آخرین مطالب

» پرونده » زندگی خانوادگی ابوالقاسم لاهوتی و دو ازدواج او

زندگی خانوادگی ابوالقاسم لاهوتی و دو ازدواج او

مسعود عرفانیان۲ ابوالقاسم لاهوتی در زندگی هفتادسالۀ خود دوبار ازدواج کرد که بار نخست آن در ایران و دیگری در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. او پس از پیمودن پله‌های ترقی در ژاندارمری ایران و منصوب شدن به ریاست ژاندارمری قم و اراک و ترفیع درجه‌اش به ماژوری (سرگردی)، از خواهر فضل‌الله خان (کلنل فضل‌الله […]

زندگی خانوادگی ابوالقاسم لاهوتی و دو ازدواج او

مسعود عرفانیان۲

ابوالقاسم لاهوتی در زندگی هفتادسالۀ خود دوبار ازدواج کرد که بار نخست آن در ایران و دیگری در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. او پس از پیمودن پله‌های ترقی در ژاندارمری ایران و منصوب شدن به ریاست ژاندارمری قم و اراک و ترفیع درجه‌اش به ماژوری (سرگردی)، از خواهر فضل‌الله خان (کلنل فضل‌الله خان آق‌اولی)، برادر سپهبد فرج‌الله آق‌اولی خواستگاری کرد۳. اما این زندگانی چندان نپایید و بسیار زودگذر بود.

این زن که «نصرت» نام داشت و لاهوتی به‌واسطۀ «حاجی میرزا علی‌اکبر ستوده» با خانوادۀ او آشنا شده بود۴ در دیداری که در سال‌های پیش از انقلاب با احمد بشیری داشته دربارۀ چگونگی آشنایی و ازدواج خود با ابوالقاسم لاهوتی و زندگی مشترکشان چنین گفته بود:

«چیز درستی از او به یادم نمانده است. زندگی ما چنگی به دل نمی‌زد. او مرد زندگی زناشویی نبود. مرد جنگی و ناآرامی بود. با شوهرخالۀ من آشنایی داشت. به کمک او با خانوادۀ ما هم آشنا شد و به خانۀ ما راه پیدا کرد و مرا دید و خواستگاری‌ام کرد. من در آن هنگام دختر شانزده‌ساله‌ای بودم… کمتر یکدیگر را می‌دیدیم. همه‌اش سرگرم کارهای اداری و سیاسی خودش بود و از خانه گریزان و با خانواده بیگانه بود، هر چند یکبار سری به ما می‌زد و چند ساعت یا دست‌بالا یکی دو روز می‌ماند و می‌رفت. اگر بگویم من درست چهرۀ او را به یاد نسپرده‌ام دروغ نگفته‌ام چون او ر ا چندان نمی‌دیدم که چهره‌اش به یادم بماند.»۵

گفته‌های خانم نصرت آق‌اولی بسیار روشن و گویاست و پیداست که لاهوتی به‌واسطۀ دل‌مشغولی‌های بیرون از خانه و به‌ویژه حرفۀ نظامی‌گری‌اش و مسئولیتی که داشت و تعطیل‌بردار نبوده و شب و روز نمی‌شناخته، سخت درگیر بوده است. آن دو از این زندگی صاحب فرزندی نشده‌اند و پس از مهاجرت لاهوتی به شوروی، او حاجی میرزا علی ستوده را از سوی خویش وکیل تعیین کرده تا به‌نحو مقتضی دراین‌باره تصمیم بگیرد و سرانجام نیز لاهوتی و همسرش بدون اینکه از یکدیگر به‌صورت رسمی جدا شوند، هر کدام در زندگی به راه خود رفتند.۶.

در اینجا پیش از پرداختن به موضوع ازدواج دوم لاهوتی در اتحاد شوروی جا دارد به دو نکتۀ دیگری که پیرامون ازدواج لاهوتی هست اشاره بشود. نخست بحث ازدواج لاهوتی با خواهر استالین است که یکی از پژوهشگران تاجیک به نقل از احمد بشیری به آن اشاره کرده است. او در کتاب خود، در بخشی که عنوان «دو ازدواج لاهوتی» نام دارد، به هنگام اشاره به ازدواج‌های لاهوتی و آشنایی او با سیسیلیا بانو در زیرنویسی این توضیح را افزوده است:

«۲. به گفتۀ یکی از نزدیکان لاهوتی، گویا ی. و. استالین خواهری داشته است که لاهوتی پیش از آشنا شدن با سیسیلیا بانو می‌خواهد با او ازدواج بندد ولی با کدام سببی این نیت لاهوتی جامۀ عمل نمی‌پوشد. صرف‌نظر از این دوستی لاهوتی ی. و. استالین تا پایان زندگی ی. استالین باقی می‌ماند. نگ: ۱. بشیری. دیوان…، ص۱۰۱.»۷

صرف‌نظر از تک‌قول بودن این روایت که در جای دیگری نوشته نشده و روشن نیست که این آشنای لاهوتی چه کسی بوده و تا چه اندازه به لاهوتی نزدیک بوده که چنین اظهارنظری کرده، اساساً در صفحۀ مورداشارۀ عصازاده در دیوان لاهوتی چنین مطلبی وجود ندارد. اما نکتۀ دوم نوشتۀ سرتاسر دروغ و بی‌اساس نویسندگان کتاب «شرح زندگانی من۸» است.

در این کتاب ساختگی و مجعول، اشاره شده که لاهوتی در شوروی با دختری ازبک به نام «مهین عبدالرحمن‌اوا» -‌که جاعلان ناآگاه آن را «عبدالرحمن‌اف» نوشته‌اند‌- ازدواج کرده است که کاملاً نادرست و بی‌پایه است. شرح چگونگی ازدواج لاهوتی با این دختر به‌حتم‌ویقین درجهت نسبت‌دادن بی‌بندوباری و بی‌اخلاقی به شهروندان شوروی است که مثلاً چون کمونیست بوده‌اند، پایبند هیچ‌گونه اخلاقیات، آداب و سنن و پرنسیب‌های اجتماعی نبوده‌اند. به نوشتۀ جاعلان «مهین عبدالرحمن‌اوا» که به‌ظاهر بر سر راه لاهوتی قرار داده شده، جاسوس گ. پ. اُ. بوده و تمامی حرکات، رفتار و گفتار لاهوتی را به‌دقت زیر نظر داشته و آن‌ها را گزارش می‌کرده است. هنگامی که لاهوتی از طریق فرد ثالثی متوجه این موضوع می‌شود، پیش‌دستی کرده و با نوشتن گزارش‌هایی علیه همسرش مهین، زمینۀ دستگیری او را فراهم کرده و آن‌گاه مهین به‌یکباره ناپدید می‌شود.۹

این موضوع که بیشتر شبیه سناریوی یک فیلم پلیسی است دراساس کاملاً بی‌پایه است و در هیچ‌کجا به غیر از همان کتاب جعلی به آن اشاره‌ای نشده است. حتی خود ابوالقاسم لاهوتی هم در دو زندگینامۀ کوتاهی که در شوروی نوشته به این مسئله اشاره‌ای نکرده است.

 

ازدواج ابو القاسم لاهوتی با سیسیلیا بانو

ازدواج دوم لاهوتی در زمان مهاجرتش در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد. او که پس از شکست کودتا ایران را به مقصد شوروی ترک کرده بود، پس از چند سال اقامت در آنجا به دنبال آشنایی با زنی به نام سیسیلیا بانسیونونا خیفس که به «بانو۱۰» نام‌بردار بود، او را به همسری برگزید.

دربارۀ چگونگی آشنایی و ازدواج «بانو» با ابوالقاسم لاهوتی روایت یکسانی در دست نیست و خود لاهوتی هم در این زمینه چیزی نگفته و ننوشته است.

احمد بشیری دربارۀ چگونگی آشنایی بانو با لاهوتی چنین نوشته است: «بانو لاهوتی.. گویا یک بار که با پدرش به مسکو رفته بوده است، در کاخ کرملین یا جای دیگری، لاهوتی به زبان روسی سخنرانی می‌کرده و دختر جوان، لاهوتی را دیده و به او دل باخته و پس از آن با یکدیگر آشنا شده و پیمان زناشویی بسته‌اند.۱۱» این روایت احمد بشیری دربارۀ چگونگی آشنایی آن دو با آنچه خود سیسیلیا بانو گفته و نیز کسان دیگری به آن اشاره کرده‌اند، کاملاً متفاوت است.

بانو در خاطراتش از لاهوتی که به‌مناسبت یکصدمین سال زادروز او، آن‌ها را نوشته، دربارۀ چگونگی آشنایی خود با لاهوتی گفته که نخستین آشنایی او با نام لاهوتی در سال ۱۹۲۸م. در شهر سمرقند با کتاب «ادبیات سرخ» او رخ داده است.۱۲ سیسیلیا که در آن سال بیش از هفده سال نداشته شاگرد انستیتوی شرق‌شناسی کیف بوده که برای تجربه‌اندوزی به سمرقند رفته و به‌عنوان مربی در تکنیکوم تعلیم‌وتربیت زنان آن شهر مشغول‌به‌کار می‌شود.۱۳

یکی از وظایف بانو در تکنیکوم، آموزش سرودهای انقلابی به دختران بود و به همین منظور او به کتابخانه مراجعه می‌کند تا منابع مورد نیاز کارش را فراهم کند. کارمندان کتابخانه هم کتاب «ادبیات سرخ» لاهوتی را به او پیشنهاد می‌کنند.۱۴ بانو پس از دریافت کتاب، شعرهای «سپاه سرخ»، «انترناسیونال»، «ما رنجبرزادگانیم» و چند شعر دیگر را ترجمه کرده و این اشعار در مدارس و کوچه‌های سمرقند به آواز بلند دختران خوانده می‌شوند.۱۵

بانو در سال ۱۹۲۹م. در شهر سمرقند به‌عنوان مترجم در روزنامۀ «آواز تاجیک» کار می‌کرد و بنا به درخواست صدرالدین عینی قرار می‌شود که به همسر او «صلاحت» خانم، زبان روسی بیاموزد. به‌همین‌خاطر نیز بانو به خانۀ صدرالدین عینی رفت‌وآمد داشته است. در یکی از روزهایی که بانو در خانۀ عینی بوده است، ابوالقاسم لاهوتی هم به‌عنوان مهمان در خانۀ عینی حضور داشته است. عینی تصمیم می‌گیرد که بانو را به‌عنوان یک دوستدار ادبیات شرق به دوستش لاهوتی معرفی کند. به‌همین‌خاطر هم فرزند سه‌ساله‌اش کمال را نزد بانو و همسرش می‌فرستد تا درخواست خود مبنی‌بر رفتن بانو به نزد آنان را به او بگوید.۱۶

بانو پس از دریافت پیام عینی، از کمال خردسال می‌پرسد که کمال‌جان آیا کسی پیششان است یا نه؟ و کمال هم پاسخ می‌دهد که آری، عمویم لاهوتی در آنجاست. بانو در یک جدال درونی با خود برای رفتن یا نرفتن به نزد آنان، سرانجام با خود می‌اندیشد که برای خلل نرساندن به گفتگوی دو ادیب بهتر است که خانه را ترک کند، پس با شتاب از همسر عینی خداحافظی کرده و از در دیگر خانه بیرون می‌رود.۱۷

بانو می‌نویسد که کمی پس از خروج از خانۀ عینی، متوجه گفتگوی عینی و لاهوتی که در بیرونی خانه میان آن دو انجام گرفته شده است، که در آن گفتگو عینی از لاهوتی می‌پرسد تا کی خیال داری مجرد بمانی؟ لاهوتی نیز پاسخ می‌دهد از کجا کسی را بیابیم که میلم به سوی او باشد؟ اگر چنین شخصی را می‌شناسید کمکم کنید. عینی نیز فرصت را مغتنم شمرده و چیزهایی را که دربارۀ بانو می‌دانسته به لاهوتی گفته و سپس می‌افزاید که می‌خواهید شما را با یکدیگر آشنا کنم؟ و سپس کمال را به دنبال سیسیلیا بانو می‌فرستد۱۸، که به واکنش بانو پس از احضار او از سوی عینی به توسط کمال اشاره کردیم.

تا اینجا سیسیلیا بانو هیچ برخورد رودررویی با ابوالقاسم لاهوتی نداشته و او را ندیده است، تا اینکه آن دو به‌طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات می‌کنند که بانو خود آن را در یادداشت‌هایش نوشته است.

سال ۱۹۳۰م. بانو به مسکو می‌رود و برای کارِ ترجمه به ادارۀ نشریات مرکزی خلق‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که مدیر شعبۀ آن ابوالقاسم لاهوتی بوده -‌که در ظاهر بانو از آن بی‌خبر بوده‌- مراجعه می‌کند و از او می‌پرسد: «آیا در اینجا برای مترجمی کاری پیدا می‌شود؟»

لاهوتی مدیر شعبه پاسخ می‌دهد که به‌اندازۀ یک دنیا کار هست. برای امتحان نخست لطف کرده همین مقدمۀ «اقتصادیات سیاسی» را از روسی به تاجیکی ترجمه کرده و بیاورید.۱۹

بانو در ادامه می‌افزاید هنگامی که به روی مدیر نگاهی انداختم، عکس صفحۀ نخست «ادبیات سرخ» در پیش چشمانم مجسم شد، پس لاهوتی شاعر همین شخص است! چه انسان ساده و مهربانی۲۰. همین برخورد زمینۀ آشنایی میان این دو تن را فراهم کرد که به دوستی ژرفی بین آنان تبدیل و سرانجام منجر به ازدواج آن دو شد و تا پایان زندگی لاهوتی ادامه داشت.

روایت دیگری دربارۀ چگونگی آشنایی لاهوتی با سیسیلیا بانو نیز وجود دارد که در نوع خود جالب و درخور توجه و کاملاً متفاوت با روایت نخستین است.

سال ۱۹۳۰م. هنگامی که لاهوتی در دوشنبه (آن زمان با نام جعلی استالین‌آباد) کار می‌کرده است، برای تایپ شعرهایش نیاز به یک ماشین‌نویس باسواد پیدا می‌کند. او دست‌به‌دامان دوستش، سیدعلی برهانف که روزنامه‌نگار و رئیس کمیتۀ رادیوی تاجیکستان بوده است می‌شود و موضوع را با وی در میان می‌گذارد.۲۱

برهانف به لاهوتی می‌گوید که به نظر من با سوادتر از زنم کسی نیست و نظر به احترامی که برای ابوالقاسم لاهوتی قائل بوده، همسرش سیسیلیا بانو را به خانۀ لاهوتی می‌فرستد.۲۲

لاهوتی پس از دیدن سیسیلیا بانو که زنی زیبا و دلربا بود و رفتار و کردار پسندیده‌ای داشت، دل به او باخته و آن دو پس از دو سه روز همکاری، دل در گرویِ یکدیگر نهاده و به همدیگر سخت دل می‌بندند.۲۳ چند روز بعد سیدعلی برهانف که مضطرب شده بود به لاهوتی تلفن کرده و سراغ همسرش را می‌گیرد که در پاسخ لاهوتی می‌گوید: «برادر عزیز، خاطرتان جمع باد که بانو در منزلم است، عذر، بانو زن شما بود، اکنون زن من شد.»۲۴

شواهد دیگری در دست است که موضوع همسر سیدعلی برهانف بودن بانو را تقویت می‌کند و آن ترجمۀ اثری از لاهوتی توسط بانو در سال ۱۹۳۴م. است. این ترجمه از زبان فارسی به روسی انجام گرفته و نام مترجم به صورت «بانو برهانف» بر روی آن نقش بسته است.۲۵

اما در ظاهر بانو تمایلی به بازگویی این موضوع نداشته است. به هنگام برگزاری جشن تولد صدسالگی لاهوتی در دوشنبه، بانو که به این شهر مسافرت کرده است، در گفتگویی با یک روزنامه‌نگار به نام مقصود حسین، در پرسشی پیرامون چگونگی آشنایی‌اش با لاهوتی که از سوی مقصود حسین مطرح شده، همان مطالبی را که در خاطراتش نوشته باز می‌گوید و اشاره‌ای به ماجرای برهانف نمی‌کند.۲۶ بانو در پایان گفتگویش می‌گوید: «صداقت به‌جای گل و نگین بود و تا امروز باری به دست انگشتری نکرده‌ام، تنها پس از صاحب سه فرزند شدن به خانۀ عقد نکاح رفتم…»۲۷

به نوشتۀ عصازاده بانو از گفتگو پیرامون چگونگی آشنایی‌اش با لاهوتی از واقعیت می‌گریخته و حاضر به بحث و گفتگو در‌این‌باره نبوده است. او می‌نویسد که در همان برگزاری جشن صدمین سال زادروز لاهوتی، در کتابخانۀ فردوسی شهر دوشنبه، ملاقاتی از سوی بانو و فرزندش گیو با گروهی از شرکت‌کنندگان در جشن صورت می‌گیرد و بانو در برابر پرسشی از سوی فردی که از او می‌پرسد که آیا گیو پسر لاهوتی است یا برهانف، پاسخ می‌دهد که بهتر است بر سر مسائل خانوادگی بحث نکنند.۲۸ عصازاده با اشاره به اختلاف سنی بسیار زیاد بانو با برهانف، علت سر باز زدن بانو از ملاقات با لاهوتی در منزل صدرالدین عینی را همین تعلق داشتن بانو به برهانف در آن زمان می‌داند.۲۹

برهانف زادۀ خجند و از خویشاوندان باباجان غفوروف۳۰ بوده است و به نوشتۀ عصازاده یکی از دلایل رنجش غفوروف از ابوالقاسم لاهوتی و کدورت و دل‌چرکینی پیش آمده میان آن دو به همین موضوع ازدواج لاهوتی با بانو باز می‌گشته است.۳۱ با این وجود این مسئله تا روزگار ما همین‌طور سربسته مانده و نه بانو و نه لاهوتی هیچ‌یک دربارۀ آن سخنی نگفته‌اند.

