آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » علی‌اشرف درویشیان صمد بهرنگی نیست

علی‌اشرف درویشیان صمد بهرنگی نیست

 رضا خندان (مهابادی) مقدمه: این بررسی اجمالی هنگامی صورت می‌گیرد که رفیق و همکار بسیار ارجمندم علی‌اشرف درویشیان دیگر در میان ما نیست. آثار و کارهای ادبی درویشیان با وجود شهرت و محبوبیت فراوان خالق آنها چنان که باید و شاید مورد نقد و بررسی قرار نگرفت. بخشی از آن به بایکوت عامدانه‌ی رویکرد ادبی […]

علی‌اشرف درویشیان صمد بهرنگی نیست

 رضا خندان (مهابادی)

مقدمه:

این بررسی اجمالی هنگامی صورت می‌گیرد که رفیق و همکار بسیار ارجمندم علی‌اشرف درویشیان دیگر در میان ما نیست. آثار و کارهای ادبی درویشیان با وجود شهرت و محبوبیت فراوان خالق آنها چنان که باید و شاید مورد نقد و بررسی قرار نگرفت. بخشی از آن به بایکوت عامدانه‌ی رویکرد ادبی و چهره‌ی او و همانندانش مربوط است و بخشی به بی‌سروسامانی و ضعف مفرط نقد ادبی و دست‌بسته بودن آن در ایران. به هر روی درویشیان از منظر نقد ادبی همچنان «ناخوانده» مانده و جز یکی دو ردیه از آن نصیب نبرده است. و این در حالی است که یکی از پرتیراژترین و مشهورترین نویسندگان این سرزمین بوده است. بارها تصمیم گرفتم خودم آثار داستانی‌اش را نقد و بررسی کنم اما مشغله‌ها و گرفتاری‌ها نگذاشت در ضمن حس نزدیکی‌ام به او این فکر را در من به‌وجود آورده بود که: خودمان از خودمان بنویسیم؟!

برای نقد ادبی جدی، نقدی که خوراک و منزلش را از باورهای غلط و پیش‌داوری‌ها نمی‌گیرد، درویشیان دست‌کم به مثابه‌ی نماینده‌ی یک جریان ادبی در ایران دارای اهمیت است (یا باید باشد). شاید مرگ او از «خطر»ش بکاهد و مثلا پس از ده سال شناخت‌نامه‌اش مجوز انتشار بگیرد یا کسانی در باره‌اش بنویسند.

چند سطر بعد را از پیامی گرفته‌ام که برای مراسم بزرگداشت درویشیان در خارج کشور فرستاده بودم. (اینجا که ممنوع است!) البته یکی دو جای متن ویرایش شده است.

«علی‌اشرف از آن دست آدم‌هایی بود که مشکل بتوان فراموششان کرد. یادشان مدام تکرار می‌شود و دیر می‌پاید. و این بیش از آن‌که به یادآورنده ربطی داشته باشد به خود او مربوط است. زنده‌یادی، نتیجه‌ی آرزو نیست بلکه حاصل نوع زندگی است. ما همه گذرندگانیم؛ می‌آییم و راهمان را طی می‌کنیم و می‌رویم. آنچه می‌ماند ردپایی است با اندازه‌ها و عمق‌های متفاوت. هرچه بزرگ‌تر، هرچه عمیق‌تر، ماندگارتر! دوام یاد آدمی به اندازه‌ی تاثیری است که او بر زندگی دیگران گذاشته است. اهمیت آن هم در همین تاثیرگذاری بر زندگی دیگران است وگرنه خودِ یاد، باشد و نباشد، درخور توجه نیست به‌ویژه برای کسی که درگذشته است. درویشیان از آن دست آدم‌ها بود که رد پایشان در زندگی بزرگ و عمیق برجای مانده است. یکی از دلایلش چند وجهی بودن او است. او در طول زندگی‌اش فقط نویسنده نبود و در نوشته‌هایش خلاصه نمی‌شد، روشنفکری سوسیالیست و مبارزی آرمان‌گرا هم بود. نه چون بعضی‌ها در داستان و سخنرانی و در قالب واژه‌ها، بلکه در زندگی به آنها سخت پایبندی عملی داشت؛ هم در بعد اجتماعی و هم در بعد شخصی. آن هم نه در جامعه‌ای آزاد که سخن گفتن و مدافع آزادی و برابری بودن و عضویت در تشکل ضد سانسور مانند کانون نویسندگان ایران تاوانی ـ یا تاوان چندانی ـ نداشته باشد. او در جامعه‌ای زیست،  قلم زد و فعالیت کرد که قدرتمندانش تحمل هیچ صدای مخالف که نه، تحمل صدای متفاوت را هم نداشتند و ندارند. بدتر آن‌که بخش عمده‌ی جامعه‌ی روشنفکری، ادبی و هنری این دو سه دهه که برآیند انواع سرکوب‌هاست و خود به شکل آن درآمده، با او مخالفت می‌کرد، نادیده‌اش می‌گرفت و در او چون موجودی غریب و آزاردهنده می‌نگریست. به‌واقع درویشیان برای آنها آزاردهنده بود؛ چون شرم و شرف را به یادشان می‌آورد. نویسندگان و هنرمندانی که بعضی در ویترین و بخشی در سیاهی لشکر جلسه‌ها و مراسم‌های آنچنانی قرار می‌گیرند و نهایت تفاوتشان با میزبان گاه در رنگ لباس و کراوات و دستمال‌گردنی است که به خود می‌بندند، از درویشیان و امثال او بیزار بودند و هستند.

اهمیت کار درویشیان نیز در همین است که در شرایطی چنین دشوار انجام گرفت. پشتوانه‌ی او در این کار خوشنامی و محبوبیتش میان مردم و اعتبار بی‌چون‌وچرایش میان بخشی از روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان بود که همواره جمعیتی کوچک اما مهم بوده‌اند. این نشان می‌دهد که او راه را اشتباه نرفته بود، و چنان‌که تنگ‌نظران و مخالفانش تبلیغ می‌کردند، از دور خارج و تاریخ مصرفش تمام نشده بود. نشان می‌دهد زمانه به انسان‌گرایی او در داستان، به سوسیالیسمش و به تلاشش برای مخالفت با سانسور و دفاع از آزادی بیان نیاز داشت. درویشیان با همین چیزها در زندگی دیگران موثر بوده و ردپایی بزرگ و عمیق از خود به‌جای گذاشته است.»

 ***

بسیار شنیده‌ایم که در تعریف و تمجید از علی‌اشرف درویشیان او را صمد بهرنگی دوم یا جانشین و همتای او دانسته‌اند. در حمایت از این تعریف و توصیف دلیل‌هایی نیز وجود دارد. اولین نوشته‌ی چاپ شده‌ی درویشیان در باره‌ی بهرنگی است و عنوانش «صمد جاودانه شد». جز این، او مقاله‌های دیگری در باره‌ی صمد نوشت یا در مصاحبه‌های متعدد از او به نیکی یاد کرد. «یادمان»۱ صمد را در اواخر دهه‌ی خورشیدی منتشر کرد و نیز گزیده‌ای از آثارش را. علی‌اشرف بارها به صراحت از علاقه‌اش به صمد و پیروی‌اش از او گفته و نوشته است. در زندگی و پایگاه طبقاتی‌شان هم تشابه بسیاری وجود دارد. هر دو در خانواده‌ای کارگری چشم به جهان گشودند، هر دو آموزگار کودکان فقیر شدند؛ یکی در روستاهای اطراف شهر تبریز و دیگری در قصبه‌ای پیرامون شهر کرمانشاه. هر دو چپ‌گرا و طرفدار عدالت اجتماعی بودند. موضوع و مخاطب همه‌ی داستان‌های صمد کودکان، و موضوع بسیاری از داستان‌های علی‌اشرف و مخاطب بخشی از آن نیز کودکان هستند؛ کودکان فقیر و محروم از رفاه و آسایش، کودکان رنج و کار. داستان‌نویسی آنها هم‌زمان نبود؛ در ادامه بود. وقتی صمد در شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس غرق شد، علی‌اشرف شروع به نوشتن داستان از کودکانی کرده بود که پیش‌تر صمد آنها را به داستان آورده بود.

میان آن دو مشابهت‌ فراوان است و علاقه‌ی درویشیان به بهرنگی حسی غیرقابل انکار. این علاقه و تایید تا جایی بود که درویشیان نام پسر خود را «بهرنگ» گذاشت. بنابر همه‌ی این شواهد کسانی که درویشیان را ادامه‌ی صمد یا جانشین و صمدی دیگر خوانده‌اند پربیراه نرفته‌اند. به نظر من هم این نام‌گذاری تا جایی که هدفش نشان دادن تشابه آن دو و تایید یکی با دیگری باشد، با کمی سهل‌گیری، پذیرفتنی است؛ اما بیش از این جفا در حق درویشیان است. علی‌اشرف درویشیان صمد بهرنگی نیست.

اصلی‌ترین عنصر داستان در ساخت فضا، نوع و کلا دنیای داستان کنش و واکنش‌های شخصیت یا شخصیت‌های اصلی داستان است. این‌که شخصیت اصلی چه واکنشی، چه پاسخی به گره‌های موجود در طرح داستان می‌دهد معلوم می‌کند با چه نوع داستان و با چه گونه‌ای از دنیای داستانی روبروییم. من از شناخته‌شده‌ترین شخصیت‌های داستان‌های معاصر مثال می‌آورم تا بیشتر خوانندگان این مقاله منظورم را دریابند. شخصیت اصلی «بوف کور» را در نظر بگیریم و لحظه‌ای تصور کنیم که او نه روشنفکری منفعل، ناامید و بیزار از محیط اجتماعیِ هویت‌باخته و واداده در مقابل ستم و دیکتاتوری، بلکه آدمی خوش‌بین و کنش‌گر بود. در این صورت دنیای داستان بوف کور به چه صورتی درمی‌آمد؟ یا شخصیت باران را در «مدار صفر درجه» در نظر آوریم که اگر چنین کنش و واکنش‌هایی نداشت، این رمان چه جهانی را ارائه می‌کرد؛ یا شخصیت «شریف» در رمان سال‌های ابری… برای شناخت داستان لازم است نوع کنش و واکنش شخصیت‌های اصلی آن به جهان پیرامونشان را بشناسیم.

کودک صمد بهرنگی

همه‌ی داستان‌های صمد بهرنگی از کودکان و برای کودکان نوشته شده است. شخصیت‌های اصلی داستان‌های او کودک هستند. اولدوز و کلاغ‌ها، اولدوز و عروسک سخنگو، پسرک لبوفروش، بیست‌وچهار ساعت در خواب و بیداری، یک هلو و هزار هلو، کچل کفترباز، و ماهی سیاه کوچولو. این آخری نام شخصیت اصلی داستان نیز هست و «با مادرش در جویباری زندگی»۲ می‌کند. او از تکرار مکرر زندگی روزمره‌اش خسته شده و می‌خواهد برود به دریا برسد. «یاشار» و «اولدوز» نام دو شخصیت اصلی چند داستان بهرنگی است که یکی حدوداً شش و دیگری نه سال دارد. بقیه‌ی کودکان داستان‌های صمد همین سن وسال را دارند. بزرگ‌ترینشان شاید «تاری وردی» پسرک لبو فروش باشد که «روی‌هم ده دوازده سالی»۳ دارد. کودکان صمد از خانواده‌های فقیر دهقانی و کارگری هستند فقط پدر اولدوز کارمند است. حتی «خانه‌ی ماهی کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی» است؛ رنگی که نشانه‌ی فقر است.

کودکانی که شخصیت‌های اصلی داستان‌های صمد هستند با چه گره‌ها، مشکلات و پرسش‌هایی درگیرند؟ چالش‌های کودکان بیرون از داستان معمولا مسائل خانواده و مدرسه است. اما کودکان صمد با گره‌هایی دیگری روبرو هستند. در اولدوز و کلاغ‌ها و اولدوز و عروسک سخنگو شخصیت اصلی با زن‌بابای خود درگیر است، تاری وردی شخصیت اصلی پسرک لبوفروش با کارفرمای کارگاه قالیبافی مشکل دارد، در یک هلو و هزار هلو دو کودک داستان با باغبان باغ ارباب درگیرند، لطیف، پسرک بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری، با بزرگسالان محیط اطرافش، و در ماهی سیاه کوچولو مشکل قهرمان داستان مانع‌هایی است که در راه رسیدن به دریا وجود دارند.

گره‌ها و مسئله‌هایی که کودکان صمد با آنها مواجه‌اند فراتر از حد آنها به‌مثابه‌ی کودک است. این البته تحمیل محیط است. کما این‌که در جهان واقعی نیز بسیارند کودکانی که بر شانه بارهای بزرگ‌تر از خودشان حمل می‌کنند و ناچارند گره‌هایی را بگشایند که فراتر از توانشان است؛ گره‌هایی که جهان بزرگسالان به زندگی آنها زده است.

جهان داستان را فقط گره‌های شخصیت‌های اصلی نمی‌سازد؛ پاسخ و واکنش آنها نیز در این امر دخالت بسیار دارد. یاشار و اولدوز دو شخصیت اصلی داستان اولدوز و کلاغها در مقابل زن‌بابا می‌ایستند و به جنگ او می‌روند، در اولدوز و عروسک سخنگو نیز همین‌طور. تاری وردی پسرک لبو فروش با کارفرمای کارگاه قالی‌بافی دست‌به‌یقه می‌شود؛ ضربه می‌زند و می‌خورد. در یک هلو و هزار هلو پولاد و صاحبعلی با وجود تهدید باغبان همچنان به باغ دستبرد می‌زنند و ممنوعیت او را نادیده می‌گیرند. لطیف شخصیت اصلی بیست‌وچهار ساعت در خواب و بیداری با بی‌مهری و تبعیض محیط اطرافش مقابله می‌کند سلاح‌هایی که او از آنها استفاده می‌کند سنگ و فحش و تف است. ماهی سیاه کوچولو در راه رسیدن به دریا با همه‌ی مانع‌های نظری و عملی می‌جنگد. خلاصه کنم: شخصیت‌های اصلی داستان‌های صمد کودک هستند و در مقابل گره‌ها و مشکل‌ها و مانع‌ها فعالانه واکنش دارند. آنها برای تغییر شرایط،  برای رفع مسئله‌ای که با آن درگیر هستند به‌جد می‌کوشند. آنها نه تنها در عرصه‌ی واقعیت داستانی بلکه در خیال و فانتزی داستانی نیز همین‌گونه‌اند. فانتزی‌هایشان از جنس و ادامه‌ی واقعیت داستانی‌شان است. در اولدوز و کلاغ‌ها رویای «شهر کلاغ‌ها»، در اولدوز و عروسک سخنگو رویای «جنگل» و در بیست‌وچهار ساعت در خواب و بیداری «شهر عروسک‌ها» جهان رویایی و آلترناتیو دنیای خشن و نامهربان و پرتبعیض کودک بهرنگی است. کودک صمد بهرنگی دخالت‌گر است. این‌که دخالت‌گری کودک به ویژه این نوع آن چقدر با جهان کودک، با ادبیات کودک و با رشد عاطفی و فکری کودک همراهی و همخوانی دارد یا ندارد، موضوع این نوشته نیست و نیز قرار نیست اینجا داستان‌های بهرنگی نقد و بررسی شود. خواستم کودک صمد را، به مثابه‌ی شخصیت اصلی داستان‌هایش، توصیف کنم و تصویرش را در کنار تصویر کودک علی‌اشرف درویشیان بگذارم.

