلور” کارگردانی کرد. او در این دوره بازیگری را هم به طور جدی ادامه می داد و از بین کارهای مهم اش در این زمینه، می توان به بازی در “کالیگولا”ی آلبر کامو به کارگردانی “بریژیت هینتجان” و “صندلی‌ها”ی اوژن یونسکو به کارگردانی دانیل روسل اشاره کرد. مواواد هیچ وقت بازیگری را به طور کامل رها نکرد و بعدها علاوه بر کارگردانی نمایش‌نامه های خودش، در هفت اجرای خود نیز بازی کرد.
وجدی مواواد پس از کارگردانی اولین نمایش‌نامه ی خودش، دو نمایش‌نامه از برادرش، ناجی مواواد، را به روی صحنه برد: “الملجا” (۱۹۹۱) و “تبعید” (۱۹۹۲). دوره ی بعدی کار مواواد به عنوان کارگردان، با روی آوردن او به متن های بزرگ ادبی و نمایشی همراه بود : اقتباسی از “سفر به انتهای شب” اثر لویی فردینان سلین، “مکبث”ِ ویلیام شکسپیر، “ادیپ” ِسوفوکل، “شش شخصیت در جستجوی نویسنده” اثر لوییجی پیراندلو، “سه خواهر” ِآنتوان چخوف، و همین طور نمایش‌نامه‌هایی از نویسندگان معاصر مثل “مادر توله‌سگ‌هایم” اثر لوییز بومباردیه، “گوسفند و دختر چوپان” اثر احمد غزالی، “قطار بازی” اثر اروین ولش و “تو تجاوز نخواهی کرد” اثر ادنا مازیا.
وجه بازیگری و کارگردانی وجدی مواواد باعث شد او در مقام نمایش‌نامه نویس هم بیشتر از هرچیز به ویژگی های اجرای متن هایش توجه کند نه به جنبه ی ادبی آن‌ها. گرچه او با ادبیات بیگانه نبود و سال ۲۰۰۰ داستانی برای کودکان به نام “پاکامامبو” و دو سال بعد از آن، رمانی به نام “چهره‌ی بازیافته” را منتشر کرد. مواواد برای نوشتن و کارگردانی متن، روش خود را دارد؛ ابتدا طرح نمایش‌نامه را با بازیگرانش در میان می‌گذارد، سپس در خلال تمرین‌هاست که گفتار‌های نمایش‌نامه را می‌نویسد و از نظرات همه‌ی عواملی که با او کار می‌کنند بهره می‌جوید. او زمانی به نمایش‌نامه نویسی روی آورد که تئاتر غرب دوباره به کلام و متن نمایشی باز می گشت، و این پس از طی دوره ای حدوداً چهل ساله بود که در آن متن و کلام رفته رفته از صحنه حذف می شد و تئاتر غرب تحت تاثیر نظریه های اجرایی بزرگانی چون آنتونن آرتو، بیشتر به اجرایی تبدیل
می شد که کلام و متن ادبی دیگر جایی در آن نداشت. نسل وجدی مواواد، از طرفی به دست آوردهای مهم این دوره مسلط بودند و از طرف دیگر لزوم احیای کلام و متن را در تئاتر آن دوره حس می کردند. مواواد و چند نفر دیگر از هم نسلان او نظیر “اولیویه پی”، “ژویل پومرآ” و “ژان لوک لاگارس” عنصری از ادبیات را دوباره به تئاتر تزریق کردند؛ عنصر “روایت” که پیش از این در بسیاری از نمایش‌نامه های کلاسیک آزموده شده بود و جزء جدایی ناپذیر از تاریخ درام جهان بود، اما این نسل از نمایش‌نامه نویسان فرانسه زبان، رویکردی نوین و امروزی به این عنصر داشتند که حاصل آن شکل گیری نوع تازه ای از درام بود که در آن “زمان” به چیزی سیال تبدیل می شد و یادآور ریالیسم جادویی ادبیات آمریکای لاتین بود. بازیگرهایی را روی صحنه می دیدیم که یک آن باهم در زمان حال گفت وگو می کردند و آن دیگر، هر یک در نقطه ی از گذشته، روایتی از هم دیگر به دست می دادند. در بعضی از نمایش‌نامه های این نسل گاهی سیالیت زمان آن قدر پیچیده و متنوع می شد که در برخی مواقع تماشاگر نمی توانست زمان حال “روایت” را از گذشته های بی شمار آن تشخیص بدهد. همین ویژگی به درام ابتدای قرن بیست ویکم اروپا و امریکای شمالی، روح تازه ای داد و شکلی از تئاتر عرضه کرد که در آن، تماشاگر برای فهم دنیای نمایش چاره ای جز شرکت در ساخته شدن آن نداشت. گرچه این شکل تئاتری، به سبب دارا بودن متن های پرگفتار و طولانی و شخصیت های وراج، از نظر ظاهری تفاوت عمیقی با آرمان شهر تئاتری آرتو داشت، اما در نهایت، به همان هدفی می رسید که آرتو در پی آن بود، یعنی: خارج کردن تماشاگر از انفعال و شرکت دادن او در لحظه ی تولد نمایش.
وجدی مواواد پس از چند تجربه نمایش‌نامه نویسی که منجر به خلق آثاری چون “آلفونس” (۱۹۹۶) شد، در سال ۱۹۹۹ یکی از مهم ترین نمایش‌نامه های خود را نوشت: “منطقه‌ی ساحلی”. این نمایش‌نامه جلد اول از چهارگانه‌ای به نام “خونِ عهدها” بود که با سه نمایش‌نامه ی “خاکسترها” (۲۰۰۳)، “جنگل‌ها” (۲۰۰۶) و “آسمان‌ها” (۲۰۰۹) تکمیل شد. این چهارگانه
همه ی ویژگی های تئاتر وجدی مواواد به عنوان نمایش‌نامه نویس را در خود دارد. گرچه قرن‌ها از روزگار یونان باستان
می گذرد که در آن، تماشاگران روز کاملی را صرف تماشای یک تئاتر می‌کردند، اما مواواد در جشنواره‌ی آوینیون سال ۲۰۰۹ دست به عملی جسورانه زد و با کارگردانی همزمان چهارگانه ی خود توانست تماشاگر را از یازده صبح تا یازده شب پای نمایش “خون عهدها” بنشاند.
راوی هریک از این چهار اثر، پسر جوانی است که با تحقیق در مورد تاریخچه‌ی خانوادگی، در پی یافتن اصل و نسب خویش و جایگاه خود در جهان است و در آخر با تبار فاجعه‌بار خود رویارو می‌شود. در “منطقه‌ی ساحلی”، مرد جوان دورگه ای تصمیم می‌گیرد جسد پدرش را به سرزمین مادری اش، لبنان، ببرد و آن‌جا به خاک بسپارد؛ مرد طی سفرش از فرانسه تا لبنان که همزمان با جنگ داخلی در این کشور است، به شناختی سرسام آور از زندگی و رگ وریشه ی خود نایل می شود و در نهایت، با دیدن گورستان های آکنده از کشته های جنگ، جسد پدرش را به دریا می سپارد. در “خاکسترها” مرگ مادر و راز زندگی او، خواهر و برادری دوقلو را به سفری ماجراجویانه می‌کشاند و آن‌ها در نهایت درمی‌یابند که ثمره‌ی تجاوزی اودیپ‌گونه هستند. در “جنگل‌ها” قهرمان زن درمی‌یابد که نسل اندر نسل از تبار زنانی است که توسط مادران خود طرد شده‌اند. سرنوشت تأثرآور این زن جوان، ما را به هفت نسل قبلِ خانواده‌ی او می‌برد. در “آسمان‌ها”، شش نفر در مکانی دربسته تحت تدابیر شدید امنیتی نگهداری می‌شوند و مکالمات تلفنیِ نقاط حساس شهر را شنود می‌کنند تا از یک حمله‌ی تروریستی جلوگیری کنند.
مواواد همواره در نوشته‌هایش، دل‌بستگی خود به اسطوره‌ها و تراژدی‌های یونان باستان را نشان داده است. در آثار او با اسطوره‌های نوینی مواجه می‌شویم که راوی شان نویسنده ای امروزی اما مجذوب درام‌های کهن است. او در نقطه‌ی تلاقی شرق و غرب مدیترانه ای ایستاده و مشغول بازآفرینی تاثیرهایی است که از این دو فرهنگ می گیرد؛ شرقی که حکایت‌ها و قصه‌ها در آن جزو فرهنگ روزمره‌اند، و غرب مدیترانه‌ای که افسانه‌هایش به اسطوره‌های زنده و اثرگذار بدل شده‌اند. قدرت روایت‌گری و شاعرانگی نمایش‌نامه‌های او صحنه‌هایی در اوج تنش‌های عاطفی می‌آفریند. حریم خصوصی، جامعه شناسی و روان‌شناسی از دیگر مؤلفه‌هایی هستند که در آثاراو نمایان می شوند. مواواد در پی آن است که “نمایش‌هایش را نه بر روی صحنه، بلکه در ذهن تماشاگر به اجرا درآورد.” او می‌داند چگونه آن‌چه را که نادیدنی‌ست و در ذات هر انسانی وجود دارد نمایان سازد و شخصیت‌هایی در اندازه‌های جهانی بیافریند که با گسترش تأویل‌های متن، همزمان با تاریخ خود و تاریخ جهان روبه رو شوند. خانواده یکی از محورهای اصلی و بنیادین نمایش‌نامه‌های مواواد است. او در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: “برای من خانواده به مثابه آزمایشگاهی تجربی، خصوصاً تجربه‌های عاطفی است. آن‌چه که در نوشته‌های من نمود پیدا می‌کند، دریافتی از جهان است که با نزدیک شدن به خانواده می‌توان به آن راه یافت. همچنین درکی از زیبایی، و فهم این واقعیت منقلب‌کننده که یک‌بار بیشتر زندگی نخواهیم کرد. همه‌ی این‌ها در دریافتی که از مفهوم پدر و مادر داریم نمایان می‌شود، این‌ها چیزهایی است که خوب می‌شناسم…”
سفر برای جستجوی گذشته‌ی خویش، از دیگر مؤلفه‌های آثار مواواد است. خودش در این‌باره می‌گوید: “در ذهنم سه من وجود دارد که زاییده‌ی مسیری است که بین لبنان، فرانسه و کبک طی کرده‌ام. هیچ‌کدام از این مکان‌ها را من انتخاب نکرده‌ام. با خودم می‌گویم اگر در لبنان مانده بودم و عربی حرف می‌زدم، آیا به سمت تئاتر کشیده می‌شدم؟ گاهی اوقات این حس را دارم که سه نفر هستم. یکی از آن‌ها در لبنان مانده و آرایشگر شده؛ دیگری در فرانسه نقاش شده است. این ایده در دوقلوهای نمایش‌هایم، “خاکسترها” و “جنگل‌ها” به چشم می‌خورد. همچنین تمایل شخصیت‌هایم برای بازگشت دوباره به مکان‌های خاص اما این‌بار از سرِ اختیار از همین‌جا نشأت می‌گیرد…”
وجدی مواواد علاوه بر نوشتن، کارگردانی و بازیگری، یک مدیر تئاتری موفق هم هست. در سال ۲۰۰۰ برای چهار فصل به عنوان مدیر هنری تئاترال کت‌سو مونترال انتخاب شد. در سال ۲۰۰۵ دو شرکت تئاتری دیگر تاسیس کرد: آبه کاره در کبک و اُ کاره دو لیپوتنیوز در فرانسه. او در سال ۲۰۰۵ برنده‌ی جایزه‌ی مولیر شد که هر سال به بهترین نویسنده‌ی فرانسوی‌زبان اختصاص می یابد، اما این جایزه را به نشانه ی اعتراض به تبعیض میان کارگردانان فرانسوی‌تبار و کارگردانان مهاجر رد کرد. در همین سال برای مهم‌ترین جایزه‌ی تئاتری کانادا، جایزه‌ی سیمونویچ انتخاب شد. مواواد از سال ۲۰۰۷ مدیر هنری تئاتر فرانسوی مرکز ملی هنرهای اتاوا است. او با سینما هم بیگانه نیست و دو فیلم‌نامه بر اساس نمایش‌نامه های خودش نوشته است: “منطقه‌ی ساحلی” که با عنوان “جزر و مد” در سال ۲۰۰۴ به کارگردانی خودش ساخته شد و فیلم “خاکسترها” که به کارگردانی دنیس ویلنوو در سال ۲۰۱۰ به روی پرده رفت. این فیلم نامزد جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی اسکار آن سال بود و برنده‌ی جایزه بهترین فیلم از جشن‌واره‌ی فیلم تورنتو شد.
از دیگر نمایش‌نامه های مهم وجدی مواواد می توان به “رویاها” (۲۰۰۲)، “تشنگان” (۲۰۰۶)، “تنهایان” (۲۰۰۸) و “زمان ها” (۲۰۱۱) اشاره کرد. طی سال های اخیر، او مشغول کار روی هفت تراژدی سوفوکل بود که اولین اپیزود آن به نام “زنان” (۲۰۱۱)، ترکیبی است از سه تراژدی “زنان تروآ”، “آنتیگون” و “الکتر”؛ اپیزود دوم، به نام “قهرمانان” ترکیبی از “آژاکس” و “ادیپ شهریار” و اپیزد سوم، به نام “مردگان” (۲۰۱۵)، ترکیبی از “فیلوستت” و “ادیپ در کلون”. همین طور، سال ۲۰۱۴، او در راستای پژوهش های خود راجع به دنیای خانواده، سه اثر دیگر نوشت و به روی صحنه برد به نام های “خواهرها”، “برادرها” و “پدر و مادر”.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , تئاتر , شماره ۱
ارسال دیدگاه