آخرین مطالب

» شماره ۳۲ » عروسک روی آب

عروسک روی آب

نویسنده: ماشاالله خاکسار انتشارات: نونوشت نوبت چاپ: اول ۱۴۰۰ تعداد صفحه: ۱۶۴ قیمت: ۷۰ هزار تومان باز هم جنوب. داستان‌های جنوب تمامی ندارد. از جنوب تا جنوب غرب ایران به دلیل تنوع فرهنگی در اقوام مختلف، موقعیت جغرافیایی خاص و ترکیب آنها با صنعت نفت و مسائل مربوط به آن سبب شده از این منطقه […]

عروسک روی آب

نویسنده: ماشاالله خاکسار

انتشارات: نونوشت

نوبت چاپ: اول ۱۴۰۰

تعداد صفحه: ۱۶۴

قیمت: ۷۰ هزار تومان

باز هم جنوب. داستان‌های جنوب تمامی ندارد.

از جنوب تا جنوب غرب ایران به دلیل تنوع فرهنگی در اقوام مختلف، موقعیت جغرافیایی خاص و ترکیب آنها با صنعت نفت و مسائل مربوط به آن سبب شده از این منطقه داستان‌هایی با رنگ و بویی خاص بشنویم.

نویسندگان جنوبی در دل طبیعتی بکر از دریا تا بیابان، از نخلستان تا کپرهای آفتاب‌زده زیسته‌اند و با بهره‌گیری از فرهنگ‌های متنوع، داستان‌هایی خلق کردند که تصویر اجتماع و روابط مختلف موجود در جامعه را از دریچه‌‎ی تخیل خود به ما نشان می‌دهند.

ماشاالله خاکسار نیز اهل جنوب غرب است و در خانواده‌ای ادبی پر و بال می‌گیرد. او درباره خودش این‌چنین می‌گوید: «در آبان سال ۱۳۳۲ در یک خانواده کارگری در شهر آبادان به دنیا آمدم، هشتمین فرزند. پس از سال‌های پنجاه الی شصت که سرنوشت‌سازترین دهه سرزمینم بود به قول لورکا خون‌ریز از زمانه پرفراز و نشیبی که پشت سر گذاشته بودیم، سر خانه و زندگی برگشتم

خاکسار سر خانه و زندگی‌اش بازگشت با انبانی از خاطراتی که بوی شرجی و دریا داشت. بوی نفت و نمِ کارگاه‌ها، خاک کوچه‌های باریک و بوق پالایشگاه‌های بزرگ. بوی شخصیت‌هایی که در جدال با خود یا زندگی غرق بودند. از جاجرم تا عسلویه. یک جایی میان سنت تا مدرنیته. همین تجربه‌ها بود که آرام آرام از درونش سرریز کرد.

خاکسار می‌گوید: «به قول مارکز تجربه یک آدم برای نوشتن را داشتم، شروع کردم به نوشتن. از روزگاران پیش و پسبیست سالی است می‌نویسم. داستان کوتاه و بلند وتا کنون تعدادی از این داستان‌ها در مجلات و فصل‌نامه‌های ادبی مانند نوشتا و برگ هنر و سیاه‌مشق و کرگدن وچاپ شده است

مجموعه داستان «عروسک روی آب» اولین کتاب از خاکسار است که توسط نشر نونوشت منتشر شده است. در این کتاب با ۲۷ داستان کوتاه مواجهیم که آبشخورشان تجربه‌ی زیسته‌ی نویسنده است. داستان‌های رئالیستی که در پرداختن به انسان و جدالش با زندگی توانسته دغدغه‌های نسلی را بیان کند.