کودک علی‌اشرف درویشیان

درویشیان همچون بهرنگی به کودکان اهمیت بسیار داده است. در آثار او انگشت‌شمارند داستان‌هایی که کودک در آن حضور نداشته باشد و این تازه مربوط به داستان‌هایی است که برای بزرگسالان نوشته است. درویشیان در بررسی رمان کلیدر به حضور بسیار کم‌رنگ کودکان انتقاد کرده است. اساس نقد او در مقاله‌ی سیمای کودک در کلید غیبت کودکان است: «نویسنده‌ای که می‌تواند… حتما نباید در ارائه‌ تصاویر زنده‌ای از کودکان، آن هم در چنین ایل و طایفه‌ای ناتوان باشد و حضور این قشر در حوزۀ گستردۀ شناخت او جایی نداشته باشد. پس ناچار با توجه به این واقعیت که زندگی ایلیاتی، نمی‌تواند خالی از جیغ، داد، گریه، هیاهو و شادی کودکانه به تصویر درآید، باید جریانی را در ایل کلمیشی دنبال کنیم تا… »۴ نویسنده بعد از این مقدمه با نقل قطعه‌هایی از کلیدر پرداخته و میزان و نوع حضور کودکان را در این رمان ردیابی می‌کند. نویسنده و منتقدی به سراغ این گونه مضمون‌ها می‌رود که برایش اهمیت داشته باشد، و درویشیان از این گونه نویسندگان بود.

نخستین مجموعه داستان او با نام از این ولایت در سال ۱۳۵۲ منتشر شد. این مجموعه شامل یازده داستان کوتاه است که جز داستان موتور برق در بقیه‌ی داستان‌ها، مستقیم و نامستقیم و پررنگ و کم‌رنگ، کودکان حضور دارند. دوازده داستان مجموعه آبشوران که نخستین بار در سال ۱۳۵۳ منتشر شد، روایت گوشه‌هایی از زندگی سه برادر کوچک‌سال به نام‌های اشرف و اکبر و اصغر است. پس از این دو مجموعه که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و موجب شهرت نویسنده و نیز سنگین‌تر شدن پرونده‌اش در دادگاه سیاسی و حکم زندان بیشتر برایش شد، مجموعه داستان‌های فصل نان، همراه آهنگ‌های بابام، قصه‌های بند، درشتی، شب آبستن است، داستان‌های تازه داغ، داستان بلند سلول هجده و رمان سال‌های ابری از نوشته‌های چاپ‌شده‌ی درویشیان است. ابر سیاه هزار چشم، گل‌طلا و کلاش قرمز، روزنامۀ دیواری مدرسه ما، کی برمی‌گردی داداش جان، رنگینه و چند کتاب دیگر عنوان‌های داستان‌هایی است که در فاصله‌ی سالهای ۵۷ تا ۶۰ برای کودکان منتشر کرد.

همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم در بیشتر قریب به اتفاق داستان‌های درویشیان کودکان حضور دارند؛ گاه شخصیت اصلی و گاه ناظر و فرعی‌اند. گره‌ها و مسئله‌هایی که این کودکان به‌ویژه در نقش شخصیت اصلی با آنها درگیر هستند زاده شدن در خانواده‌های فقیر و خرافی است. در چنین موقعیتی است که امور ساده و کودکانه برای آنها به چالش بدل می‌شود. در آبشوران بازی‌گوشی‌های سه کودک که برادر هستند، نتیجه‌ی مصیبت‌باری برایشان به دنبال دارد. اگر ماهی می‌گیرند (داستان دو ماهی در نقلدان و داستان ماهی‌ها و غازها) یا ویلون کهنه‌ای را به خانه می‌برند ( بیالون) یا باغچه‌ی کوچکی درست می‌کنند (باغچه کوچک) یا بهی در جیبشان گیر می‌کند (بِی) یا مادرشان پول خرج روزانه را گم می‌کند (ننه‌ جان چه شده؟) یا بیمار می‌شود (بیماری) یا حتی به حمام می‌روند (حمام) و… رنج و شکنجه نصیبشان می‌شود. در مجموعه از این ولایت بر بستر همان شرایط، یعنی فقر و جهل، شش کودک کشته شده‌اند: کودکی بر اثر بیماری و سوء‌تغذیه (داستان ندارد)، سه کودک بر اثر سرما (سه خم خسروی)، یک کودک با بیماری و مداوای اشتباه (گازولک) و یک کودک به دلیل تجاوز(هتاو). در مجموعه داستان فصل نان درویشیان باز به فضای آبشوران باز‌می‌گردد. سه برادر اکنون بزرگ‌تر شده‌اند و تابستان‌ها، فصل تعطیلی مدرسه‌ها، کار می‌کنند. گره‌ی داستانی آنها فقر است و رنج‌ کار کردن در دکان‌ها و وردست بنا. در مجموعه‌ی همراه آهنگ‌های بابام جز داستان اول که نام کتاب از آن گرفته شده است، نویسنده به فضای از این ولایت می‌رود در این مجموعه‌ی شش داستانی، کودکی در کارگاه ریخته‌گری کار می‌کند، روزی کوره منفجر می‌شود و… (همراه آهنگ‌های بابام) کودک دیگری در سیلاب می‌افتد و غرق می‌شود (ظلم آباد)، کودکی در باره‌ی مادرش می‌نویسد (مادر نمونه من) و… کودکان از این ولایت با کودکان آبشوران متفاوتند. کمی بعدتر از تفاوت‌های کودکان و فضای این دو مجموعه می‌نویسم.

مجموعه داستان بعدی درویشیان درشتی است. در این مجموعه که به لحاط سبک با کارهای قبلی درویشیان تفاوت دارد، کودک نه در خانه و محیط کار بلکه در واقعیت جنگ (خانه کوچک نمدی، نان و نمک برای پر طاووس، سکه‌ی سوراخ، بفرینه) و مبارزه، زندان و اعدام (درشتی، این لحظه، شبح، نشانه، کبریت بی‌خطر، باریکه راه مهتابی) دنبال شده است. البته در داستان‌های شبح، این لحظه و کبریت بی‌خطر کودکی وجود ندارد اما در همین‌ها هم «جوانی» در کنار «پیری» قرار داده شده است. در سه داستان این مجموعه سه کودک در اثر جنگ کشته می‌شوند (نان و نمک…، سکه‌ی سوراخ و بفرینه) کودک دیگری از بیماری می‌میرد زیرا پدرش فراری است (باریکه راه مهتابی). کودکی شاهد تیرباران هشت زندانی است (درشتی). در این مجموعه بر خلاف بیشتر داستان‌های قبلی کودکان شخصیت‌های اصلی داستان نیستند، گاه نقشی ندارند؛ اما هستند. چرایی آن را کمی بعد توضیح می‌دهم. سه داستان چرا بابام نام مرا فراموش کرده بود و لوزۀ سوم و شب آبستن است از مجموعه‌ی شب آبستن است (در ایران اجازه نشر نیافت و در سوئد چاپ شد) در خود کودکانی دارند اما آنها هم نقش فرعی در داستانها دارند. آخرین مجموعه داستان منتشر شده از درویشیان کتابی است با نام داستان‌های تازه داغ. این مجموعه برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد ارسال شد پس از ماه‌ها معطلی، صدور مجوز این مجموعه را مشروط به حذف شش (شاید هشت) داستان کردند. درویشیان مخالف حذف داستان‌ها بود. این مجموعه سرانجام در خارج کشور منتشر شد. من این کتاب را ندارم ولی در حافظه‌ام هست که در داستانی با نام این فیلم نیست کودکی حضور دارد که با دیالوگهای او داستان شکل گرفته است. در داستان بلند سلول هجده نیز کودکانی در حاشیه حضور دارند و بخش زیادی از رمان سال‌های ابری شامل دوران کودکی راوی است.

درویشیان جز داستان‌هایی که بین سال‌های ۱۳۵۷ تا۱۳۶۰ برای کودکان نوشت، از خود آنها نیز نوشته‌هایی گردآوری و منتشر کرد ( کتاب کودک و نوجوان/ یازده شماره). او در کار ادبی‌اش همواره کودکان را در کنار خود داشته است.

این شرح نسبتا بلند را نوشتم تا ویژگی‌های کودک درویشیان را بشناسیم. در داستان‌های درویشیان چه در عرصه‌ی ادبیات کودکان و چه بزرگسالان، کودکان دو دسته‌اند: شخصیت‌های اصلی و شخصیت‌های فرعی. پیش‌تر نوشتم که نوع و دنیای داستان با کنش و واکنش شخصیت‌های اصلی شکل می‌گیرد. کودکان در مجموعه داستان آبشوران،  برخی داستان‌های از این ولایت و شماری داستان‌های دیگر نقش اصلی را دارند؛ اما تعدادشان نسبت به کودکان فرعی کمتر است. کنش و واکنش‌های کودکان دارای شخصیت اصلی متوجه کودکی آنهاست؛ بازی‌گوشی‌ها و کنجکاوی‌ها و گریختن از مجازات‌های بزرگسالان. و در برابر فقر خانواده: کار می‌کنند، خرده پولهاشان را در قلک می‌اندازند و نوبتی لباس می‌خرند، تنبیه می‌شوند و در مقابل یا می‌گریزند یا تحمل می‌کنند و می‌گریند، به جبران این همه، روزگار خوش را در خیال می‌سازند؛ خیال‌پردازی می‌کنند. در مجموع واکنش‌شان «هنجارمند» است. کودکان دارای شخصیت فرعی، یا ناظر حادثه‌ای هستند (درشتی، مادر نمونه من، این فیلم نیست، … ) یا عملی داستانی بر آنها انجام می‌گیرد (ندارد، بفرینه، طلم‌آباد، نان و نمک برای پر طاووس، سکه‌ی سوراخ،…). کنش‌گر نیستند بلکه منفعل‌اند. کودک کنش‌گر درویشیان در آبشوران و چند داستان دیگر حضور دارد. در از این ولایت کودکان شاهد یا موضوع کنش داستانی‌اند. به همین دلیل بالاتر نوشتم: کودکان از این ولایت با کودکان آبشوران متفاوتند. فضای دو مجموعه نیز؛ زیرا فضای داستان را نوع برخورد شخصیت‌های اصلی می‌سازد. این نکته را هم در نظر داشته باشیم که بیشتر داستان‌های درویشیان برای بزرگ‌سالان نوشته شده است. از این ولایت و آبشوران و بسیاری دیگر از مجموعه‌های درویشیانداستان‌هایی برای کودکان نیست؛ از کودکان است؛ اما کودکان در آنها حضوری چشمگیر دارند. چرا؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است سبک درویشیان را بررسی کنیم. من در چند نوشته و مصاحبه درباره‌ی سبک درویشیان نوشته و گفته‌ام. در یکی از آنها اشاره کردم:

«در سطح کلی درویشیان نویسنده‌ای رئالیست است. اما این هنوز چیزی در مورد کار او نمی‌گوید اگر از جهت‌گیری ادبی او نگوییم. در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی «ادبیات متعهد» جهت و گرایش ادبی مسلط به ویژه در عرصه ادبیات داستانی بود. سبک‌هایی که این جهت ادبی از آنها استفاده می‌کرد عمدتا رئالیسم و ناتورالیسم بود. زیرا یکی از پایه‌های اصلی «ادبیات متعهد» در ایران روشنگری و آگاهی‌بخشی به مردم و جلب نظر آنها به مصایب اجتماعی بود. رئالیسم و ناتورالیسم دو سبکی بودند که این منظور را به خوبی برآورده می‌کردند. اینکه چرا «ادبیات متعهد» در ایران به ویژه در آن دو دهه مقبول افتاد دلایلی دارد که اینجا محل بررسی آنها نیست. به ویژگی سبکی درویشیان باید فیلتر حسی را نیز افزود تا کلیتی از «سبک نگارش» او داشته باشیم. بنابراین درویشیان نویسنده ای(عمدتا) رئالیست با جهت «ادبیات متعهد» و منظری حسی عاطفی است. به نظرم بنای داستان نویسی درویشیان بر این سه وجه استوار است. موضوعات داستان‌های او نیز از این وجوه نشات می‌گیرد و به نیازهای همان‌ها نیز پاسخ می‌دهد. مصایب اقشار فرودست جامعه بیشترین موضوع داستانهای درویشیان را تشکیل می‌دهند که زیر ساختی سیاسی و تظاهری عاطفی دارند.»۵

سبک درویشیان رئالیسم عاطفی است. او واقعیت‌‌های محیط اجتماعی را از فیلتر عواطف (اندوه، خشم، شادی… ) می‌گذراند و تاثیرهای عاطفی بر خواننده می‌گذارد. پرده برداشتن از واقعیت‌های اجتماعی و حساس کردن مخاطب نسبت به آنها یکی از هدف‌های ادبیات متعهد در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ بود. صمد بهرنگی و دیگرانی که بر این نمط قلم می‌زدند نیز همین هدف را دنبال می‌کردند؛ اما تاثیرگذاری صمد بیشتر بر ذهن مخاطب است تا بر عواطفش؛ زیرا او واقعیت را از فیلتر ذهن (فکر، اندیشه) ‌می‌گذراند و داستانی می‌کند. تجزیه و تحلیل، دودوتا کردن و بررسی مسائل اجتماعی (حتی بیرون از خط داستان) در داستان‌‌های او فراوان است.

از عناصری که درویشیان برای عاطفی کردن رئالیسم خود از آن بهره گرفته حضور کودک در داستان است. دنیا از منظر کودکان عاطفی‌تر است. هر چیز زشت و زیبا در کنار کودک و در رابطه با کودک ابعادبزرگ‌تر و روشن‌تری به خود می‌گیرد. جنگی که کودک را می‌کشد، جنایت‌‌بارتر و خونین‌‌تر است؛ گرسنگی کودک رنج‌بارتر و دردی که می‌کشد عذاب‌آورتر است؛ خنده و خوشی‌اش شادی‌بخش‌‌تر است… و همین ویژگی عاطفی حضور کودک است که درویشیان را خودآگاه و ناخودآگاه به سوی او می‌‌کشد. شاهد تیرباران هشت زندانی در داستان درشتی، یک کودک است و همین معنای عام‌‌تری به کشتار می‌‌دهد و اندوهناک‌ترش می‌کند. شناسنده‌ی یک اعدامی (یا کشته‌‌شده‌ی) دیگر در داستان نشانه دخترکی ده ساله‌ است. آن‌‌که در پی تجاوز در ازدواجی بسیار زودهنگام کشته می‌‌شود، هتاو نام دارد و دخترکی نه یا ده ساله است. بی‌پناهی وقتی در زندگی کودک نشان داده شود ابعاد مخرب و نفرت‌انگیزش بهتر دیده می‌‌‌‌شود. فقر وقتی به جان ندارد هشت ساله یا اشرف و اکبر و اصغر کوچک سال می‌ا‌فتد نکبتش عریان‌تر به نمایش درمی‌آید. کار کردن کودک دشواری و عذاب آن را گویاتر برملا می‌کند.

در داستان‌‌های درویشیان کنار هر اتفاقی یک کودک حضور دارد تا بعد عاطفی آن اتفاق را بیشتر کند، یا بسازد. اگر پدری در حال فرار از دست پلیس سیاسی است کودکش از نبود دارو و درمان می‌میرد (باریکه راه مهتابی) و فرار عمق تراژیک خود را نشان می‌‌دهد. فاجعه‌ی سیل و هدر شدن هستی روستاییان را مرگ کودک در سیلاب در خود نمادین می‌کند(ظلم‌آباد).

کودک معصوم و پاک است و در زشتی و پلشتی‌های جهان نقشی ندارد. این پاکی و معصومیت وقتی کنار جهان فقر و ستم و استثمار قرار می‌گیرد خشونت و نامهربانی‌ آن را برجسته می‌کند؛ همچون رنگ سفید در کنار رنگ سیاه.

