آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » تاثیر ادبیات بر معماری

از نگاه بهرام شیردل

تاثیر ادبیات بر معماری

حمیدرضا میانجی، اقبال معتضدی: مجله‌ی “برگ هنر” سرفصلی را به بحث تأثیر ادبیات بر دیگر رشته‌های هنری گشوده است که در شماره‌ی نخست تأثیر موسیقی و ادبیات بر یکدیگر (در گفتگو با استاد نادر مشایخی ) انتشار یافت. در این شماره، تأثیر ادبیات بر معماری و همچنین تأثیر متقابل معماری بر ادبیات و ارتباط دیالکتیکی […]

تاثیر ادبیات بر معماری

حمیدرضا میانجی، اقبال معتضدی:

مجله‌ی “برگ هنر” سرفصلی را به بحث تأثیر ادبیات بر دیگر رشته‌های هنری گشوده است که در شماره‌ی نخست تأثیر موسیقی و ادبیات بر یکدیگر (در گفتگو با استاد نادر مشایخی ) انتشار یافت. در این شماره، تأثیر ادبیات بر معماری و همچنین تأثیر متقابل معماری بر ادبیات و ارتباط دیالکتیکی این دو، (در گفتگو با استاد بهرام شیردل) موردبحث قرارگرفته است.در دو جلسه‌ای که‌ با ایشان به گفتگو نشستیم، مسیر بحث به‌گونه‌ای پیش رفت که شکل رایج پرسش و پاسخ یک‌به‌یک و متقابل صورت نگرفت؛ لذا سؤالات مطرح‌شده به‌طور پیوسته در ابتدای متن گفتگو آمده است. برای مفهوم‌سازی و انتقال شفاف گفت‌وشنودهای انجام‌شده، گزارشی یکپارچه‌ از پاسخ‌های بهرام شیردل را همراه با مقدمه‌ای به خوانندگان گرامی تقدیم می‌کنیم.
همانطور‌که می‌دانید قبل از پیدایش هر هنری، نیاز به سرپناه‌، نخستین فضای معماری بشر را به ‌وجود ‌آورد.انسان‌های نخستین با بهره‌گیری از حس غریزی زیبایی‌شناسی (البته زیبایی‌شناسی خود نیاز به بحثی مفصل دارد) و الهام از طبیعت، اولین نشانه‌های هنر را با نقاشی‌ بر دیوار غارها به نمایش گذاشته‌اند تا محیط و فضای زندگی خود را با احساسات و عواطف خود همگون کنند؛ شاید این همان کاری باشد که امروزه ما با دیوار فیسبوک و خانه‌هایمان می‌کنیم.این خود نشان از اهمیت هنر در زندگی ما دارد؛ گویی هنر و تخیل همیشه مونس تنهایی بشر بوده است.‌انسان توانست با تخیل و رؤیا‌پردازی مسیری طولانی را تا به امروز به پیماید. او با خلق ابزارهای ابتدایی توانست‌ در اجسام طبیعی تغییر شکل ایجاد کند؛ این‌گونه بود که توانست از غار بیرون بیاید و با ابزارهایی‌ که هرکدام به‌نوعی هنر دست بشر بودند از خود در برابر حیوانات وحشی دفاع کند. همچنین توانست با کمک این ابزارها، نخستین آثار هنری ازجمله: معماری، نقاشی، مجسمه‌سازی، موسیقی‌، سفالگری و… را خلق کند. اگر تخیل‌ هنری و بلندپروازی در ذات بشر نبود، شاید هیچ‌گاه از غار بیرون نمی‌آمد.
در طول تاریخ، این تخیلات‌ و آرزوهای انسان بود که او را به‌سوی تکامل هدایت می‌کرد. شاید اجداد ما زمانی که به آسمان خیره ‌شدند، رؤیای رفتن به ماه را خلق کردند، حال فرزندان او در پی کشف حقیقت، فضای بی‌کران را می‌کاوند.
در نگاه استاد بهرام شیردل :” تخیل خیلی مهم‌تر از دانش و اطلاعات است، زیرا دانش متعلق به من نیست، ولی تخیل متعلق بهمن است. اطلاعات را می‌شود کسب کرد، ولی تخیل مختص شخص است، قابل کسب کردن نیست. نگاه من به معماری، نگاهی تخیلی است. بعد چهارم و انتزاعی را می‌بینم.”
به‌طورکلی بهرام شیردل، هنرها را برگرفته از تخیل هنرمند‌ ‌می‌داند. او اضافه می‌کند که “قدرت هنرمند در کپی کردن واقعیت نیست، بلکه خلق و به وجود آوردن واقعیتی دیگر است که وقتی به وجود می‌آید، می‌شود یکی از ابعاد واقعی این جهان.”

بیوگرافی و آثار
بهرام شیردل‌ در سال ۱۹۷۸ میلادی از دانشگاه تورنتو کانادا در رشته‌ی معماری فارغ‌التحصیل شد. وی در سال ۱۹۸۲ میلادی دوره‌ی تخصصی معماری را در آکادمی هنری کرنبورک در ایالت میشیگان آمریکا، زیر نظر دانیل لیبسکیند گذراند.
اولین فعالیت حرفه‌ای وی همراه با تأسیس دفتر معماری” مهندسان مشاور آکس رونو ” در لس‌آنجلس بود و پس‌ازآن در دفتر دیگری با عنوان ” مهندسان مشاور شیردل و کینیپس” در شهر لندن به فعالیت خود ادامه داد و همچنین این دفتر در ایران با عنوان ” مهندسان مشاور شیردل و همکاران ” در تهران از ۱۳۷۶ خورشیدی فعالیت معماری خود را ادامه می‌دهد.

سایر فعالیت‌ها
مهندس بهرام شیردل علاوه بر انجام پروژه‌های حرفه‌ای معماری، به‌عنوان مدیر و استاد برنامه تخصصی طراحی معماری در مدرسه‌ی لندن و همچنین به‌عنوان استاد در “انستیتو معماری کالیفرنیای جنوبی” دانشگاه هاروارد و دانشگاه‌های دیگری در آمریکا و اروپا به تدریس معماری پرداخته است. معماری او بارها در نشریات و نمایشگاه‌های مختلف دنیا در معرض نمایش قرارگرفته است.
پروژه‌ی کتابخانه اسکندریه در مصر، تالار همایش “نارا” در ژاپن، ازجمله مسابقاتی است که شیردل در آن جایزه دریافت کرده است. شیردل در ایران دو پروژه موزه ملی آب ایران را طراحی کرده است. کتابخانه کانسای ژاپن هم از آثار طراحی شیردل است. طرح مسابقه‌ی پدیده‌ی کیش در ایران ایده‌ای از طرف ایشان بود. از دیگر پروژه‌های وی بود. همچنین می‌توان به موزه‌ی ملی اسکاتلند، طراحی شهری در متاپولیس لوس‌آنجلس اشاره کرد.

