آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » زن در جستجوی هویّت

زن در جستجوی هویّت

اقبال معتضدی: در اغلب آثار سیمین دانشور، شخصیت‌های زن داستان و خود نویسنده به دنبال هویتّ زن و شناساندن آن به یک جامعه مرد سالارند. «هستی مانده بود معطل که روی تخم مرغی…که به خانم هیتی اهدا می‌شد چه بکشد که کینه و نفرتش را منعکس بکند و در ضمن این شخصیت مرکزی مراسم نوروزی […]

زن در جستجوی هویّت

اقبال معتضدی:

در اغلب آثار سیمین دانشور، شخصیت‌های زن داستان و خود نویسنده به دنبال هویتّ زن و شناساندن آن به یک جامعه مرد سالارند.

«هستی مانده بود معطل که روی تخم مرغی…که به خانم هیتی اهدا می‌شد چه بکشد که کینه و نفرتش را منعکس بکند و در ضمن این شخصیت مرکزی مراسم نوروزی از آن سر در نیاورد. فکر می‌کرد که کینه و نفرت به کی؟ بیشتر از همه به مستر هیتی و بعد به قول مادربزرگ به گنجعلی گاراژدار، احمد گنجور در واقع اولش گاراژدار بود. حالا همان گاراژ را وسعت داده به دست جعفر آقا جزیره سرگردانی از متن کتاب … سپرده است» (ص. ۱۲۰)

هستی و سلیم و «جزیره سرگردانی» در «ساربان سرگردان» شخصیت‌های دیگر در دو رمان دیگر همگی در سه گانه‌ی «کوه سرگردان»  و سیمین دانشور به عنوان آخرین رمان‌هایش به تمامی سرگردانند، هم در ذهن و هم در کنش. (البته کتاب سوم هنوز انتشار نیافته)

در این آثار، این ابهام و سرگردانی از وجود باطنی فرد به پیرامون عینی (اُبژکتیو) تعمیم می‌یابد، و یا بالعکس از محیط به فرد باز می‌گردد.

از خانواده گرفته تا جامعه‌ی کلان، سرگردانند و این تردید عمومی آنقدر نیرومند و گسترده است که به تک تک افراد نیز سرایت کرده است. دلایل و مصداق‌هایش در این سه رمان از باور دینی و یا تظاهر به آن و یا هر باور دیگر نشأت می‌گیرد که در شخصیت‌های داستان تجلّی یافته است و همه‌ی این واکنش سرگردان و منفعل، از اعماق یک جامعه‌ی مردسالار که میراث فئودالیسم را (به خصوص در دهه‌های بیست و سی و چهل) در دل خود دارد، رخ می‌نماید. و فضای مسلط داستان‌ها، نقدی است به ایدئولوژی محوری، بی‌قانونی، جامعه‌ی مبتلای شعارزدگی، دگماتیسم، انقلابی‌گری نمایشی، یا شهیدپروری افراطی و… مقولاتی از این دست. البته گاه این نگرش به دامن نوعی عرفان‌زدگی مد روز درغلتیده است.

در اینکه به خصوص در دوره‌ی معاصر، عصر تکثر و عدم قطعیت است تردیدی وجود ندارد اما در همین فضای پرتردید و مه‌آلود، آثار درخشان و نویسندگان بزرگ تعدادشان کم نیست. اتفاقا هم آنان که توانستند از قفس تنگ امر قطعی رهایی یابند به کشف‌های زیبا و بدیع در هنر و ادبیات و نحو ادبی هم در «زبان» دست یافتند. نقش فراشد یک اثر، بسیار مهم است و زبانِ نوشتار باید دارای جاذبه و کشش باشد و این امر مستقل از خودِ داستان (ماجرا) است.