سیسیلیا بانو از برهانف دختری به نام «عطیه» داشته و سه فرزند دیگر او به نام‌های «دلیر»، «گیو» و «لیلا» حاصل زندگی بانو با ابوالقاسم لاهوتی بوده است.۳۲

احسان طبری که در دوران مهاجرت، در سال ۱۹۵۰م. ابوالقاسم لاهوتی را در مسکو دیده است به‌روشنی دربارۀ ازدواج پیشین بانو و دخترش «عطیه» مطالبی را بازگو کرده که عین گفته‌های او را دراین‌باره در اینجا می‌آوریم.

طبری بدون اشاره به نام همسرِ نخست بانو نوشته: «همسر لاهوتی زنی ادیب بود و به روسی شعر می‌سرود و در تسهیل کار لاهوتی برای انتشار آثارش تأثیر زیادی داشت و لاهوتی شوهر دومش بود و عطیه را از شوهر اول داشت.»۳۳

پس تردیدی باقی نمی‌ماند که سیسیلیا بانو، پیش از رویارویی با ابوالقاسم لاهوتی و دیدار با او صاحب دختری بوده که به نوشتۀ احسان طبری این دختر همان «عطیه» و پدرش هم همان سیدعلی برهانف بوده است.

نکتۀ دیگری که به‌وضوح و روشنی دختر لاهوتی و سیسیلیا نبودن «عطیه» را قوت می‌بخشد، نوشتۀ لادن عالم‌پور یکی از نبیرگان میرزا احمد الهامی است. این خانم که از سوی مادر از نوادگان میرزا احمد الهامی بوده و از جانب پدر نیز نسب به میرزا رضای کلهر -خوشنویس نامدار- می‌برد، در یکی از آثار خود در شجره‌نامه‌ای که از خاندان میرزا احمد الهامی تهیه و ضمیمۀ اثر خویش کرده‌اند، نخست «عطیه» را به‌عنوان یکی از دختران ابو القاسم لاهوتی معرفی کرده و نام او را به شجره‌نامه افزوده است.۳۴

اما چند سال بعد ایشان متوجه این موضوع که «عطیه» دختر بانو از همسر نخست او بوده شده و نام او را از همان شجره‌نامه که در اثری دیگر به آن اشاره کرده، حذف کرده است.۳۵

اما نه لاهوتی و نه بانو هیچ‌کدام به این موضوع اشاره‌ای نکرده و اساساً هیچ تمایلی هم به بازگفتن آن از خود نشان نداده‌اند. عدم‌تمایل این دو در پرداختن به این موضوع می‌تواند به چگونگی آشنایی آنان با یکدیگر مرتبط باشد.

«سیسیلیا بنتسیانو ناخِیفتس»، ملقب به بانو، زادۀ سال ۱۹۱۱م. در شهر کیف بود.۳۶ او در آن شهر دورۀ شرق‌شناسی را به پایان رساند و سپس به سمرقند رفت و در آنجا به‌عنوان آموزگار گویندگی و دکلمه و نیز کارمند روزنامۀ «آواز تاجیک» به کار پرداخت و از سال ۱۹۳۰م. در ادارۀ نشریات مرکزی خلق‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مشغول‌به‌کار شد.۳۷ بانو نخست برای کودکان شعر می‌سرود و اشعارش در کتاب‌های «دو خط»، «اَنفاق مستحکم» و «حکایت پیونر» گردآوری شده است.۳۸ او از سال ۱۹۳۲م. به ترجمه توجه بیشتری کرد و شعرهای زیادی از لاهوتی توسط بانو به زبان روسی ترجمه شده است.

بانو و لاهوتی تصمیم به ترجمۀ شاهنامه به زبان روسی می‌گیرند و کار را آغاز می‌کنند، اما تنها یک جلد شاهنامه با ترجمۀ سیسیلیا و ویراستاری لاهوتی حاصل کار مشترک آنان است.۳۹ چرا که با درگذشت لاهوتی بقیۀ کار را بانو به همراه «عالمان» انجام داده است.۴۰ کار چاپ و انتشار شاهنامه از سال ۱۹۵۷م. آغاز و تا سال ۱۹۸۹م. به درازا کشید.۴۱ آنان در کار چاپ و انتشار کتاب با مشکلات و موانعی روبرو بودند که با پشتیبانی و حمایت «ولگین»، «کنراد» و بعدها «بوریس لئونیدویج سمیرنف» موانع را از پیش رو برداشتند.۴۲

در نامه‌ای که سال ۱۹۷۹م. بانو برای احمد بشیری فرستاده، او نوشته دامادش شاهرخ عظیمی -‌پسر ابوالقاسم عظیمی۴۳– که لاهوتی نیز بسیار برای او احترام قائل بوده پس از درگذشت لاهوتی، در کارهای ادبی کمک‌های پر ارزشی به بانو می‌کرده است۴۴ و شاید او نیز یکی از کسانی بوده که در کار شاهنامه، به بانو یاری رسانده است.

سیسیلیا بانو به‌واسطۀ علاقۀ بیش‌ازاندازه‌ای که به شاهنامۀ فردوسی داشته، در حلقۀ دوستان و آشنایان به‌شوخی می‌گفته است: «من در تمام عمر دو ابوالقاسم را دوست داشته‌ام: فردوسی و لاهوتی.»۴۵ در عکسی که در دیوان لاهوتی به چاپ رسیده است، روشن است که بانو پیش از انقلاب در سال ۱۳۴۸خ. سفری به ایران داشته و از شهر کرمانشاه، زادگاه لاهوتی، دیدار کرده و با اعضای خانوادۀ لاهوتی -‌مهندس الهامی‌- ملاقات کرده و در بازدید از آثار تاریخی کرمانشاه، این عکس را به یادگار گرفته‌اند.

بانو پس از درگذشت لاهوتی ۴۲ سال دیگر زیسته است.۴۶ پس با توجه به مرگ لاهوتی در سال ۱۳۳۶خ. / ۱۹۵۷م. درگذشت بانو باید در سال ۱۹۹۹م. در هشتادوهشت‌سالگی او رخ داده باشد.

لاهوتی و بانو در طول زندگی مشترک خود صاحب دو پسر به نام‌های «گیو» و «دلیر» و دختری به نام «لیلی» شدند و چنانچه «عطیه» را هم که از همسر پیشین بانو بود و با آنان زندگی می‌کرد به جمع فرزندان آن دو بیافزاییم، آنان چهار فرزند داشته‌اند. بنابر نوشتۀ احمد بشیری که با بانو مکاتبه و همچنین با خانوادۀ لاهوتی در کرمانشاه ارتباط داشته، «عطیه» دختر بانو، همسر شاهرخ عظیمی بوده است. ۴۷

فرزندان لاهوتی و بانو هم هر یک به دنبال کارهای ادبی و فرهنگی رفته‌اند. «لیلی» دخترشان ایران‌شناسی و پسر بزرگشان «دلیر۴۸» فیلولوژیست، فیلسوف و مترجم است و پسر کوچکشان «گیو» هم نویسنده، مترجم و روزنامه نگار است. نوادگان هم از پی آنان رفته‌اند. «مایا» لاهوتی مترجم و «فلیکس» لاهوتی آهنگساز است.۴۹