«… ساعت شش صبح، مثل روزهایی که باید سرکار می‌رفت بیدار می‌شد و بیِلرسوت آبی‌رنگش را می‌پوشید و دستگاه برنُول قدیمی را که می‌گفتند از شرکت بلند کرده، کنار دیوار خانه‌اش راه می‌انداخت و می‌افتاد به جان هر چه آهن و بشکه‌ی قراضه که در محل به دستش می‌دادند یا دوست و آشنایی برایش می‌آورد و تا فیدوس پالایشگاه به صدا در نمی‌آمد، دست از کار نمی‌کشید… »

فرهاد کشوری، نویسنده اهل جنوب درباره خاکسار می‌گوید: «هر نویسنده‌ای جهانی دارد که خاص خود اوست. برگرفته از تجربه‌ی زیسته، در همه ابعاد زندگی‌اش. اما بود و باش بعضی از نویسندگان متفاوت است، به گونه‌ای که به جای زیست، انگار با زندگی جدال کرده‌اند. شاید هم زندگی با آنها سر ستیز داشته است. ماشالله خاکسار در موقعیت‌هایی قرار گرفته و یا در مکان‌هایی زیسته و تجربه کرده که خاص اوست. همین‌ها داستان‌های او را برای ما بدیع و جذاب می‌کند. او روایتگر داستان آدم‌هایی‌ است که بر اثر عواملی خارج از قدرت و توان خود، ناتمام می‌مانند و یا سعی می‌کنند همچنان با وجود موانع به تلاش خود ادامه بدهند. دغدغه‌های انسانی و درک دیگری او را وادار به نوشتن کرده است

در مجموعه عروسک روی آب با شخصیت‌هایی مواجهیم که می‌شناسیمشان. شاید عکسشان را در قابی کهنه دیده باشیم، شاید یک روز از کنارمان گذشته باشند یا شاید در قاب تلویزیون، نمایی دور در بالای دکل نفت دیده باشیمشان و گفته باشیم: «خیلی جرات می‌خواداما آدم‌های خاکسار، روزگار مجبورشان کرده به جدال با زندگی، تا جایی که دیگر توان بازایستادن ندارند.

«حسن که با هم آمده‌ایم و قبلا معلم بوده، کار تعمیر لوله‌کشی و سیم‌کشی برق آلونک‌های اردوگاه را به عهده گرفته، می‌گوید: «نمی‌فهمم اینجا برای چه مانده‌ایمو به صبریّه که دل به چند دانشجوی تونسی بسته که شاید او را به فرانسه ببرند اشاره می‌کند… »

داستان‌های این مجموعه به طیف متنوعی از زندگی اشاره دارد از تجربه زندگی و اعتصابات کارگری گرفته تا تفکرات سیاسی، عشق، محرومیت و بی‌پناهی انسان‌های تحقیرشده و زخم‌خورده. نیمی از داستان‌ها را از زبان راوی اول شخص می‌شنویم و نیم دیگر از زبان دانای کل نقل می‌شود. بعد از خواندن چند داستان اسامی آشنایی تکرار و همین باعث می‌شود خواننده با داستان‌ها ارتباط بهتری برقرار کند و شخصیت‌ها را بیشتر بشناسد. آنچه از ذهن خاکسار بیرون می‌آید و تبدیل به داستان می‌شود بی‌تردید از برداشت‌ها، قضاوت‌ها و احتمالا باورها و اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی زمانه‌ای است که در آن نفس کشیده است.

قطعا ایشان در دل خود داستان‌هایی دارد که آرام آرام برون‌ریزش را در آینده‌ای نه چندان دور خواهیم شنید.

«اگر آن روز عصر پایم به عصایش گیر نمی‌کرد و زمین نمی‌افتاد، اصلا باورم نمی‌شد آدمی که می‌بینم عیسی باشد. قدّش خمیده و موهای سرش سفید شده بود. فقط سبیل و خنده‌ای که روی لبانش بود نشان می‌داد عیسی است. گفته بودند بعد از جنگ کور شده و در یکی از محله‌های جنگ‌زده ساکن است. وقتی عصایش را که گوشه‌ای افتاده بود به دستش دادم و گفتم: کاکا! تو کجا اینجا کجا؟…»

ندا صالحی


برچسب ها : , , ,
دسته بندی : شماره ۳۲ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه