آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » اسمی بر ماسه ساحلی (ناصح کامکاری) داستان دوم

اسمی بر ماسه ساحلی (ناصح کامکاری) داستان دوم

صدای زنگ تلفن از آوای چه سازی الهام گرفته شده؟ نه آن تلفن‌های سیاه قدیمی که زنگش به زنگ هرز دوچرخه‌ای اسقاط می‌مانست که شستی‌اش‌ را می‌چرخاندی فقط قرقر می‌کرد، بلکه تلفن‌های بی‌سیمی که بیست سال پیش باب شده بود و لحظه‌ای‌ پس از دستگاه، گوشی‌اش‌ هر جای خانه که بود بوق می‌زد.‌ بوق متناوبی […]

اسمی بر ماسه ساحلی (ناصح کامکاری) داستان دوم

صدای زنگ تلفن از آوای چه سازی الهام گرفته شده؟ نه آن تلفن‌های سیاه قدیمی که زنگش به زنگ هرز دوچرخه‌ای اسقاط می‌مانست که شستی‌اش‌ را می‌چرخاندی فقط قرقر می‌کرد، بلکه تلفن‌های بی‌سیمی که بیست سال پیش باب شده بود و لحظه‌ای‌ پس از دستگاه، گوشی‌اش‌ هر جای خانه که بود بوق می‌زد.‌ بوق متناوبی شبیه آوای ترومپت، که می‌شنیدی اما به حزنش اعتنا نمی‌کردی، گیرم سرنوشت‌سازترین تماس زندگی‌ات باشد و تو گوشی را دیر برداری و طرف قطع کند و هرگز صدای او را نشنوی که بپرسد: “تعمیرگاه” نادر؟
و تو دریابی این رمز ارتباط شماست که اگر به جای پدر سختگیرت خودت گوشی را برداشتی‌ در پاسخ بگویی: “بله بفرمایید.”و او یقین کند که مخاطبش خود تویی و از راه دور از شهری بسیار دور، خبر دهد که خواستگار سمجی سر راهش آمده و تو بگویی که مبادا بپذیرد و بازگردد تا رابطه مخفی‌تان‌ ختم به خیر شود و ازدواج کنید و دو سال بعد بچه بیاورید و خانه و ماشین بخرید و بچه‌ها را مدرسه بفرستید و هر تعطیلات شمال بروید و دست در دست در ساحل دریا قدم بزنید و اسم یکدیگر را با نوک پا بر ماسه‌ها بنویسید و دریا موج بر موج افکند و پس از چند خیز قوزک لخت پاها را بگزد و اسامی‌تان را بر ماسه نمناک بشوید و تماس سرد آب بر پوستت هشیارت کند و یادت بیندازد که فقط یک غفلت، یک بی‌توجهی به بوق ترومپتی تلفن، زندگی‌ات را دگرگون می‌کند و او در همان شهر دور می‌ماند و به خواستگار سمجش پاسخ می‌دهد و ازدواج می‌کند و بچه‌دار می‌شود و خانه می‌خرد و هر کریسمس به وطن بازمی‌گردد و شاید از سر ترحم یا نوستالژی، تماسی تلفنی بگیرد یا نگیرد که پس از سالها به صرافت بیفتی و بیاندیشی آخر چرا لحن حزن‌انگیز ترومپت را برای صدای بوق تلفن انتخاب کرده‌ بودند…؟


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , داستان , شماره ۱
ارسال دیدگاه