آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » ساعدی، سرود بلندِ انسان

ساعدی، سرود بلندِ انسان

حرفت را به من بگو قلبت را به من بده من ریشه‌های تو را دریافته‌ام … …. … …. … …. … …. … …. … …. من درد مشترکم مرا فریاد کن … …. … …. … …. در خلوت روشن با تو گریسته‌ام برای خاطر زندگان و در گورستان تاریک با تو خوانده‌ام […]

ساعدی، سرود بلندِ انسان

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشههای تو را دریافتهام

… …. … …. … ….

… …. … …. … ….

من درد مشترکم

مرا فریاد کن

… …. … …. … ….

در خلوت روشن با تو گریستهام

برای خاطر زندگان

و در گورستان تاریک با تو خواندهام

زیباترین سرودها را

زیرا که مردگان این سال

عاشقترین زندگان بودند

… …. … …. … ….

… …. … …. … ….

«تکهای از عاشقانه احمد شاملو

اقبال معتضدی :

بیَل زیر پای آنها، باغ اربابی روبریشان و استخر بزرگ از وسط خانه ها و زیر مهتاب مثل چشم مرده‌ای آسمان را نگاه می‌کرد. (عزاداران بیَل، ۱۷۶) ساعدی این تشبیه را دوست دارد و در داستان «دوبرادر» نیز حوض خانه را به چشم مرده‌ای که به آسمان نگاه می‌کند، تشبیه می‌کند. عناصر تکرار شونده یا موتیف‌هایی (motif) نیز در داستان‌های او به کرّات ظاهر می‌شوند، که از مهم‌ترین آنها؛ صدای زنگوله، موش‌ها، سنگ سیاه مرده‌شوری، حیوانات مرده، تیمارستان و حیواناتی که خون بالا می‌آورند را می‌توان نام برد. این عناصر تکرارشونده اغلب نماد هستند که رمزگشایی برخی را نویسندگان و منتقدان ادبی (که در این شماره به تحلیل و واکاوی آثار ساعدی پرداخته‌اند)، به عهده گرفته‌اند و تا حدود زیادی سایه‌های غلیظ و تیرگی‌های چند لایه آن را برای خوانندگان کنار زده‌اند و با همه‌ی دشواری‌های تجزیه و تحلیل نوشته‌های نویسنده‌ای پیچیده چون ساعدی را روشنگری و شفاف‌سازی کرده‌اند البته هرکدام از بعدی ویژه.

این پیچیدگی روحی و روانی افراد داستان آنگاه در آثاری بیشتر نمود پیدا می‌کند که صاحب اثر خود روانپزشک هم باشد. و در اینجا برحسب اتفاق چنین است. نویسنده‌ی ما دکتر متخصص روانپزشک است. فضاهای تاریک و نیمه تاریک، مرگ هراسی، رؤیا، مالیخولیا، فقر، ناشادی و ناکامی در اغلب داستان‌ها و پرسوناژهای نمایش ساعدی موج می‌زند. غم و سیاهی پیرامون و درون آدمها را گرفته، یک یا چند شخصیت روان‌نژند همواره در آثار او هستند.

موضوع اندوه و تلخکامی محدود به خانواده، روستا و شهر نیست بلکه یک موقعیت عمومی و بشری است. حتی از نگاه ساعدی این تراژدیِ بودن از بدَو تولد با انسان همراه می‌شود. انسان در محیط نامطلوب پا به جهان هستی می‌گذارد و نبود عدالت اجتماعی، واکنشی چون جنگ و مبارزه برای بهبود شرایط را به او تحمیل می‌کند و یا برای حفظ و دفاع از خود به بالا بردن آستانه تحمل‌پذیری که حاصلی غیر از روان‌پریشی و تلخکامی برایش ندارد، خود را سازگار می‌کند. غلامحسین ساعدی مجموعه «قصه ترس و لرز» را در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد. مدتها پیش از آنکه آثار مارکز، فوئنتس، آستوریاس و سایر نویسندگان نامی ادبیات آمریکای لاتین به فارسی ترجمه شود. قصه‌های ترس و لرز از نظر خط روایی، فضاسازی و بازنمایی امر شگفت‌انگیز و همچنین درهم‌آمیختگی جهان واقعی با دنیای افسانه و اسطوره، با قصه‌های برجسته آمریکای لاتین قابل قیاس است. علاوه بر این ساعدی همانند بسیاری از نویسندگان معروف آمریکای لاتین نویسند‌ه‌ای آرمانگراست و دغدغه رهایی انسان را دارد. هدف و چیستی ادبیات اعم از شعر و داستان و رمان، روشنگری و درنهایت رهایی انسان از سلطه است و دستیابی به آزادی و عدالت. داستان‌های ترس و لرز از بهترین نمونه‌های ادبیات داستانی مدرن در زبان فارسی است و اگر به تغایر فرم و محتوا باور داشته باشیم قصه‌های این مجموعه تجربه‌های درخشانی در این دو پهنه است. هم از نظر فرم و تکنیک بسیار نوآورانه و بدیع است و هم‌آنکه می‌توان تاکید نویسنده بر ایده‌ها و نگره‌های اجتماعی و دغدغه‌های فکری و سیاسی‌اش را در این قصه‌ها دنبال کرد.(حمید نامجو)

ساعدی در عمر نه چندان طولانی اما بسیار پربارش آثار متعددی را در زمینه داستان، نمایشنامه، مقاله، نقد، پژوهش و… خلق کرد، او از سنین نوجوانی(۱۲ سالگی) تا آخرین لحظه زندگی ارزشمند خود اندیشه‌های نو را در چهارچوب آثاری بدیع برای جامعه ایران به ارمغان آورد. اهل نظر اگر او را از پیشگامان ادبیات مدرن در اواخر قرن بیستم به شمار آورده‌اند به یقین مبالغه نبوده و او شایستگی و نبوغ خود را در تأثیرگذاری بی‌همتای خود در زمینه فرهنگ و ادبیات این سرزمین به اثبات رسانده است.

اقبال معتضدی


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , سرمقاله , شماره ۱۲
ارسال دیدگاه