آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » نقد و تحلیل رمان:«ظرافت جوجه تیغی»

نوشته:موریل باربری ترجمه:مرتضی کلانتریان

نقد و تحلیل رمان:«ظرافت جوجه تیغی»

دکتر محمد ضیمران: دکتر محمد ضیمران(متولد ۱۳۲۶-اصفهان) از برجسته ترین استادان حوزه معرفت شناسی و فلسفه هنر در ایران امروز است که نقش مهمی در معرفی و تحلیل آثار بسیاری از فیلسوفان گذشته و معاصر غربی(به خصوص فیلسوفان قاره ای) به دانشجویان و علاقه مندان به فلسفه در ایران داشته است.وی که تحصیلات اولیه اش […]

نقد و تحلیل رمان:«ظرافت جوجه تیغی»

دکتر محمد ضیمران:

دکتر محمد ضیمران(متولد ۱۳۲۶-اصفهان) از برجسته ترین استادان حوزه معرفت شناسی و فلسفه هنر در ایران امروز است که نقش مهمی در معرفی و تحلیل آثار بسیاری از فیلسوفان گذشته و معاصر غربی(به خصوص فیلسوفان قاره ای) به دانشجویان و علاقه مندان به فلسفه در ایران داشته است.وی که تحصیلات اولیه اش در ایران دررشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران بود، پس از مهاجرت به آمریکا موفق به کسب درجه دکترای معرفت شناسی و آموزش فلسفه از دانشگاه ماساچوست گردید و چندین سال هم در این دانشگاه به تدریس اشتغال داشت و حتی یکسال هم به عنوان استاد نمونه این دانشگاه برگزیده شد. ضیمران پس از بازگشت به ایران، کتاب های گوناگونی را تالیف کرد و در دانشگاه های مختلف ایران به تدریس در رشته های تخصصی خود ادامه داد.از جمله آثار مهم وی می توان به: گذر از اسطوره به فلسفه(که بخشی از رساله دکترای وی بوده است)، افلاطون، پایدیا و مدرنیته، ژاک دریدا و متافیزیک حضور، نیچه پس از هایدگر، دریدا ودولوز و کتاب اخیر اومبانی فلسفی نقد و نظر در هنر اشاره کرد.در مقاله زیر، ضیمران مروری دارد بر کتابی که در حوزه رمان فلسفی قرار می گیرد که در ضمن یکی از پرفروش ترین کتاب های سالیان اخیر در جهان غرب بوده است.

چندی پیش ترجمه فارسی کتاب:”ظرافت جوجه تیغی”که یکی از پرفروش ترین رمان های ادبی فرانسه در چند سال اخیر بوده است، در ایران به چاپ ششم رسید.این رمان برای نخستین بار در سال۲۰۰۶ از سوی انتشارات معروف گالیمار وارد بازار کتاب فرانسه شد که از همان ابتدا از جانب خوانندگان حرفه ای فرانسوی زبان با استقبال گرمی مواجه شد. اما ترجمه فارسی این اثر برای اولین بار در سال ۱۳۸۸ توسط انتشارات کندوکاو به چاپ رسید و با وجود آنکه تا امروز با استقبال نسبتا خوب خوانندگان ایرانی مواجه شده، اما تا آنجایی که اطلاع دارم از زمان انتشار این کتاب، جز چند نوشته کوتاه در فضای مجازی، نقد و تحلیل جدی ای درباره این کتاب در جراید ایران نوشته نشده است. در این نوشتار می کوشم که بر برخی زوایای مهم کتاب از دریچه ذهنی خود مروری داشته باشم.
خانم موریل باربری (نویسنده مراکشی الاصل زاده فرانسه) که در درجه نخست فلسفه خوانده است و چندین سال هم در همین رشته به تدریس اشتغال داشته در سالهای اخیر به ادبیات و نوشتن رمان بیشتر علاقه نشان داده است که ثمره آن، ابتدا رمانی تحت عنوان “شکم بارگی”بود و سپس همین رمان مورد بحث ما تحت عنوان:”ظرافت جوجه تیغی”است.باربری در این اثر کوشیده است تا زندگی یک سرایدار مهاجر فرانسوی را در قالب عشق به فلسفه بازتاب دهد.در این رمان، “رنه میشل”، سرایداری است که در مواقع بیکاری با خواندن آثار فلسفی “هوسرل”و “هایدگر”و ادیبانی چون:”لیون تولستوی”و “داستایوفسکی” اوقات خود را می گذراند. پالوما، دختر یکی از ثروتمندان معروف فرانسه به راز شیفتگی سرایدار به فلسفه و به طور کلی مباحث و موضوعات روشنفکری، پی می برد و در هر فرصت می کوشد با او گپ و گفتی داشته باشد.او با خانواده اش در همان آپارتمانی زندگی می کند که میشل سرایدارش است.بحث های سرایدار با پالوما در اطراف آگاهی طبقاتی و تضاد های فردی و اجتماعی دور می زند.پالوما، کتاب “ایدیولوژی آلمانی”مارکس را به دقت خوانده است.در این رمان دو روایت گر یکی رنه و دیگری پالوما، موضوعات را به پیش می برند.رنه در این رمان، معمولا باورها و برداشت های خود را در قالب ضمیر اول شخص مطرح می کند اما پالوما گویی مطالب را از دفترچه خاطراتش نقل می کند. شایان توجه است که متجاوز از دو ملیون نسخه ازاین کتاب در مدتی کمتر از یکسال در فرانسه به فروش رسید و دیری نگذشت که به بیش از چهل زبان زنده دنیا ترجمه شد و در پی آن نقد های متعددی در مورد محتوای این کتاب در نشریات گوناگون ادبی منتشر گردید.همچنان که گفته شد پیرنگ اصلی داستان در اطراف شخصیت رنه میشل و پالوما یکی از ساکنان مجموعه آپارتمانهای مجلل شماره ۷ خیابان گرونل دور می زند.این مجموعه دارای یک حیاط وسیع و باغچه های مجزا برای هر واحد می باشد.رنه میشل مدت بیست و هفت سال است که مسیولیت سرایداری مجتمع را به عهده دارد.او به ادبیات و فلسفه عشق می ورزد و خود بدون داشتن استاد در مواقع فراغت به مطالعه می پردازد.با این حال، او این علایق شخصی خود را از ساکنان آپارتمان پنهان نگهداشته است.
پالوما هم در این داستان دختری باهوش و کنجکاوی است که در طبقه پنجم این مجتمع در کنار پدر، مادر و خواهرش زندگی می کند، اما از سبک زندگی اشرافی آنها بیزار است و زندگی آنها را پوچ و بی معنا می داند.او اعضای خانواده خود را موجوداتی سطحی و فاقد فرهنگ می شمارد و در سیزده سالگی یکبار تصمیم به خودکشی می گیرد.اما با خود عهد می کند که قبل از دست زدن به این کار، آپارتمان خانوادگی خود را طعمه حریق سازد. در پاره ای از موارد نیز به جعبه قرص های مادر، دستبرد می زند و می کوشد با مصرف آنها، لحظه های خود را در بی خبری و سرخوشی، سر کند و روزگار را به دست فراموشی بسپارد.به هرحال در مجموع، هر دو شخصیت اصلی داستان، لحظات را پروست گونه ستایش
می کنند و پوچی زندگی را با غرق کردن خود در فضاهای هنری در زندگی روزمره، مستحیل می گردانند. رنه، عاشق فرهنگ حماسی ژاپن است.پالوما نیز با خواندن مانگا(از کتاب های کمدی- انتقادی ژاپنی) خود را سرگرم می کند. هردو شخصیت، تعصبات طبقاتی- نژادی ساکنان مرفه مجتمع را به باد انتقاد می گیرند.رنه میشل، بیوه ۵۴ ساله ای است که هیچ گاه، امکان رفتن به دانشگاه را نداشته و از این رو همواره کوشیده است با مطالعه شخصی خود، این خلا را در زندگی جبران کند.او مدتی را به مطالعه آثار مهم امانویل کانت،
می گذراند، از فیلمهای ساخت کمپانی “یاسوژیرو اوزو”لذت
می برد و گوش دادن به آثار گوستاو مالر، او را سرمست هنر اصیل می سازد.با این حال همواره می کوشد، ظاهرش را به عنوان یک سرایدار تهیدست حفظ کند و اجازه ندهد، ساکنان خود شیفته مجتمع، از دلبستگی ادبی- فلسفی او آگاه شوند. او در ظاهر سخت خشن، زوار در رفته به نظر می رسد و در عین حال خپل وکوتاه قد است و همچنین، صورتی پف کرده و چشمانی فرو رفته و آکنده از نفرت از شرایط موجود دارد.به همین دلیل است که پالوما در دفترچه خاطرات روزانه خود، او را دارای ظرافت، لطافت و خارپشت معرفی کرده است. پالوما به خانواده ای تعلق دارد که از کلیه امکانات مادی و اجتماعی یک فرانسوی طبقه بالا برخوردارند و در بهترین منطقه پاریس زندگی می کنند.پدرش قبلا نماینده پارلمان و یکی از وزرای دولت قبلی فرانسه بوده است و مادرش نیز خود را دارای ظرافت های ادبی نقل شده در داستان های گوستاو فلوبر می شمارد.او از فرهنگ اشرافی فرانسه بیزار است و به همین جهت به آثار ژاپنی چون:”مانگا”، “هایکو”و “تانکا”پناه می برد.او دو دفترچه خاطرات برای خود، درست کرده است: یکی ” دفتر حرکت های جهان”نام دارد که در آن، مشاهدات خود از جهان اطراف را ثبت می کند و دیگری نامش “اندیشه های ژرف” است و در آن برداشت ها و تاملات خویش در مورد هنر، شعر، افراد جالب توجه و تجربه های فردی خویش را یادداشت می کند.او موجودی درون گرا اما دوست داشتنی و در عین حال فردی حساس، نکته سنج و تیزهوش است که چیز هایی را در اطراف خود ملاحظه می کند که دیگران از آنها غافلند. او به بسیاری از دوز و کلک های جهان اطراف خود اشراف دارد و همین امر، گاهی به شدت، آزارش می دهد.به همین دلایل است که در یک لحظه تصمیم می گیرد که خود را از این آلودگی های زندگی نجات دهد.اما آشنایی پالوما با رنه و آگاهی از عمق دریافت های این سرایدار بی تکلف وی را از خودکشی منصرف
می کند، چرا که رنه، جلوه های جذاب و تامل برانگیز زندگی را به او نشان می دهد و در واقع پالوما با گفت و گوهای دوستانه با رنه، به عمق فضای زندگی پی می برد و از این رهگذر به زندگی، علاقه مند می شود.جالب این جاست که باربری نویسنده این داستان، کتاب را به شوهرش که استاد جامعه شناسی است، تقدیم نموده است.او در مصاحبه با مجله تایم، یاد آور شد که انگیزه او از خلق چهره هایی چون میشل، نشان دادن، جست و جوی معنا و عشق به زندگی است.در این داستان، البته دو شخصیت فرعی هم وجود دارد:یکی “کاکورو اوزو”نام دارد که یک ژاپنی پیله ور اما فرهیخته است و دیگری “مانویلا” که مسیولیت نظافت و لباس شویی مجتمع را بر عهده دارد و دوست رنه میشل هم هست.در این داستان این آقای اوزو است که چهره حقیقی رنه را به صورتی ظریف، بازتاب می دهد. او برای گذراندن دوران بازنشستگی اش، پاریس را انتخاب کرده است و از هنگام ورودش به این ساختمان، دوستی عمیقی میان او و رنه میشل و پالوما شکل می گیرد.او در برخورد اولش با رنه میشل به ظرافت جوجه تیغی او پی می برد و بین آنها جمله معروف ابتدای داستان آناکارنینا اثر تولستوی روایت می شود.داستانی که هر دو نفر دلبسته آن هستند.این جمله معروف چنین است:”همه خانواده های خوش بخت، مثل هم هستند، اما هر خانواده بدبخت، به راه و روش خودش بدبخت است.”
به هر حال در این داستان رنه میشل راه را بر وجهی نقد اجتماعی جالب توجه هموار می سازد، همچنین در این رمان، نثر دفترچه خاطرات هردو شخصیت اصلی داستان، دارای ژانر داستانی نبوده و ماهیتی مقاله گونه دارد.جالب این جاست که در آغاز داستان، از زبان رنه میشل فلسفه پدیدار شناسی به سرکردگی ادموند هوسرل به چالش گرفته می شود مثلا در بخشی از کتاب، رنه میشل می گوید:”بعد از یک ماه مطالعه دیوانه وار، با آرامش خیال بسیار عمیق، تصمیم می گیرم که پدیده شناسی، یک کلاهبرداری است”(صفحه ۶۲ کتاب) و در جای دیگری
می گوید که:”ایده آلیسم هوسرل، مرا به یاد رداهای ضخیم کشیش هایی می اندازد که شیفته فرضیه کلیسای باپتیست شده اند(که بر طبق اعتقاد این فرقه غسل تعمید باید در سن عقل با غوطه خوردن در آب مخصوص انجام گیرد)…در این تیوری آخری، فقط درک گربه وجود دارد. و گربه؟ از خیرش می گذرند.هیچ نیازی به گربه نیست.به چه درد می خورد؟کدام گربه؟از این پس، فلسفه به خود اجازه می دهد که فقط در زمینه فساد روح، خود را سرگرم کند.جهان یک واقعیت دست نیافتنی است که سعی در شناخت آن بیهوده است.از جهان چه می دانیم؟هیچ.هر شناختی یک خود کاوشی وجدان واکنشی توسط خود آن است، بنابراین می توان از خیر جهان گذشت.پدیده شناسی این است:”شناخت آن چه بر وجدان ظاهر
می شود”، روز یک پدیده شناس چگونه می گذرد؟ او آگاه است که باید زیر دوش برود و بدنی را که وجودش، مبنایی ندارد صابون بزند، تکه نان های کره مربای آلوده نیست شدنی را ببلعد، لباس هایش که مثل پرانتز های خالی هستند، بپوشد، به سرکارش برود و گربه ای به چنگ آورد…جان کلام این است که پدیده شناسی، یک تک گویی تنها و پایان ناپذیر وجدان، با خود است”(از صفحه ۶۶و۶۷ کتاب)با توجه به نکاتی که گفته شد، مشخص می گردد که به طور عمده، نقش مایه های این داستان به فلسفه تعلق د ارد، اما نویسنده به هیچ وجه، موضوعات و مضامین ادبی را هم فراموش نکرده است و خود در جایی
می گوید که جهت یافتن معنای زندگی ابتدا به فلسفه پناه بردم، اما ضمن شرکت در دوره های مختلف، جز دلزدگی، ثمره دیگری از فلسفه، فراچنگ نیامد.اما ازادبیات، بهره های فراوانی نصیبم شد. به این جهت، من فلسفه را وارد داستان کردم تا از لحن خشک و ملال آور آن بکاهم و آن را به موضوعی سرگرم کننده، تبدیل کنم.موضوعاتی چون:شعور طبقاتی و ستیز های اجتماعی از جمله مولفه هایی است که در جای جای داستان، مطرح می شود.در این داستان، همچنین اشاراتی به کتاب های کمیک، فیلم های سینمایی، موسیقی و نقاشی هم وجود دارد.اما از همه مهمتر این که نویسنده، نقش مایه های چند فرهنگی را در گستره ای عمدتا فرانسوی، مطرح کرده و این ویژگی بر غنای داستان افزوده است.
فیگارو، این کتاب را پدیده ادبی دهه حاضر می شمارد و نبوغ به کار رفته در این اثر را با کار مارسل پروست مقایسه
می کند.این رمان، با وجودی که نوشته ای عمیق به حساب می آید، اما به هیچ روی، از دسترس خوانندگان غیر متخصص، بیرون نیست.دو شخصیت اصلی این داستان هم با وجود این در دو طبقه کاملا متمایز، پرورش یافته اند، اما در برخورد های دوستانه خود، به وجوه مشترکی دست می یابند.گفتنی است که موریل باربری، در حال حاضر در ژاپن زندگی می کند و در آثار ادبی خویش کوشیده است که فلسفه را که در دبیرستان و دانشگاههای فرانسه به عنوان ماده درسی دشوار، به صورت اجباری تدریس می شود و اکثریت دانش آموزان و دانشجویان، آن را موضوعی سخت و ملال آور می شمارند، با ظرافت خاصی به موضوعی مهم و در عین حال جذاب به خواننده، تحویل دهد.اما در باره ترجمه فارسی این کتاب باید بگویم که آقای مرتضی کلانتریان، در مجموع ترجمه خوبی از این کتاب ارایه دادند که باید به ایشان دست مریزاد گفت.منتها در عین حال باید اذعان داشت که لحن گفت و گوی دو شخصیت اصلی کتاب در ترجمه ایشان بیش از اندازه، رسمی و آرکاییک است و بهتر بود که خصلت خودمانی تر و روان تری پیدا می کرد.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شماره ۱ , نقد
ارسال دیدگاه