آخرین مطالب

» شعر » بی داد باد؛ فرشاد معتضدی

بی داد باد؛ فرشاد معتضدی

باد که حکایت تازه ای نیست لنگه های در را به هم می کوبد و پرده ها را تکان می دهد باد که دیوانه ترین دیوانگان است پیراهن آبی تو را از روی بند رخت به دور دست و غبار می برد باد که کهنه ترین حکایت جهان است امید مرا، سنگ می کند فاصله […]

بی داد باد؛ فرشاد معتضدی

باد
که حکایت تازه ای نیست
لنگه های در را به هم می کوبد
و پرده ها را تکان می دهد
باد
که دیوانه ترین دیوانگان است
پیراهن آبی تو را
از روی بند رخت
به دور دست و غبار می برد
باد
که کهنه ترین حکایت جهان است
امید مرا، سنگ می کند
فاصله ی تو با من بیداد باد است

فروردین ۶۷

 


برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.


دسته بندی : شعر
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه