آخرین مطالب

» شماره ۳۴ » مردن کار سختی است

مردن کار سختی است

نویسنده: خالد خلیفه مترجم: سعید کلاتی انتشارات: ثالث نوبت چاپ: دوم ۱۴۰۰ تعداد صفحه: ۲۰۶ قیمت: ۵۸ هزار تومان «عبداللطیف السلیم دو ساعت قبل از مرگش، هر چه توان برایش باقی مانده بود را جمع کرد، به چشمان پسرش، بُلبل، خیره شد و بار دیگر خواسته‌اش، این‌که آرزو دارد در گورستان عَنبیه دفن شود، را […]

مردن کار سختی است

نویسنده: خالد خلیفه

مترجم: سعید کلاتی

انتشارات: ثالث

نوبت چاپ: دوم ۱۴۰۰

تعداد صفحه: ۲۰۶

قیمت: ۵۸ هزار تومان

«عبداللطیف السلیم دو ساعت قبل از مرگش، هر چه توان برایش باقی مانده بود را جمع کرد، به چشمان پسرش، بُلبل، خیره شد و بار دیگر خواسته‌اش، این‌که آرزو دارد در گورستان عَنبیه دفن شود، را تکرار کرد…»

داستان از اینجا آغاز می‌شود، از مرگ. مرگ پدری که وصیت کرده به زادگاهش برده و در آنجا به خاک سپرده شود. تا اینجایش اصلا خواسته‌ی نامعقولی نیست. پدر پیری که می‌خواهد در کنار خواهرش لیلا و در زادگاهش برای ابد آرام گیرد. اما اگر زمینه‌ی داستان، سوریه‌ی پُر از آشوب و جنگِ سال‌های اخیر باشد چطور؟ باز هم این خواسته معقول است؟

«مردن کار سختی است» نوشته خالد خلیفه رمان‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس و شاعر جریان‌ساز سوری است. او متولد سال ۱۹۶۴ در روستایی در نزدیکی شهر حلب است و در حال حاضر هم با وجود جنگ داخلی سوریه و خطرات آن در دمشق زندگی می‌کند و آنجا را ترک نکرده است.

شاید با خواندن سطرهای اول کتاب فکر کنید داستانی که قرار است بخوانید پُر است از غم و اندوه از دست دادن پدری که در واپسین دقایق عمرش وصیتی داشته است اما مردن پدر و انتقال او به زادگاهش بستری است برای لایه‌های زیرین داستان و چه جایی بهتر از جاده برای آشنا شدن، شناخت شخصیت‌ها و غور کردن در گذشته.

سه فرزند عبداللطیف که سال‌هاست همدیگر را ندیده‌اند و حتی کلمه‌ای با هم صحبت نکرده‌اند، باید جسد پدرشان را بدون هیچ تجهیزات سردخانه‌ای به روستای زادگاهش ببرند. اگر چه چند ساعتی بیشتر تا آنجا فاصله نیست اما در این دوره زمانی که در کشور آشوب است و هر لحظه سایه مرگ خودش را به سرعت بالای سر هر جنبنده‌ای می‌رساند چطور؟

ما در این سفر هولناک و دردناک همراه می‌شویم با بلبل، حسین و فاطمه سه فرزند عبدالطیف. جاده کش می‌آید، سه ساعت تبدیل می‌شود به چند روز و ما در سکوتی تلخ، در مینی‌بوسی که سه فرزند با جسدی در حال فروپاشی نشسته‌اند تمام مدت با آنها خواهیم بود و صحنه‌هایی خواهیم دید که فراموش کردنش قطعا سخت خواهد بود.

«بلبل به یاد آورد که چطور در ماه‌های اخیر سگ‌های ولگرد از شهرک‌های اطراف دمشق دسته دسته وارد شهر شده‌ بودند. آنها دیگر شبیه سگ نبودند؛ چشم‌هایشان شبیه چشمان گرگ‌ها شده بود. آرواره‌هایشان یک‌ریز می‌جنبید. خسته و ناراضی از استخوان‌ها، به اجسادی حمله می‌کردند، که تعدادشان بیشتر از آن بود که بشود دفنشان کرد، به خصوص بعد از نبردهای بزرگ. این سگ‌ها شایعه نبودند، بلکه واقعیت محض بودند و خیلی‌ها تاییدشان کرده بودند. بلبل در معدود دفعاتی که برای انجام دادن کاری بیرون رفته بود، خودش آنها را به چشم دیده بود که مشغول خوردن گوشت انسان و با خیال راحت در حال پرسه زدن در خیابان‌ها هستند. حالا روبرو شدن با سگ در شب هولناک بود؛ این رویارویی می‌توانست به معنای پایانت باشد. وقتی سبعیت و گرسنگی سگ باعث ‌شود متانتش را از دست بدهد؛ دیگر هرگز با پارس کردن آرام نمی‌شود. این سگ‌ها طعم گوشت انسان‌ها را چشیده‌ بودند و نمی‌توانستند فراموشش کنند

اگر داستان «گور به گور» ویلیام فاکنر را خوانده باشید، به شباهت آن با «مردن کار سختی است» پی خواهید برد. داستان درباره خانواده‌ای روستایی در آمریکاست که بعد از مرگ مادر باید به وصیتش عمل کنند و جنازه‌اش را به محل زندگی اجدادی‌اش ببرند و در آنجا به خاک بسپرند.

«مردن کار سختی است» با ترجمه سعید کلاتی در نشر ثالث به چاپ رسیده است.

ندا صالحی


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۳۴ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه