آخرین مطالب

» شماره ۳۰ » فاکنر در دانشگاه

فاکنر در دانشگاه

نویسنده: فردریک ال. گوین و جوزف ال. بلاتنر مترجم: احد علیقلیان انتشارات: مرکز نوبت چاپ: اول ۱۳۹۹ تعداد صفحه: ۳۶۶ قیمت: ۶۹ هزار و پانصد تومان ویلیام فاکنر (۱۸۹۷-۱۹۶۲) نویسنده شهیر آمریکایی دارنده رمان‌های ارزشمندی چون خشم و هیاهو، گوربه‌گور و آبشالوم، آبشالوم است. وی در سال‌های ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ به مدت دو نیم‌سال به […]

فاکنر در دانشگاه

نویسنده: فردریک ال. گوین و جوزف ال. بلاتنر

مترجم: احد علیقلیان

انتشارات: مرکز

نوبت چاپ: اول ۱۳۹۹

تعداد صفحه: ۳۶۶

قیمت: ۶۹ هزار و پانصد تومان

ویلیام فاکنر (۱۸۹۷-۱۹۶۲) نویسنده شهیر آمریکایی دارنده رمان‌های ارزشمندی چون خشم و هیاهو، گوربه‌گور و آبشالوم، آبشالوم است. وی در سال‌های ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ به مدت دو نیم‌سال به عنوان نویسنده‌ی مقیم در دانشگاه ویرجینیا اقامت داشت. در طی این مدت سی و هفت جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه برگزار شد. حضار که همگی از دانشجویان، استادان، نویسندگان جوان و خبرنگاران و علاقمندان به آثار فاکنر بودند، به طرح سوالاتی در مورد جزییات قابل تفسیر آثار منتشر شده، پرسش از کلمات و عبارات مبهم داستان‌ها و رمان‌ها و نمادهای به کار رفته در آنها، شیوه نوشتن، سبک زندگی، علاقمندی‌ها و موضع‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی ویلیام فاکنر پرداخته‌اند که روی هم حدود دو هزار سوال به همراه پاسخ نویسنده که عینا نقل شده‌اند، گردآوری و در این کتاب به چاپ رسیده است. ویژگی کتاب، تنوع سوالات پرسیده شده بسته به جمع حاضر در جلسات است. از طرح سوالاتی درباره نژادپرستی و سوسیالیسم و کمونیسم گرفته تا شعر و تحصیلات دانشگاهی و نظر او درباره منتقدان. فاکنر تلاش کرده در پاسخ‌ها علاوه بر رعایت صداقت ته‌مایه‌ای از طنز و شیطنت را چاشنی جواب مورد نظر کند.

او معتقد است انسان به هر حال در جهان پیروز خواهد شد. چون اختیار دارد و همین که در طول زمان به موجود بهتری بدل شده یعنی جهان در حال پیشرفت است. در جای دیگر می‌گوید به عقل اعتقاد چندانی ندارد و به نظرش قلب، هیچ وقت انسان را مایوس نمی‌کند. در همین جلسات جایی فاکنر اعتراف می‌کند که دوست داشته شاعر شود ولی چون خودش را از انجام این کار ناکام می‌دید، ناگزیر به نوشتن روی آورده است.

فاکنر در این کتاب خواننده را عاشق خود می‌کند. پاسخ‌های سرراست، بی‌پیرایه و حتی فروتنانه او خواننده را شگفت زده می‌کند. مثلا در جایی، او که یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ آمریکا و جهان است، خودش را بی‌سواد خطاب می‌کند و می‌گوید نه تنها تحصیلات ادبی ندارد بلکه در زندگی هر کاری کرده برای آن که پول دربیاورد. اگرچه خود را استادکار نوشتن معرفی می‌کند، ولی مطلقا خود را ادیب نمی‌داند. می گوید هرگز مطالب منتقدان را نمی‌خواند و به نظرش هر چیزی که قبلا نوشته در زمان خودش به بهترین شکلی که ممکن بوده نوشته شده و با آن که از نوشتن برخی داستان‌ها پشیمان است، هرگز برنمی‌گردد برای تصحیح اثری که به چاپ رسیده. تنها کاری که برای جبران اشتباهات گذشته باید بکند این است که شروع به نوشتن یک رمان جدید کند.

فاکنر از خشم و هیاهو به عنوان بهترین شکست خود یاد می‌کند. رمانی که بیشترین رنج را برایش کشیده و احساسی به آن دارد که به هیچ یک از آثار دیگرش ندارد. می‌گوید نوشتن هر بخش از آن رمان برای بهتر کردن بخش قبلی بوده و سرانجام نتوانسته به آنچه که می‌خواسته دست پیدا کند.

در جایی اعتراف می کند که بسیاری از نویسندگان معاصرش را نمی‌شناسد و تنها اگر کتابی را به او توصیه کرده باشند، خوانده است. در عوض می‌گوید که حدود پنجاه رمان کلاسیک دارد که مدام در حال بازخوانی‌شان است. از دن‌کیشوت و عهد عتیق گرفته تا برخی از آثار دیکنز و شکسپیر و بالزاک. موبی دیک و مادام بوواری و برخی آثار کنراد و چخوف را هر سال می‌خواند و همین‌طور گوگول و بیشتر نویسندگان فرانسوی قرن نوزدهم.

او تخیل، مشاهده و تجربه را سه منبع اصلی نویسنده می‌داند. و معتقد است دیوی که در درون یک نویسنده زندگی می‌کند او را وادار به نوشتن می‌کند. دیوی که ذاتی است و انسان با آن به دنیا می‌آید.

کتاب در سال ۱۳۹۹ برای اولین بار توسط نشر مرکز پس از شصت سال از تاریخ اولین انتشار آن، در ایران ترجمه و به چاپ رسیده است.

در زیر، جناب فاکنر در پاسخ به یکی از حضار که درخواست می‌کند توصیه‌ای به نویسندگان جوان داشته باشد می‌گوید:

«زمانی گمان می‌کردم که مهم‌ترین چیز استعداد است. حالا گمان می‌کنم که مرد جوان یا زن جوان باید صبری بی‌اندازه داشته باشد یا این صبر را به خودش بیاموزد، که عبارت است از تلاش کردن و تلاش کردن و تلاش کردن تا کار درست شود. باید به خودش نارواداری بی‌رحمانه بیاموزد یعنی هر چیزی را که غلط است دور بریزد، مهم نیست که چه‌قدر آن صفحه یا آن بند را دوست دارد. مهم‌ترین چیز بینش است، یعنی کنجکاوی به فکر فرورفتن، سبک سنگین کردن و به خودش بگوید چرا آن مرد این کار را می کند، و اگر این را داشته باشید بعد گمان نمی‌کنم که استعداد چندان فرقی ایجاد کند، چه داشته باشید چه نداشته باشید

سمانه خادمی


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۳۰ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه