آخرین مطالب

برگ هنر شماره ۲۸
- گریختن به هستی، یا سفـر به درون؟
- علل و دلایل جزایر صحرایی
- دربارهی برتری ادبیات انگلیسی-آمریکایی
- فروید، دلوز، گاتاری و انسانشناسی سیاسی
- هنر و جوامع مراقبت -ژیل دلوز
- درباره والت ویتمن -نوشته ژیل دلوز
- تصویر فیلسوف در مقام سینمارو
- جامعهی انضباطی یا جامعهی کنترلی؟
- ادبیات در فلسفهی ژیل دلوز و مرگ منتقد ادبی
- نقد روانکاوی میل: فروید، لاکان، دلوز
- الن سیکسو یا نوشتن بارقهوار
- سوزنبان: ژولی، ژنرال و خاطراتِ نهان
- جادهی اجمانت (ای. ال. داکترو)
- سیاهِ عمیق (مهدی میلادی)
- روز چهل و سوم (خوشه شایان)
- کولی توی آینه (مریم علیاکبری)
- عذرخواهی (مائده قضاوی)
- بستنی (تومریس اویار)
- گفتمان پرسشگرانه دربارهی رمان خوانندهگرای «آخرین روزهای زندگی هلاله»
- گرایش اهریمنی، سیاست و جامعه در شیاطین داستایفسکی
- شهر در مدار: نگاهی به رمان «مدار صفر درجه» احمد محمود
- ققنوس آواز ایران
- مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم
- درد سیاوش
- توصیف منطق عشق و عقل در زندگی جین ایر
- فلات سبز مهآلود
- امین فقیری؛ ستایشگرِ انسان و طبیعت
ناظم حکمت
ناظم حکمت ران معروف به ناظم حکمت (زاده ی ۱۵ ژانویه ی ۱۹۰۲ در سالونیک – درگذشته ی ۳ ژوئن ۱۹۶۳ در مسکو) از برجستهترین شاعران و نمایشنامهنویسان لهستانیتبارِ ترکیه بود. وی در شهر سالونیکا دومین شهر بزرگ یونان امروزی که در آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، به دنیا آمد. او دارای تباری لهستانی-گرجی-فرانسوی بود. او از […]

ناظم حکمت ران معروف به ناظم حکمت (زاده ی ۱۵ ژانویه ی ۱۹۰۲ در سالونیک – درگذشته ی ۳ ژوئن ۱۹۶۳ در مسکو) از برجستهترین شاعران و نمایشنامهنویسان لهستانیتبارِ ترکیه بود.
وی در شهر سالونیکا دومین شهر بزرگ یونان امروزی که در آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، به دنیا آمد. او دارای تباری لهستانی-گرجی-فرانسوی بود. او از سن ۱۴ سالگی به سرودن شعر پرداخت. او در سن ۱۹ سالگی در سفری که به شوروی داشت، از نزدیک با نسل جدید هنرمندان انقلابی آشنا شد و جسارتی بیشتر را در ایجاد تحول در شکل و محتوای شعر ترکیه یافت. ناظم همواره از شاعرانی بود که فعالیت هنریاش را محدود نمیکرد. او با انتشار اشعار و مقالههای خود در میان جوانان محبوبیّت ویژهای داشت.
در سال ۱۹۲۰ به آناتولی سفر میکند. وی در راه این سفر است که اولین بار با زندگی نکبتبار زنان و کودکان گرسنه و برهنه و بیمار وطن خود آشنا میشود که آن را هرگز تا پایان عمر نمیتواند فراموش کند. از آن پس، همه ی اشعارش از زندگی این مردم الهام گرفت. از برجستگیهای شعر ناظم حکمت سادگی وروانی آنست که تاثیر بسیاری از مایاکوفسکی دارد.
یکی از ریشههای مردمی شعر «حکمت» ترانه هایی بود که « عاشیق »های ترک می خواندند، این عاشیق ها که بخشی از فرهنگ فولکلور ترکیه محسوب می شوند تأثیر بسزایی در شعر «حکمت» داشتند و این تأثیر در شعر او بر مردم عوام است که نشانههای خود را به منصّه ظهور می رساند.
ناظم حکمت طی ۳۱ سال به کشورهای زیادی رفت، شعر خواند و سخنرانی کرد در همین ایام بود که در فستیوال جوانان برلین با «پابلو نرودا» شاعر شیلیایی آشنا شد همان که پس از مرگ ناظم حکمت مرثیه ای دردناک برای او سرود.
زانو زده بر خاک زمین را نگاه می کنم
علف را نگاه می کنم
حشره را نگاه می کنم
لحظه را نگاه می کنم شکفته آبی ِ آبی
به زمین بهاران مانی تو، نازنین من
تو را نگاه می کنم.
خفته بر پشت، آسمان را می بینم
شاخه های درخت را می بینم
لکلک ها را می بینم بال زنان
به آسمان بهاران مانی تو، نازنین من
تو را می بینم.
آتشی افروخته ام به صحرا شب هنگام
آتش را لمس می کنم
آب را لمس می کنم
پارچه را لمس می کنم
سکه را لمس می کنم
به آتش اردوگاهی زیر ستاره ها مانی تو
تو را لمس می کنم.
میان آدمیانم و آدمیان را دوست می دارم
عمل را دوست می دارم
اندیشه را دوست می دارم
نبردم را دوست می دارم
در نبردم موجودی انسانی ای تو
تو را دوست می دارم
۲
در این شب پائیزی
سرشار از کلمات تواَم من:
کلماتی جاودانه زمان وار، مادّه وار
کلماتی سنگین همچون دست
کلماتی درخشان به سان ستارگان.
از دلت از سرت از تنت
کلمات تو به سوی من آمده است:
کلمات تو پربار تر از تو
کلمات تو، مادر
کلمات تو، زن
کلمات تو، دوست
کلماتت اندوهگین بود و تلخ
کلماتت شادمانه بود و سرشار از امید
کلماتت شجاع بود و قهرمان وار
کلماتت آدمیان بودند.
۳
زیباترین دریا
دریایی است که هنوز در آن نرانده ایم
زیباترین کودک
هنوز شیرخواره است
زیباترین روز
هنوز فرا نرسیده است
و زیباترین سخنی که می خواهم با تو گفته باشم
هنوز بر زبانم نیامده است.
برچسب ها : احمد وثوق احمدی , برگ هنر
دسته بندی : شعر