افتخارات و جوایز
• دریافت مدال نقره “کریستوفر رن ” از انجمن صنفی معماران کانادا و نماینده‌ی ملکه بریتانیا در سال ۱۹۷۹٫
• رئیس برنامه‌ی طراحی معماری در A.A. لندن از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶٫
• دریافت نشان طلا برای شهرسازی شهر جدید شانگلیو در چین (۱۹۹۵).
بهرام شیردل توجه خاصی به روابط بین فضاها دارد درنتیجه با توجه به سیر تحول معماری وی می‌توان او را مشابه جان هیدک دید که یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش روابط فضایی و حجمی است.ایشان جان هیدک را پدربزرگ معماری خود می‌داند.
[لطفاً برای دریافت توضیحات بیشتر به سایت( مرکز معماری ایران) و آدرس زیر:
(https://en.wikipedia.org/wiki/Bahram_Shirdel) مراجعه شود.]
آری باید مواظب رؤیا‌ها، آرزوها و تخیلاتمان باشیم، زیرا ناگزیر به حقیقت خواهند رسید.
تأثیر هنرهای هفت‌گانه بر یکدیگر در طول تاریخ، امری بدیهی و اجتناب‌ناپذیر بوده‌ است.
در این شماره، “برگ‌هنر” به‌طور خاص، در پی یافتن مصداق‌ها و نمونه‌های مشخص از آثار معمارانه‌ای است که‌ از ادبیات تأثیر پذیرفته ‌است.
در غرب، پژوهش‌های مفصل‌تری انجام‌شده، “گاستون باشلار ” فیلسوف فرانسوی، کتاب معروفی دارد که به شعر و فضا و حالت خیال آفرینی فضا پرداخته است، به نام “بوطیقای فضا”.
تخیل ‌در این گروه از آثار باشلار، کلیدواژه‌ی اساسی است. او معتقد است “اگر نتوانیم تخیل کنیم قادر به پیش‌بینی نیستیم.” و “خیال‌پردازی، بر ارزش واقعیت می‌افزاید.” او معتقد است که تخیل برای فعال شدن، نیازمند شرایطی است که یکی از مهم‌ترین آن‌ها داشتن فضایی مناسب است. باشلار می‌گوید: “تخیل مانند آدمی، ناچیزترین پناه‌ها را جستجو می‌کند.” بنابراین، اگر از او پرسیده شود که مهم‌ترین فایده‌ی خانه چیست؟ پاسخ خواهد داد: “خانه، پناهگاه رؤیاپردازی است.”
معمار مشهور ژاپنی “تادائو آندو” اثری به‌نام “شعر فضا” دارد که به بررسی آثار و زندگی‌نامه وی پرداخته است. می‌توان گفت،آثار آندو، شعری است که معماری شده است.
همچنین کتاب “معماری ‌و ادبیات ‌مدرن” نوشته “دیوید اسپر” که به بررسی ارتباط فرم فرهنگی معماری و ادبیات در عصر مدرن می‌پردازد.
همین‌طور کتاب “ادبیات و معماری در اوایل عصر مدرن انگلیس” نوشته “ان‌.ام. میرز” که به تأثیر معماری انگلیس‌ در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی بر ادبیات، شعر، تئاتر و سایر هنرها پرداخته است و بسیاری موارد دیگر که در این مجال نمی‌گنجد.
در ایران نیز به ‌دلیل عجین بودن شعر و ادبیات با زندگی مردم(به لطف بزرگان شعر و ادبیات فارسی) ناگزیر، تمامی هنرها تحت تأثیر آن قرارگرفته است.
شاعرانی همچون حضرت‌ خیّام، مولانا، حافظ، فردوسی، سعدی و بسیاری دیگر نه‌تنها فرهنگ ایران‌زمین را پاسبانی می‌کنند، بلکه تأثیر جهان‌بینی آن‌ها بر فلاسفه‌ی ‌غرب نیز مشهود است.
درکل بحث اصلی این است‌ که معماری دارای نوعی ساختار شاعرانه بنیادی است و صرف فضای فیزیکی نمی‌تواند معماری را هنرمندانه کند، بلکه هر اثر معماری به‌عنوان یک موضوع عینی از شرایط بیرونی و حالات هنری و شخصیت انسان و بافت‌ روانی، اجتماعی و فرهنگی، اثر می‌پذیرد.
(کریستین ـ نوربرگ شولتز ، ۱۳۹۲: ۴۲)
شاعر با کلمات، ریتم و فضا خلق می‌کند و معمار، به آن عینیت می‌بخشد.
در این شماره “برگ‌هنر” با طرح پرسشی از استاد بهرام‌شیردل، به بررسی معماری آرامگاه ‌حکیم عمر خیام، اثر استاد فقید مهندس سیحون می‌پردازد.

این چرخ فلک که ما در او حیرانیم
فانوس خیال از او مثالی دانیم
خورشید چراغ‌داران و عالم فانوس
ما چون صوریم کاندر او حیرانیم


ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نئی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور

گفتگو را با طرح این پرسش‌ها از پرفسور بهرام شیردل آغاز می‌کنیم:
۱– آیا ادبیات اصولاً بر اندیشه و مفاهیم معماری، تأثیر‌گذار بوده است؟ اگر پاسخ مثبت است، ابعاد‌ و دامنه‌ی این تأثیر تا چه میزان و چگونه بوده است؟
-۲ آیا نمونه‌ها و مصداق‌های موجود و قابل‌ اشاره‌ای در آثار معماری وجود دارد؟
-۳ میزان تأثیر‌پذیری معماری از ادبیات در شرق و غرب، چگونه بوده‌ است؟
-۴ به‌عنوان نمونه‌ی خاص، آرامگاه خیّام، اثر “استاد فقید مهندس سیحون در نیشابور” تا چه اندازه در بیان و انتقال مفاهیم و اندیشه‌های‌ خیام موفق بوده است؟
-۵ در مقابل،ادبیات تا چه پایه متأثر از معماری بوده است؟ آیا نمونه‌های قابل مثال وجود دارد؟

متن گفتگو
شیردل با این شعر از خیّام آغاز می‌کند:
ناکرده گنه در این جهان کیست؟ بگو
آن‌کس که گنه نکرد چون زیست؟ بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو

سکوت سنگینی فضا را در برمی‌گیرد، گویی هر آنچه که باید، گفته شد. آری، این است قدرت کلام خیّام! پس از لحظاتی این سکوت با خنده‌ی استاد شکسته می‌شود.
خیّام بسیار بزرگ‌تر از آن است که بشود با یک آرامگاه او را توصیف کرد. داریوش شایگان در کتاب ” پنج اقلیم حضور” از فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ تاویل آموزنده و درخشانی ارائه داده است و بیان می دارد که: ” شالوده این مقالات بر اساس زاویه دید من نسبت به خصلت شاعرانگی ایرانیان پی‌ریزی شده است؛ بر محور این پرسش که ارج و منزلت ایرانیان در قبال بزرگان ادبشان حاصل چه برداشتی است؟ پیوند و ارتباط درونی این مردم با شاعران بزرگشان از چه سنخ است که چنین به اعماق سرشتشان رسوخ کرده و سایه‌ای سنگین بر کل جهان‌بینی آنان افکنده است؟ غرض از این قلم‌فرسایی، سنجش و تحلیل ارتباط ایرانیان با شاعران ارجمندشان است، بالأخص آنان که طی قرون و اعصار به پایگاهی اساطیری اعتلا یافته‌اند “.این کتاب از یک مقدمه و پنج فصل گوناگون درباره‌ی پنج شاعر مشهور و معتبر ایرانی – فردوسی، خیّام، مولوی، سعدی و حافظ – تشکیل یافته است. پنج شاعری که به‌زعم شایگان بیشترین تأثیر را بر ذهن، اندیشه و زبان ایرانیان بر جای گذاشته‌اند”، بنابراین شالوده ی اصلی فرهنگ و اندیشه و هنر ایرانیان بر شعر قوام و دوام یافته است و شاعران بزرگی چون آن پنج ستاره همچنان بر آسمان فرهنگ سرزمین ما می درخشند و بخش عمده ی هویت ما از چنین بزرگانی نشأت می گیرد و به اعتبار این تعریف( اگر در وجه غالب آن را بپذیریم)، به عقیده ی من طراحی و ساختن آرامگاه برای خیام، حافظ، بوعلی سینا و… توسط معماران بعد از قرن ها نه تنها یک فرصت است بلکه امری ست دشوار و بسیا حساس که دقت نظر و تفکر و خلاقیت خارق العاده ای را می طلبد. یعنی آنگاه که یک اثر معمارانه قرار است بنای یادبود و یا آرامگاهی به عنوان نماد در معرفی این بزرگان باشد، باید خیلی از مفاهیم، عناصر و فرم های دقیق و اعتلا یافته ای از محتوا و معانی آنان را به کمال بیان کند. با این تعبیر با تمام احترامی که برای زنده یاد مهندس هوشنگ سیحون قائل هستم، ایشان هم نتوانسته به تمامی و به طور جامع خیام را نمایش دهند. در مورد چند آرامگاه دیگر نیز به نظر من معماران از آن فرصت طلایی نتوانسته اند به تمامی استفاده کنند.
دغدغه‌ی مهندس سیحون تلفیق معماری ایران با معماری مدرن غرب بود. تلفیق فرمال و صوری، نه معنایی و این نقد به کار ایشان در آرامگاه خیّام وارد است که مرکز هندسی، تقارن و همگونی در طراحی آرامگاه خیّام وجود دارد؛ درصورتی‌که جهان‌بینی خیّام این‌گونه نبود، او به مرکزیت قائل نبود، ناهمگون می‌اندیشید و با تناقضات سروکار داشت. در تفکّر خیّام، هر جا قرار بگیرید آنجا مرکز است؛ یعنی خود را مرکز می‌دانست، ولی در آرامگاهش باید در مرکز قرار بگیری، این‌گونه نیست که هر جا بایستید مرکز باشد.
به‌عنوان‌مثال در مساجد چهارایوانی شیعه، در مرکز، حوض آب قرار دارد که مانند آینه همه‌چیز را منعکس می‌کند. در اصطلاح این حوض همان آینه‌ی تمثیلی است و همین انعکاس است که معماری مسجد را کامل می‌کند. وقتی در کنار حوض ‌حیاط مسجد به نما نگاه می‌کنید، انعکاس آن در حوض آب، بعد دیگری از فضا را ایجاد می‌کند. ما آن ‌را بعد چهارم فضا یا همان تخیل و خیال می‌نامیم؛ یعنی با یک عنصر فیزیکی که همان مسجد است و انعکاس آن‌که یک تصویر و تمثیل است وارد بعد دیگری از فضا و زمان که همان تخیل است می‌شویم.
بدین معنا شما در مساجد چهارایوانی شیعه هیچ‌گاه نمی‌توانید در مرکز باشید، زیرا آنجا حوض قرار دارد، ولی انعکاس تصویر شما در آن، تخیلات و توهمات را فعال کرده و این به معماری مساجد معنا می‌دهد که بسیار مهم است. باتجربه‌ی این فضا، این شک در شما ایجاد می‌شود که کدام تصویر حقیقی است، تصویر یا انعکاس؟ کدام اصل است؟ این انعکاس تمثیلی همراه با خیال، شمارا به جهان دیگری می‌برد و به تعداد همه‌ی شاهدان، برداشت‌های معنایی مختلفی از این فضا شکل می‌گیرد.
با عرض تأسف فراوان امروزه در خیلی از مساجد حوض‌ها را آب نمی‌کنند و از آب ‌لوله‌کشی برای وضو استفاده می‌کنند؛ وقتی آبی در حوض نیست، دیگر انعکاسی نیست و دیگر نمی‌توانید در مرکز قرار بگیرید و آن فضا را تجربه کنید. این مسئله بسیار مهمی است که معماری مساجد ما را تهدید می‌کند، زیرا بعد چهارم را از معماری مساجد حذف می‌کند.
مثلاً در بنای چهل‌ستون،این انعکاس است که به فضا معنا داده است. کسی نمی‌گوید بیست ستون! درصورتی‌که در اصل بیست ستون است. همه‌ی ناظران بعد معنایی فضا را از انعکاس آن درک می‌کنند.
این امر در کلیسا‌ها‌ بدین‌صورت دیده نمی‌شود. کلیسا یک فضای راسیونال است، ولی مسجد فضای پساراسیونال است. مسجد مدرن است ولی کلیسا مدرن نیست.
در آرامگاه خیّام نیز به دلیل نبود آن انعکاس و بعد چهارم، به نظر من‌بعد معنایی که باید از خیّام نشان داده می‌شد، نشده است و بیشتر به علوم نجوم، ریاضیات و هندسه‌ی خیّام توجه شده است.
این بخش را با شعری از حکیم بزرگ خیّام به پایان می‌بریم.
اجرام که ساکنان این ایوانند
اسباب تردد خردمندانند
هان تا سررشته‌ی خرد گم نکنی
کانآن‌که مدبّرند سرگردانند

و اما درباره‌ی تأثیر ادبیات بر معماری:
همان‌طور که قبلاً گفته‌ام معمار باید دانش فرهنگی راجع به موسیقی، ادبیات، نقاشی و کلاً همه‌ی هنرها داشته باشد تا بتواند کانسپت یا مفهوم معماری را از آن‌ها تخیل کند. هنرهای دیگر در من تأثیرگذار بوده‌اند، این‌ها مصالح کار من هستند؛ آجر روی آجر گذاشتن، معماری نیست مگر اینکه با آجر نهنگ بسازید.(اشاره به کتاب موبی‌دیک، هرمان ملویل) دانستن فلسفه از ملزومات معماری است.
ما معمار خوب داریم و معمار بد. این مسئله را (فیلبرت دلورم در اولین کتاب معماری) با دو نقاشی مفهومی بسیار زیبا نشان داده است؛ در یک تصویر معمار خوب را نشان می‌دهد که چهار دست و سه چشم(اشاره به چشم سوم) دارد و فهرستی از نیازمندی‌هایش برای رسیدن به موفقیت در حرفه‌اش – یک معمار خوب در کنار تسلط بر اصول طراحی، باید در دیپلماسی و سیاست نیز ماهر باشد. در مقابل، معمار بد را داریم که بدون دست و بدون چشم در یک فضای پریشان، سرگردان است. در این دو نقاشی جزئیات بسیار دقیقی نهفته است که در پی نمایش داده‌شده است.
من در بعضی پروژه‌ها از بوف کور(صادق هدایت) الهام گرفته‌ام؛ گاهی این الهامات به‌طور مستقیم بوده و گاهی غیرمستقیم. کتابی که از آن به‌طور مستقیم برای طراحی در مسابقه‌ای در ژاپن الهام گرفتم “موبی دیک” بود. در مسابقه انجمن بین‌المللی توکیو در سال ۱۹۸۹ میلادی در توضیحات کانسپت (مفهوم) طرح این‌گونه نوشتم: “پروژه مستقل از استراتژی‌های معنایی رشد کرده است ‌و خود را از ارزش‌های گویای فرهنگی جدا می‌کند.”
در ادامه‌ی متن توضیحات پروژه، استاد شیردل از نوشته‌های “هرمان ملویل” مطالبی را انتخاب کرده است، که به دلیل نارسا بودن معادل های فارسی در انتقال مفهوم کلمات‌، همان متن انگلیسی را همراه با توضیحاتی فارسی ارائه می‌دهیم:

Tokyo international forum competition
Text project
1- New history, center crossed out.
2- End of the line, no out line
3- Black stuff
4- F.O.R.M
5- Stuff imprinted
6- Unmoved mover
7- A first O.K. big
8- Geometry, none Euclidean
9- Space

۱- تاریخ جدید ، مرکز حذف‌شده
۲- پایان خط، هیچ خط پایانی نیست
۳- چیز‌های سیاه‌وسفید (اشاره به بزرگی مقیاس نهنگ دارد)
۴- گاهی بعضی چیزها آن‌قدر بزرگ است که دیگر نمی‌توان گفت یک‌چیز است.
۵- چیز‌های حک‌شده
۶- اشاره به خدا دارد
۷- اشاره به همان نهنگ موبی‌دیک دارد
۸- هندسه نا اقلیدسی
۹- فضا
همچنین یازده مورد دیگر از کتاب موبی‌دیک به‌عنوان کانسپت کار ارائه شد.
همان‌طور که گفته شد برگردان بسیاری از کلمات انگلیسی مفهوم فرهنگی آن‌ را تغییر می‌دهد، لذا به علاقه‌مندان توصیه می‌شود در صورت امکان به کتاب موبی‌دیک به زبان انگلیسی هم رجوع کنند.
شیردل در ادامه توضیح می‌دهد:
هرمان ملویل نهنگ را یک‌چیز نمی‌بیند، بلکه فضا می‌بیند. معماری نیز یک‌چیز نیست، بلکه فضا است و این مشکل معماری امروز است، چون معماری را یک‌چیزی که با آن برخورد می‌کنیم می‌بینند نه یک فضا؛ درحالی‌که معماری فضایی است که شما را احاطه می‌کند، یک‌چیز نیست که شما با آن برخورد کنید.
برای من موبی‌دیک یک مانیفست معماری است. مقیاس آن آمریکایی است، نه اروپایی.
همچنین کتاب دیگری که به‌طور واضح از ساختار و ادبیات آن در کار‌هایم الهام گرفته‌ام،کتاب “پیترزبورگ” از‌ آندره بلی است. او سبک سمبولیسم را پایه‌گذاری کرد.
ولی در مجموع هیچ‌کس به‌اندازه‌ی “جان هیدک” روی من تأثیر نگذاشته ‌است. او پدربزرگ معماری من است و خودم را از پیروان این معمار و فیلسوف برجسته می‌دانم.
در این فرصت، مجالی برای معرفی کامل این معمار بزرگ نیست، لذا برای آشنایی مختصر با ایشان به یکی از کار‌های تأثیرگذارش به نام “خانه‌ی خودکشی و خانه‌ی مادر خودکشی” اشاره می‌کنیم.
او این طرح را که کوچک‌تر از یک ساختمان، بزرگ‌تر از یک ماکت و بیشتر از یک مجسمه بود با الهام گرفتن از مرگ یک دانشجوی اهل چک در دانشگاه پراگ، سال ۱۹۶۹ که به نشانه‌ی اعتراض از حمله شوروی سابق به چکسلواکی، خود را در میدان ونسسلاس به آتش کشید طراحی کرد؛ در سال ۱۹۸۶ طرح او با کمک شاگردانش ساخته شد که در موزه‌ی هنرهای ویتنی در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.

او معمار خالق بود و با استفاده از سمبل‌هایی که خود طراحی می‌کرد به معماری‌اش مفهوم خاص می‌بخشید؛ مانند ایجاد “فرشته‌گیر‌” در نمای ساختمان.
همچنین جان هیداک بیست‌ویک کتاب‌ منتشر کرده است که می‌توان به: سقوط زمان(۱۹۸۷)، هیچ آتشی نمی‌تواند خط‌ها را بسوزاند(۱۹۹۹)، معماران عاشق(۱۹۹۵)، کتاب شعری به نام؛ مکان‌هایی مانند خاطره(۱۹۵۳ تا ۱۹۹۶) و ولادیوستاک و بسیاری کتاب‌ها و مقالات دیگر اشاره کرد که ارزش های ویژه ی این معمار فقید را می‌نمایاند.

از پروژه‌های مهندس شیردل ‌که‌ کمتر راجع به آن‌ها صحبت شده، می‌توان به پروژه‌های “کشور تماشاچی‌ها” و “این نصف و آن نصف” اشاره کرد.
پروژه‌ی این نصف و آن نصف که در سال ۱۹۷۵ درباره‌ی اصفهان نصف جهان، طراحی شد؛ به دلیل اهمیت میدان در شهرسازی صورت گرفت. به‌عنوان یک معمار از اینکه می‌دیدم میدان نقش‌جهان کاربری عمومی خود را ازدست‌داده، باید کاری می‌کردم و این موضوع را برای تز پایان‌نامه‌ی خود در دانشگاه تورنتو انتخاب کردم و یک سال برای تحقیق به اصفهان سفر کردم.
یکی از پراهمیت‌ترین مسائل شهرسازی، ورود آب به شهر و خروج آن است. در اصفهان شبکه‌های آب‌رسانی از زمان مادها وجود داشته است و در دوره‌ی سلجوقی و صفوی گسترش‌یافته است. همچنین اصفهان پرجمعیت‌ترین شهر جهان در آن زمان بوده است که این خود به اهمیت این شهر در تاریخ معماری ایران می‌افزاید.
همان‌طور که می‌دانید میدان نقش‌جهان محل فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ‌و فرهنگی بوده است؛ این ‌یعنی یک مکان عمومی در شهر که همه‌ی مردم، از پادشاه تا عوام، می‌توانستند در آن جمع شوند. در دوره‌ی پهلوی ‌اول، میدان نقش‌جهان تغییر شکل یافت و از حالت عمومیت خارج شد. با ایجاد حوض ‌آب و باغچه در میدان، کاربری عمومی میدان از بین رفت و مغازه‌های دور میدان که دری به سمت میدان نداشتند، به سمت میدان باز شدند.
من وقتی دیدم میدان عمومیت خود را از دست‌داده، یک میدان جدید عمود بر میدان نقش‌جهان طراحی کردم (چون محور خورشید در اول فروردین و مهرگان عمود بر میدان است).
کاربری این میدان را گورستان در نظر گرفتم، زیرا می‌خواستم بگویم که این میدان که عمود بر میدان نقش‌جهان سایه انداخته میدان مرگ است و “نقش‌جهان” میدان زندگی است (این نصف و آن نصف. با این پروژه قصد داشتم تا مردم به اهمیت زندگی در میدان پی ببرند که در مقابل مرگ قرار دارد، حتی تمامی فضا‌های موردنیاز یک گورستان را در آن طراحی کردم.
زنان در دوره‌ی صفوی نقش مهمی را در زندگی بخشیدن به میدان نقش‌جهان بازی می‌کردند[مراجعه شود به کتاب‌های زنان صفوی و سفرنامه شاردن].
این فرهنگ جریان زندگی در میدان‌های شهر، مختص ایران نبوده و در اکثر کشور‌ها خصوصاً کشور‌های اروپایی نیز وجود داشته است و هنوز در کشور‌های اروپایی این فضا‌های عمومی حفظ‌شده و زندگی در آن‌ها جاری است.
متأسفانه در ایران اولویت به ماشین‌ها داده‌شده است و میدان‌ها صرفاً محل دور زدن ماشین‌ها هستند و هیچ ارتباطی بین میدان‌ها و مردم پیاده شهر به وجود نمی‌آید و این‌گونه میدان ‌کاربری عمومی و فرهنگی خود را ازدست‌داده است.
باید توجه داشت که میدان اصلی شهر، قلب تپنده‌ی شهر است و قسمتی از فرهنگ مردم شهر را نمایش می‌دهد.
به امید روزی که معماری، به‌عنوان بخش بزرگی از فرهنگ یک کشور، جایگاه واقعی خود را بیابد.
تا دست به ‌اتفاق برهم نزنیم
پایی ز نشاط بر سرهم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم پیش از دم‌صبح
کاین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

در پایان از استاد بهرام شیردل بابت این گفت و گو با مجله‌ی “برگ‌هنر” کمال تشکر را داریم. با آرزوی سلامتی و موفقیت‌های روزافزون برای ایشان!

منابع:

  • نادر مشایخی، زاده ی ۵ آذر ۷۳۳۱، آهنگساز و رهبر ارکستر تهران. ارکستر فیلارمونیک جوانِ تهران، بودن و نبودن، گذران، پریشانی و کتاب‌های نادر مشایخی که در بارنز و نوبل ارائه‌شده‌اند. آثار او در پخش زمان ـ وین، برلین به چاپ رسیده اند.
  • بهرام شیردل (متولد ۰۳۳۱ خورشیدی) معمار ایرانی
  • هوشنگ سیحون (۱ شهریور ۹۹۲۱ تهران – ۵ خرداد ۳۹۳۱ ونکوور کانادا) معمار، طراح، نقاش و مجسمهساز سرشناس و نامدار اهل ایران بود. وی استاد معماری و رئیس سابق دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.
  • سِر کریستوفر رن دانشمند و معمار انگلیسی در قرن هفدهم میلادی بود.
  • جان کوئینتین هیدک او یکی از پنج معمار بزرگ نیویورک است.
  • موبی دیک یا وال سفید، رمانی از هرمان ملویل نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۵۸۱ منتشر شد. این کتاب در فهرست صد کتاب برتر تاریخ به انتخاب گاردین قرارگرفته و دی . اچ. لارنس آن را یکی از شگفت آورترین کتاب‌های دنیا و بهترین کتاب در مورد دریا خوانده است. ملویل در این کتاب تلاش یک ناخدا برای صید نهنگی زال (سفیدرنگ) را شرح داده است. این کتاب نخستین بار توسط علی‌اصغر محمدزاده در سال ۵۳۳۱ و بار دیگر به قلم پرویز داریوش، به فارسی ترجمه و توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید.

سایر منابع در دفتر نشریه موجود است.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شماره ۲ و ۳ , معماری
ارسال دیدگاه