آخرین مطالب

» شماره ۲۸ » دورنمات و مفهوم قدرت

دورنمات و مفهوم قدرت

پیمان پورحسن(اسپند) محمد ضیمران در کتاب خود، «میشل فوکو: دانش و قدرت» جایی عنوان می‌کند که جامعه زندان‌گونه به باور فوکو عبارت از جامعه‌ای است که در آن اعضا دائماً در معرض مراقبت، نظارت و تربیت هستند و در تحلیل نهایی در گستره قدرت اسیر می‌شوند. بدیهی است که قدرت را نباید صرفاً به فردی […]

دورنمات و مفهوم قدرت

پیمان پورحسن(اسپند)

محمد ضیمران در کتاب خود، «میشل فوکو: دانش و قدرت» جایی عنوان می‌کند که جامعه زندان‌گونه به باور فوکو عبارت از جامعه‌ای است که در آن اعضا دائماً در معرض مراقبت، نظارت و تربیت هستند و در تحلیل نهایی در گستره قدرت اسیر می‌شوند. بدیهی است که قدرت را نباید صرفاً به فردی مستبد یا طبقه‌ای خاص منسوب کرد، بلکه از اجتماع عوامل غیر شخصی، از جمله نهادها، هنجارها، مقررات، قوانین و گفتمان‌ها نشأت می‌گیرد. (ضیمران، ۱۳۹۶؛ ۳۶)

طبق همین تعریف به داستان سوءظن اثر نویسنده شهیر سوئیسی، فردریش دورنمات می‌پردازیم. او که برای تحقق مفهوم عدالت در جهان نگران بود، در آثارش همواره در حال جستجوی توازنی میان زشتی و زیبایی است و این را در اثر مذکور هم می‌شود به خوبی یافت. قصه پیرمرد کارآگاهی که در بیمارستان بستری است و در آنجا در حین خواندن مجله‌ای توجهش به تصویری چاپ شده جلب می‌گردد و هنگامیکه به دوست دکترش عکس را نشان می‌دهد، پی می‌برد جنایتی مخوف در درون این قصه نهفته است. در پس این قصه جنایی دورنمات توصیفی ناتورالیستی از وقایع شوم جنگ دوم جهانی بالاخص از اردوگاه‌های مرگ می‌کند. او بررسی موشکافانه از مسائل سیاسی، اجتماعی و انسانی قصد طرح پرسشی از مخاطب را دارد که انسان، این پدیده عجیب، چگونه و تا کجا می‌خواهد مرز قدرت و جنون خود را به معرض نمایش بگذارد؟

نوشته‌های دورنمات با تحقیقی تاریخی از جامعه فردی و اجتماعی انسان در هم تنیدگی دارند و تاریخ را می‌توان به مثابه یک شکست برای انسان معاصر در نظر گرفت. تاریخ نبردهایی برای اثبات استیلای هر شخص بر شخص دیگر۱. جایی فوکو اظهار می‌کند: «حتی زیرک‌ترین تاریخ‌دانان آموخته‌اند میسر است که تاریخ احساسات، رفتار و بدن را هم نوشت. آنان خیلی زود می‌فهمند که تاریخ غرب را نمی‌توان از مسیری که حقیقت آن تولید شده و مسیری که این حقیقت پیامدها و معلولهایش را تولید می‌کند مجزا کرد.» (فوکو،۱۳۹۵؛ ۳۲)

و این می‌تواند حقیقت قدرتی نشأت گرفته از شکلی از زورگویی بر فرد ناتوان‌تر و یا تلاش قربانی برای فراهم‌سازی روزنه‌ای به منظور آسایش، آزادی و گریز از شکنجه‌های دهشتناک نوین. درست در بخشی از گفتگوی بازرس با فرد یهودی ناشناس از یادآوری همین شکنجه‌ها و آنانی که پشت بکارگیری شیوه‌های خشونت بار خود را مخفی ساخته‌اند صحبت می‌شود و یهودی خطاب به بازرس می‌گوید: «اگر خدایی وجود داشته باشد، و آرزوی قلب تحقیر شده من این است که وجود داشته باشد، ملت‌ها نیستند که باید روزی در مقابلش جواب پس بدهند، بلکه فقط آدم‌ها هستند که مقابلش می‌ایستند و او هم اعمال هر کسی را بر اساس خطاها و جنایتهایش قضاوت می‌کند.» (دورنمات،۱۳۸۵؛ ۵۳)

باری! این همان بار مسئولیت هر آدمی است که دورنمات با به چالش کشیدن عقاید تاریخی و مذهبی می‌خواهد به انسانها این هشدار را دهد که اعمالشان و خشونتی که بر یکدیگر متحمل می‌کنند آنان را به تدیج به ورطه نابودی می‌کشاند. دورنمات می‌داند که از مخاطب خود صرفاً چه می‌خواهد. او خواستار مقابله با نیروهای اهریمنی-انسانی خودمان است، نیروهایی که جهانمان را کریه و غیر قابل تحمل می‌سازند. نیرویی از فردی قوی بر فردی ضعیف و نتیجه آن تضعیف گروه وسیع‌تر و محکومیت به نیستی آنان است. حتی در این مبارزه نابرابر، قوی به خود هم رحمی نمی‌کند۲ و این همان تصویرسازی دورنمات از حقیقت زهرآگین نهفته است که در آخر راه ما بایستی به خود بیاییم تا شاید آن پایان شاد را بتوان رقم زد همانگونه که او در این داستان آن پایان خوشایند را پس از متحمل شدن همه آن رنجها با زبان نقادانه و تیز خود به ما نشان می‌دهد.

پانویس:

۱ تاریخ نیز چیزی نیست جز ثبت و ضبط خشونت‌بار و مکتوم نظامی از قواعد که فی‌نفسه هیچ‌گونه معنای گوهری و جهتی ندارد، بلکه بر روایت شرارتهای بی‌حساب و تعبیرهای تحمیلی اوست که بر فرومایه‌ترین انگیزه‌ها استوار شده است. (ضیمران، ۱۳۹۶؛۳۷)

۲ بازگشت به بدویت نه مطلق بود و نه ساده. زیرا معلول و پرورده مصنوعی‌ترین جنبه‌های اجتماع است اما صورتهای خشنش بیان وحشیانه بدوی‌ترین امیال انسانی است. (فوکو، ۱۳۹۶؛ ۱۸۰)

منابع:

دورنمات، فردریش. (۱۳۸۵). سوءظن. ترجمه س. محمود حسینی‌زاد.

حداد، علی اصغر. (۱۳۷۶). معجزه اشتیاق؛ ۲۶ نویسنده آلمانی زبان، جلد دوم.

ضیمران، محمد. (۱۳۹۶). میشل فوکو: دانش و قدرت.

فوکو، میشل. (۱۳۹۶). تاریخ جنون. ترجمه فاطمه ولیانی.

فوکو، میشل. (۱۳۹۵). نبردی برای نجابت و چند گفتگوی دیگر. ترجمه محمدرضا اخلاقی‌منش.


برچسب ها : , , ,
دسته بندی : شماره ۲۸
ارسال دیدگاه