کودک درویشیان آینه است. محیط را منعکس می‌کند. به همین دلیل در همه جای جهان داستان درویشیان حضور دارد.

کودک صمد، کودک علی‌اشرف

بی‌مقایسه‌ نیز تفاوت این دو نوع کودک آشکار است؛ اما کار از محکم‌‌‌‌‌کاری عیب نمی‌کند. کودک درویشیان در پی جنگیدن و تغییر جهان خود نیست بلکه آن را برملا می‌کند. کودک صمد می‌جنگد و این جنگ را دوست دارد، اصلا برای همین به داستان آمده است؛ می‌خواهد محیط را تغییر دهد. همه‌ی کودکان او در ماهی سیاه کوچولو نمادین شده‌اند. کودک درویشیان «هنجارمند» است و در چهارچوب شرایط رفتار می‌کند. کودک صمد هنجارشکن است؛ دزدی می‌کند (اولدوز و کلاغ‌ها و یک هلو و هزار هلو)، فحش می‌دهد، کتک‌کاری می‌کند (پسرک لبوفروش) و در راه هدفش اگر لازم باشد، می‌کشد (اولدوز و کلاغ‌ها، ماهی سیاه کوچولو) و به لحاظ نظری از همه‌ی اینها دفاع می‌کند. کودک صمد فاعل و دخالت‌گر است و می‌خواهد بر جهان بگذرد. کودک درویشیان فعل‌پذیر است و جهان بر او می‌گذرد. و این فقط مربوط به کودکان داستان‌های بزرگسال او نیست، بلکه در داستان‌های کودکان نیز همین ویژگی را دارند. در داستان گل‌طلا و کلاش قرمز قهرمان کوچکداستان خواننده را بهسفری بر فراز شهر می‌برد تا شرایط زندگی مردم را ببیند. کی برمی‌گردی داداش جان تاثیر دستگیری و زندان برادر شخصیت اصلی داستان بر اوست. داستان‌های دیگر نیز کمابیش بر همین پایه استوارند. فانتزی کودک صمد به جهان متفاوت نظر دارد (شهر کلاغ‌ها، شهر عروسک‌ها، جنگل) که نماد جهان مبارزان است. فانتزی کودک درویشیان رویاهای بزرگ نیست، خواب‌ها و خیال‌هایی است که به رنج و وحشت و حسرت و شادمانی روزمره‌اش گره خورده است (مثلا خواب نیازعلی و رویای پسرک داستان ظلم‌آباد). کودک بهرنگی آرمانی می‌شود، کودک درویشیان واقعی می‌ماند.کودک صمد برای پیروزی آمده است و پیروز می‌شود؛ ماهی سیاه کوچولو به دریا و اولدوز به شهر کلاغ‌ها می‌رسد. لطیف شتر محبوبش را از دست می‌دهد اما هنوز شکست نخورده است آرزو می‌کند: «دلم می‌خواست مسلسل پشت شیشه مال من باشد.» تاری وردی خواهرش را از مصیبت ازدواج زورکی با کارفرمای مسن نجات می‌دهد و پیروز میدان می‌شود. کچل کفترباز با دختر پادشاه ازدواج می‌کند،…. کودک علی‌اشرف شکست می‌خورد حتی در چارچوب همان بازی‌گوشی کودکی. اگر با هزار زحمت و خون دل خوردن ویلون کهنه‌ای به خانه برده‌اند، عاقبت: «صبح زود عموپیره ویلون را زد زیر عباش و آرشه را کرد میان آستینش و از خانه بیرون زد. آن شب همه‌مان کتک خورده بودیم. زیر چشمم به اندازه‌ی یک گردو کبود شده بود. اکبر و اصغر هم همین‌طور. اصغر تا صبح دوبار خون‌دماغ شد.»۶ اگر با دلهره و زحمت ماهی‌ای از حوض صید کرده‌اند، خوراک گربه می‌شود: «جام را گذاشته بودم توی زغالدان. دودل بودم که عباس بیاید، به او بدهم یا نه. شاید اگر می‌آمد می‌دادم. چشمم که به تاریکی عادت کرد، جام را پیدا کردم. ماهی تویش نبود. پولک‌های براقش دور جام ریخته بود. آمدم بیرون. دلم فشرده می‌شد و می‌آمد میان گلویم.»۷ اگر باغچه‌ی کوچکی می‌سازند و گلی میانش می‌کارند: «سروصدای سرایدار نزدیک می‌شد. صدای قدم‌هایش دلم را تکان می‌داد. ناگهان چیزی توی سرم خورد و جلوی پای من و اکبر افتاد. بته‌ی گل ‌سرخ بود که شکسته و بی‌حال پیش پایمان افتاده بود. هر دو های‌های زدیم زیر گریه.»۸ اگر کودک بر سر شاخه‌ی درختی گذاشته شده تا از خطر سیلاب در امان باشد، سرانجام: «از شاخه لیز خورد. توانایی آنرا نداشت که شاخه را بچسبد. از همان بالا با سر در تاریکی سقوط کرد. آب دهان گشود و او را در خود فرو برد. دست و پا زد. بالا آمد. فریاد کشید. و برای همیشه فرو رفت.»۹ کودک داستان درشتی هیچ اختیاری برای کنترل قلم ندارد؛ کودکان داستان آبگوشت آلوچه غذایشان را از دست می‌دهند و گرسنه می‌مانند (مجموعه داستان فصل نان)… با وجود شکست اما کودک درویشیان صبور و پیگیر است. کودک بهرنگی تند و تیز و هیجانی است او آمده تا با جهان موجود بجنگد. کودک درویشیان آمده تا جهان را به ما نشان بدهد؛ آینه‌ای در مقابل جهان باشد. دو رویکرد متفاوت؛ دو کنش و واکنش مختلف که به سبک‌های متفاوت انجامیده است.