  1. ۱٫ نوشتۀ پیش رو فصلی است از کتابی دربارۀ زندگی، مبارزه و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ابوالقاسم لاهوتی که در مراحل پایانی است و تا آخر سال ۱۴۰۲ تحویل ناشر خواهد شد.
  2. ۲٫ پژوهشگر ارشد تاریخ و فرهنگ قفقاز و آسیای مرکزی
  3. ۳٫ میرزا ابوالقاسم کمال‌زاده، دیده‌ها و شنیده‌ها، به‌کوشش مرتضی کامران ۱۳۷۰، تهران، ص ۲۸، زیرنویس شماره ۲
  4. ۴٫ ابوالقاسم لاهوتی، دیوان، با مقدمه و زندگینامۀ کامل شاعر و زیرنویسی و شرح لغات و اصطلاحات، به‌کوشش و گردآوری: احمد بشیری، ۱۳۵۸ تهران، ص هجده، مقدمۀ بشیری
  5. ۵٫ همان، ص بیست – بیست و یک.
  6. ۶٫ همان، ص بیست و یک
  7. ۷٫ خدانظر عصازاده، سرگذشت استاد لاهوتی به سیریلیک، ۲۰۰۹ دوشنبه، ص ۲۷۷
  8. ۸٫ شرح زندگانی من، به قلم ابوالقاسم لاهوتی، شرکت سهامی چاپ [؟] بی تا، بی جا، برای آگاهی بیشتر از جریان چاپ این کتاب، نک: پرواند آبراهامیان، احمد اشرف و محمدعلی کاتوزیان جستارهایی دربارۀ تئوری توطئه در ایران، گردآوری و ترجمۀ محمد ابراهیم فتاحی، ۱۳۸۲، تهران، ص ۱۰۵ – ۰۰۹۳: مسعود عرفانیان، یکصد و بیست و پنجمین سالروز تولد ابوالقاسم لاهوتی، روزنامۀ بیستون، شماره ۱۳۳۰، سال همچنین نک: شانزدهم، شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ / ۲۴ جمادی الاولی ۱۴۳۴/ ۱۶ مارس ۲۰۱۳، ص ۴۰ – ۰۳۹
  9. ۹٫ شرح زندگانی من، به قلم ابوالقاسم لاهوتی، شرکت سهامی چاپ (؟)) بی تا، بی جا، ص ۷۱-۷۰ و ۱۰۲ – ۱۰۱ ۰
  10. ۱۰٫ نام مستعار سیسیلیا هم بود. لاهوتی نیز او را سلسله‌بانو خطاب می‌کرد.
  11. ۱۱٫ ابوالقاسم لاهوتی، دیوان … گردآوری: احمد بشیری، ۱۳۵۸، ص بیست و یک
  12. ۱۲٫ خدانظر عصازاده، سرگذشت استاد لاهوتی، ۲۰۹ دوشنبه، ص ۲۷۷ (به سیریلیک).
  13. ۱۳٫ همانجا.
  14. ۱۴٫ همانجا.
  15. ۱۵٫ عصازاده، همان، ص ۲۷۸
  16. ۱۶٫ همانجا.
  17. ۱۷٫ همانجا.
  18. ۱۸٫ سیسیلیا بانو لاهوتی، حکایت ترجمۀ شاهنامه فردوسی به زبان روسی، ترجمه: زینب یونسی، در بخارا، شماره ۱۳۶ فروردین – اردیبهشت ۱۳۹۹، ص ۰۵۳
  19. ۱۹٫ سیسیلیا بانو (لاهوتی)، «یادداشت‌های مختصر» در یادبود استاد اب القاسم لاهوتی، دوشنبه ص ۰۶۹
  20. ۲۰٫ همانجا.
  21. ۲۱٫ عصازاده، پیشین، ص ۲۸۰
  22. ۲۲٫ همانجا.
  23. ۲۳٫ همانجا.
  24. ۲۴٫ زن تو بود، زن من شد، در هفته‌نامۀ عائله، شماره ۳، سال ۲۰۰۰ دوشنبه، به نقل از عصازاده، همان، ص ۲۸۰
  25. ۲۵٫ ابوالقاسم لاهوتی چیستان (ترجمه) از فارسی، بانو برهانت، ۱۹۳۴ استالین‌آباد، به نقل از عصازاده، همان، ص ۲۸۲
  26. ۲۶٫ عصازاده، همان، ص ۲۸۲
  27. ۲۷٫ عصازاده، همان، ص ۲۸۱
  28. ۲۸٫ همان، ص ۲۸۳
  29. ۲۹٫ همانجا.
