آخرین مطالب

» شماره ۳۶ » خنده‌ی سرخ

خنده‌ی سرخ

نام کتاب: خنده‌ی سرخ نویسنده: لیانید آندری‌یف مترجم: حمیدرضا آتش بر‌آب نشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه چاپ اول: ۱۴۰۱ تیراژ: ۱۱۰۰ نسخه تعداد صفحات: ۱۶۰ صفحه قیمت: ۱۶۰ هزار تومان لیانید آندری‌یف (۱۸۷۱-۱۹۱۹) از نویسندگان روسیه و معاصر چخوف بوده است. خنده‌ی سرخ نخستین‌بار در ویژه‌نامه‌ی مجله‌ی دانش روسیه به یاد آنتون چخوف […]

خنده‌ی سرخ

نام کتاب: خنده‌ی سرخ

نویسنده: لیانید آندری‌یف

مترجم: حمیدرضا آتش بر‌آب

نشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه

چاپ اول: ۱۴۰۱

تیراژ: ۱۱۰۰ نسخه

تعداد صفحات: ۱۶۰ صفحه

قیمت: ۱۶۰ هزار تومان

لیانید آندری‌یف (۱۸۷۱-۱۹۱۹) از نویسندگان روسیه و معاصر چخوف بوده است. خنده‌ی سرخ نخستین‌بار در ویژه‌نامه‌ی مجله‌ی دانش روسیه به یاد آنتون چخوف تقدیم شده بود؛ هرچند چخوف در ۱۹۰۴ پیش از پایان خنده‌ی سرخ درگذشت.

خنده‌ی سرخ رمانی است به معنای واقعی کلمه درباره‌ی جنگ. این رمان در همان سال انتشار به چندین زبان ترجمه شد. کاری که خنده‌ی سرخ می‌کند این است که به کمک کلمات از جنگ تصویری نمادین و استعاری می‌سازد. تصویری که اگرچه ظاهراً هذیانی است، ولی بیش از هر تصویر واقعی دیگری به حقیقت جنگ نزدیک است.

خنده‌ی سرخ بدون این‌که به طور واضح اشاره کند، با توجه به سال نگارشش، روایتی است از جنگ روسیه و ژاپن. در پیشانی رمان توضیح داده شده که «خنده‌ی سرخ» قطعاتی است از یک دست‌نوشته‌ی پیداشده و تا پایان، ساختار قطعه‌قطعه و گسسته‌ی خود را حفظ می‌کند. آندری‌یف با روایت خود، هر چه بیش‌تر به کلمات و جمله‌ی اولی که با آن آغاز کرده، تجسم می‌بخشد.

«…جنون و وحشت.

اولین‌بار وقتی در آن جاده‌ی کذایی می‌رفتیم، احساسش می‌کردم

خنده‌ی سرخ رمانی مدرن است با بیش از یک راوی که فقط به سربازان و جبهه‌ی جنگ محدود نشده، بلکه به خواننده این امکان را می‌دهد که احساسی از جنس جنون و وحشت را تجربه کند؛ خودش قطعه‌ها را پیش هم بگذارد و آن خنده‌ی سرخی که نشانه‌ی دوران شده به چشم ببیند. در حقیقت، تمام هدف نویسنده به نمایش گذاشتن آن خنده‌ی سرخ است.

راوی در قطعه‌ی اول در میدان جنگ است، همراه با ارتشی از سایه‌های بی‌تن. گاه حتی چشم‌هایش را هم می‌بندد تا فقط گوش‌هایش منعکس‌کننده‌ی صدای قشون لال‌ها باشد. نویسنده از هر تعبیری و از هر استعاره‌ای استفاده می‌کند تا جهنمی را که سربازها بر روی آن راه می‌روند، به شکل یک کابوس در برابر چشم‌های خواننده درآورد. همه‌چیز حول همان دو کلمه‌ای می‌گردد که رمان با آن شروع شده: جنون و وحشت. همه‌ی خرده‌‌روایت‌هایی که از سربازهایی نقل می‌شود که یک‌باره ناکار می‌شوند یا قطاری که در دل شب به میان جنازه‌های باقی‌مانده از حمله‌‌ی شب قبل می‌رود یا پزشک‌یارهایی که به شقیقه‌ی خود شلیک می‌کنند؛ همه و همه تجسمی از همان خنده‌ی سرخ یا جنون و وحشتی‌اند که زمین و زمان و همه‌ی آدم‌ها را گرفتار کرده.

راویِ اول دو پایش را از دست می‌دهد و برمی‌گردد خانه و می‌نشیند پشت میزش که بنویسد. ولی دستش روی کاغذ می‌پرد و می‌بیند که حتی کنترلش را روی کلمات از دست داده و فقط قلمش را می‌دواند. این‌ها همه را برادرش، راویِ دوم، بعد از مرگش نوشته و تلاش کرده از میان خطوطی زشت و پراکنده و کج و معوج، احساسات و خاطرات او را خیلی دقیق و با عبارات او بازسازی کند. دقیق‌تر این است که بگوییم بیش‌تر احساسات او و کمتر خاطراتش؛ که البته این‌همه تصویری پراکنده و گسسته از میدان جنگ است.

کاری که راویِ دوم، برادر، می‌کند، بردن روایت به پشت جبهه‌ی جنگ و وحشت و جنونی است که آن‌جا جریان دارد. اگر در میدان جنگ، آندری‌یف بدون هیچ مکثی وارد جهان هذیانی جنون و وحشت می‌شود، در بخش دوم، نزدیک شدن به این جهان محتوم جنون و وحشت، آهسته ولی سهمگین‌تر است. فقط برادر نیست که دچار جنون می‌شود؛ در پایان، وهم و دیوانگی‌اش به دیگر افراد خانواده و جهان هم سرایت می‌کند.

از متن کتاب:

دایه گفت:

«اتاق بچه هم پر از جنازه است. به چشم خودم دیدم.

خواهرم گفت:

«باید از اینجا برویم

برادرم پاسخ داد:

«راهی برای رفتن نمانده. خودتان ببینید

راست می‌گفت آن‌ها چنان تنگ هم افزون می‌شدند که دیگر پاهای عریانشان داشت به ما می‌خورد. بعد به ناگاه به جنبش افتادند و لرزیدند و در همان صفوف منظم بالاتر رفتند. گویا مردگان تازه‌ای از دل زمین بیرون می‌زدند و آن‌ها را بالا و بالاتر می‌بردند.

من گفتم:

الان خفه‌مان می‌کنند. بیایید از پنجره فرار کنیم.

برادرم فریاد زد:

«از آن‌جا هم امکانش نیست. نمی‌شود. خودتان نگاه کنید

پشت پنجره و در نور بی‌حرکت و ارغوانی، جناب خنده‌ی سرخ ایستاده بود.

آزاده کفاشی


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۳۶ , معرفی کتاب
ارسال دیدگاه