بافت داستان‌ها و هویتّ شخصیت‌های در حرکت و یا بی‌حرکت در این آثار خیلی کلی و سنتی است. افراد سرگردان این جزیره‌ی سرگردان همگی به رؤیا و نماد پناه می‌برند. هیچ نشانه‌ی نو و یا حتی اندکی متأثر از مدرن در این نوشته‌ها به چشم نمی‌خورد. این تکرار سرد و بی‌هیجان در سه رمان نام برده شده، به انتخاب ناگزیر نوعی سبک یکسان در روایت این فضای خنثی و آدم‌های خنثی و روان‌نژند به نظر می‌رسد. تو گویی این سه‌گانه به گونه‌ای بیانیه‌ی نویسنده است که به خصوص در کهنسالی و پس از عبور از میانسالی و یک بلوغ ذهنیِ دیرگاه به آن دست یافته است. این ذهنیت جا مانده از زمان به جای نقد، برجاماندگی و نرسیدن به موقعیت و زمان کنونی پافشاری دارد.

«هستی» در آغاز رمان جزیره سرگردانی خواب می دید «در سرزمین ناشناسی است… درخت‌های ناشناخته‌ای می‌بیند که برگ‌هایشان سوخته، شاخه‌هایشان شکسته… سایه ندارند… از یک زن که نقش عقرب زیر گلویش است و دم عقرب به چانه‌اش رسیده می‌پرسد: این درخت‌ها… زن گذرا  جواب می‌دهد: درخت کُنار…»

غیر از نماد گزینی‌های متعدد و فراوان که بیشتر هم به اراده و عقل آمرانه نویسنده در لابه لای فصل‌های رمان همه جا صف کشیده‌اند، خود نویسنده به تمامی به عنوان دانای کل و کارگردان تام الاختیار در همه جای صحنه حضور دارد و سایه سنگین مؤلف، نه تنها بر جاذبه و سیالیت داستان سایه‌ی سنگین‌اش حس می‌شود، بلکه لحظات و صفحات بعدی ماجرا را لو می‌دهد و قابل پیش‌بینی می‌کند. بنابراین هرگونه اجازه‌ی احتمال، حدس، شکل‌گیری فضای ذهنی فردی و کنجکاوی خواننده را سلب می‌کند. به عنوان مثال: «اگر مادرم خودکشی کرده باشد…»

– آن وقت با گره‌کوری مواجه شده‌ای. باز هم باید تأمل کرد تا مرور زمان فراموشی بیاورد. اما از آنچه درباره‌ی مادرت گفتی، او عاشق زندگی‌ست.

چنین آدمی خودکشی نمی‌کند. اما تهدیدی که کرده و خودش را که گم وگور کرده، یک نوع طلب بخشایش است و عزیزتر شدن برای بعدها. این جور آدم‌ها به زندگی مثل یک جشن نگاه می‌کنند همان.ص.۲۶۲

نویسنده، برای هر پرسش و تردید، یک پاسخ «سووشون» فوری و قطعی دارد. از این زاویه، رمان به ویژه با توجه به زمان تألیف‌اش (حدود پنجاه سال پیش اخیر) «سرگردان» نسبت به آثار نویسنده به مراتب رمان قوی‌تر و جذاب‌تری است. به لحاظ ساختار، گره فکنی، «سووشون» چرا که تعلیق، از عناصر جزیی و کلیِ انسجام یافته‌ای برخوردار و به راستی جذاب و خواندنی‌تر است. اما علیرغم نظر نگارنده، اهمیت سیمین دانشور را در عرصه ادبیات فارسی به مثابه یک نویسنده مطرح و تأثیرگذار بر نسل‌های بعد از خود و در جامعه ادبی و آموزه‌های او در دانشگاه و همچنین جایگاه منحصر به فرد وی به عنوان نخستین زن رمان‌نویس ایران نمی‌توان نادیده انگاشت.

سخن دقیق‌تر و مشروح درباره آثار سیمین دانشور را از زبان دوستان اهل نقد در صفحات بعدی همین شماره بخوانید.

اقبال معتضدی


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , سرمقاله , شماره ۱۲
ارسال دیدگاه