  30. ۳۰٫ باباجان غفوروف (دوشنبه ۱۹۷۷ – خجند ۱۹۰۹ یا ۱۹۰۸)، تاریخ‌نگار و آکادمیسین سرشناس تاجیک است. بخشی از تحصیلات عالی او در سال‌های ۱۹۴۱ – ۱۹۳۸ در انستیتوی تاریخ آکادمی علوم شوروی طی شده است. او در سال ۱۹۵۱م. -‌در همان سالی که آکادمی علوم تاجیکستان به ریاست صدرالدین عینی تشکیل شده به عضویت آن درآمد و نیز در سال ۱۹۶۸م. به عضویت آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برگزیده شد. غفوروف ازنظر سیاسی هم جایگاه برجسته‌ای داشت و در سال‌های ۱۹۴۴ – ۱۹۴۱ از دبیران حزب کمونست تاجیکستان و در سال‌های ۱۹۴۶ – ۱۹۴۴، دبیر دوم و از سال ۱۹۴۶م. تا ۱۹۵۶م. دبیر اول حزب کمونیست تاجیکستان بود. بااین‌همه او به‌واسطۀ آثار علمی‌اش و به‌ویژه کتاب در تاجیکان شناخته می‌شود. این کتاب در سال ۱۳۷۷خ. با الفبای فارسی در تهران چاپ شد. باباجان غفوروف در سال ۱۳۵۲خ. به ایران سفر کرد و در آن سفر، سیروس علی‌نژاد با او مصاحبه‌ای انجام داد که در تاریخ‌های ۱۱ و ۱۸ بهمن ۱۳۵۲، در روزنامۀ آیندگان منتشر شده است.
  31. ۳۱٫ عصازاده، همان، ص ۲۸۳
  32. ۳۲٫ عصا زاده، همان، ص ۲۸۳
  33. ۳۳٫ همانجا
  34. ۳۴ ابوالحسن خان (سبحانی)، سروده‌ها، به کوشش لادن عالم‌پور، ۱۳۹۷، انتشارات ماهنامۀ غرب، ص ۲۸
  35. ۳۵ میرزا احمد الهامی، دیوان غزلیات، به کوشش لادن عالم‌پور ۱۴۰۲، کرج، انتشارات آوای هما، ص ۳۱
  36. ۳۶ انسیکلوپدیای ساویتی تاجیک، ج ۱، ۱۹۸۱ دوشنبه، ص ۴۸۸ (به سیریلیک)
  37. ۳۷ انسیکلوپدیای ادبیات و صنعت تاجیک، ج ۱، ۱۹۸۸، دوشنبه، ص ۲۹۱ (به سیریلیک)
  38. ۳۸ همانجا
  39. ۳۹ ابوالقاسم لاهوتی، دیوان … به کوشش و گردآوری: احمد بشیری ۱۳۵۸، ص ۷۳، نامۀ سیسیلیا بانو به احمد بشیری
  40. ۴۰ همانجا.
  41. ۴۱ سیسیلیا بانو لاهوتی، «حکایت ترجمۀ …»، ص ۵۱ – ۰۵۰
  42. ۴۲ همانجا.
  43. ۴۳٫ ابوالقاسم عظیمی (۱۳۲۵ خ – ۱۲۸۷ یا ۱۲۸۲ / ۱۹۴۷ – ۹-۱۹ یا ۱۹۰۳)، زادۀ مشهد. در تهران در دانشکدۀ افسری تحصیلات خود را به پایان رساند و به درجۀ سرهنگی رسید. سپس به عضویت حزب توده ایران درآمد و در رویدادهای ۱۳۲۵ – ۱۳۲۴ در آذربایجان فرماندۀ جبهه سقز بود. در حکومت یک‌سالۀ فرقۀ دموکرات آذربایجان به او مدال ۲۱ آذر دادند. با شکست فرقۀ دموکرات از نیروهای ملی، عظیمی دستگیر و به جوخۀ اعدام سپرده شد. (علیرضا میانالی، لطفعلی اردبیلی (فلکی)، میللی حکومتین فدایی و قیزیل باش خالق قوشو نداری، ۱۹۹۸، باکی، ص ۱۲۹) (به سیریلیک)
  44. ۴۴٫ ابوالقاسم لاهوتی، دیوان …. به کوشش و گردآوری: احمد بشیری، ۱۳۵۸، ص ۷۳، نامه سیسیلیا بانو به احمد بشیری
  45. ۴۵٫ م. صمیمی، «واپسین کلام»، ترجمۀ بختیار مرتضا، در: ادبیات و صنعت ش ۳۳ (۱۷۹۶)، ۱۳ آگوست (اوت) سال ۲۰۱۵، ص ۷ (به سیر یلیک)
  46. ۴۶٫ همانجا.
  47. ۴۷٫ ابوالقاسم لاهوتی، دیوان …. گردآوری، احمد بشیری، ۱۳۵۸، ص ۲۲، مقدمه بشیری.
  48. ۴۸٫ در ابیات پایانی شعر «دو نشان ۲» بیتی وجود دارد که در آن لاهوتی سروده «مرا در خانه طفلی بی‌نظیر است / ز یک سالش فزون، نامش دلیر است». شعر تاریخ سال ۱۹۳۴م. را دارد و بنابراین دلیر که به هنگام سرودن شعر بیش از یک سال داشته باید متولد اواخر سال ۱۹۳۲م. یا اوایل ۱۹۳۳م. باشد. نک: ابوالقاسم لاهوتی، دونشان، مسکو، ۱۹۳۶ م، ص ۰۸۵
  49. ۴۹٫ صمیمی، همان، ص ۰۷

برچسب ها : ,
دسته بندی : پرونده , شماره ۴۰
ارسال دیدگاه