آخرین مطالب

برگ هنر شماره ۲۸
- گریختن به هستی، یا سفـر به درون؟
- علل و دلایل جزایر صحرایی
- دربارهی برتری ادبیات انگلیسی-آمریکایی
- فروید، دلوز، گاتاری و انسانشناسی سیاسی
- هنر و جوامع مراقبت -ژیل دلوز
- درباره والت ویتمن -نوشته ژیل دلوز
- تصویر فیلسوف در مقام سینمارو
- جامعهی انضباطی یا جامعهی کنترلی؟
- ادبیات در فلسفهی ژیل دلوز و مرگ منتقد ادبی
- نقد روانکاوی میل: فروید، لاکان، دلوز
- الن سیکسو یا نوشتن بارقهوار
- سوزنبان: ژولی، ژنرال و خاطراتِ نهان
- جادهی اجمانت (ای. ال. داکترو)
- سیاهِ عمیق (مهدی میلادی)
- روز چهل و سوم (خوشه شایان)
- کولی توی آینه (مریم علیاکبری)
- عذرخواهی (مائده قضاوی)
- بستنی (تومریس اویار)
- گفتمان پرسشگرانه دربارهی رمان خوانندهگرای «آخرین روزهای زندگی هلاله»
- گرایش اهریمنی، سیاست و جامعه در شیاطین داستایفسکی
- شهر در مدار: نگاهی به رمان «مدار صفر درجه» احمد محمود
- ققنوس آواز ایران
- مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم
- درد سیاوش
- توصیف منطق عشق و عقل در زندگی جین ایر
- فلات سبز مهآلود
- امین فقیری؛ ستایشگرِ انسان و طبیعت
اقبال معتضدی
با اکراه چشیدم غم های ناگوار بسیار سپری شد شب و روزهای طولانی در بیغوله های تیره در دالان های بی پایان گشتم به امید زدودنِ تاریکی از ذاتِ افسون شده ی هستی امروز نشسته ام کرخت بر این شطِ ناب که میراث قبیله های مرگ چون روح اژدهایی ملعون از دهان گدازه های امواجش بخار می شود امروز به دنبال کلماتم کلماتی […]

با اکراه چشیدم
غم های ناگوار بسیار
سپری شد شب و روزهای طولانی
در بیغوله های تیره
در دالان های بی پایان
گشتم به امید زدودنِ تاریکی
از ذاتِ افسون شده ی هستی
امروز نشسته ام کرخت
بر این شطِ ناب
که میراث قبیله های مرگ
چون روح اژدهایی ملعون
از دهان گدازه های امواجش
بخار می شود
امروز به دنبال کلماتم
کلماتی بی نفرت
تا از حنجره ی خفه ی مسافری رویابین
جهان تازه ای بسرایم
جهانی بی تملک
بی نیش و نوش
جهانی بی شر.
پاییز ۸۳
سراسیمه آمدی از پنجره
و بوی فصل ها را
به اتاقم ریختی
– عطرِ گسترده ای
از چهار فصلِ کامل –
من اهل قصیده نبودم
دلِ مرا ربودی
در چهار مصرعِ کامل.
برچسب ها : اقبال معتضدی , برگ هنر
دسته بندی : شعر