سبک بهرنگی ترکیبی از رئالیسم و خیال است و سبک درویشیان رئالیسم عاطفی. کودک‌های آنها نیز در این سبک‌ها ساخته شده و به ساختن آن کمک کرده‌اند؛ حتی کودک طبقه‌ی مرفه. این یک، نزد صمد موضوع مخالفت شدید و جنگ بود تا جایی که از زبان عروسک سخنگو اعلام کرد دوست ندارد این بچه‌ها کتابش را بخوانند مگر با شرط‌هایی.۱۰ درویشیان با کودک مرفه داستان‌های خود این چنین تند برخورد نمی‌کند. برای او این کودک نیز همچون آینه است که رفتار طبقه‌ی خود را منعکس می‌کند. (دارا، همراه آهنگ‌های بابام، این فیلم نیست).

کودک بهرنگی یا کودک درویشیان کدام‌یک به حقیقت کودک و به ادبیات کودک نزدیک‌اند؟ یکی؟ هردو یا هیچ‌کدام؟ این موضوع دیگری است و بررسی دیگری می‌طلبد.

علی‌اشرف صمد نیست

در مقایسه میان کودکان این دو نویسنده مشاهده کردیم که کنش‌ها و واکنش‌های آنها تفاوت اساسی دارد. از آنجا که دنیای داستان را کنش و واکنش‌های شخصیت‌های اصلی شکل می‌دهند، دنیای داستان دو نویسنده با هم بسیار متفاوت است. با وجود علاقه و اهمیت مشترکی که به کودکان دارند؛ اما نگاهشان و نقشی که برای آنها قائلند و نیز انتظاری که در داستان از آنها دارند، از اساس توفیر دارد. البته بیرون از داستان و داستان‌نویسی آنها اشتراک‌های فراوانی دارند و درویشیان بارها تعلق خاطر خود را به بهرنگی و پیروی از او بیان داشته است؛ اما این به‌خودی خود ارتباطی با سبک و نوع داستان‌نویسی آنها ندارد. علی‌اشرف درویشیان صمد بهرنگی نیست. اگر چه برخی می‌پندارند با یکی دانستن آن دو یا جانشین دانستن درویشیان مقام او را محترم می‌دارند و تمجیدش می‌کنند؛ اما به واقع در حق درویشیان جفا می‌شود؛ زیرا این نگرش او را در صمد مستحیل می‌کند و ویژگی‌ها و تفاوت‌های او را نادیده می‌گیرد.

پانویس:

  1. یادمان صمد بهرنگی، گردآوری: درویشیان علی‌اشرف، انتشارات کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۷۹
  2. برگزیده آثار صمد بهرنگی، گزینش: درویشیان علی‌اشرف، ص ۱۷۴، انتشارات کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۷۷
  3. قصه‌های بهرنگ، به کوشش بهرنگی اسد، ص۲۷۵، انتشارات بهرنگی، چاپ دوم ۱۳۷۷
  4. چون و چرا، درویشیان علی‌اشرف، ص۱۶۳، نشر اشاره، چاپ اول ۱۳۸۱/ این مقاله برای نخستین بار در مجله‌ی کلک شماره‌ی ۷ مهر ماه ۱۳۶۹ منتشر شد.
  5. هژمونی ادبیات متعهد، خندان رضا، گفتگو با الهام باباخانی، روزنامه بهار سال؟ شماره؟
  6. آبشوران، درویشیان علی‌اشرف، ص ۳۰، انتشارات چشمه، چاپ بیست‌وپنجم (چاپ اول نشر چشمه) ۱۳۸۵
  7. همان، ص ۳۸
  8. همان، ص ۴۸
  9. همراه آهنگ‌های بابام، درویشیان علی‌اشرف، ص ۳۳، انتشارات چشمه، چاپ پانزدهم (چاپ اول نشر چشمه) ۱۳۸۵
  10. ۱۰٫              «حرف آخرم این‌که هیچ بچه‌ی عزیزدردانه‌ و خودپسندی حق ندارد قصه‌ی من و اولدوز را بخواند. بخصوص بچه‌های ثروتمندی که وقتی توی ماشین می‌نشینند، پز می‌دهند و خودشان را یک سر و گردن از بچه‌های ولگرد و فقیر کنار خیابان‌ها بالاتر می‌بینند و به بچه‌های کارگر هم محل نمی‌گذارند. آقای «بهرنگ» خودش گفته که قصه‌هاش را بیشتر برای همان بچه‌های ولگرد و فقیر و کارگر می‌نویسد.

البته بچه‌های بد و خودپسند هم می‌توانند پس از درست کردن فکر و رفتارشان قصه‌های آقای «بهرنگ» را بخوانند. بهم قول داده. دوست همه‌ی بچه‌های فهمیده: عروسک سخنگو» (قصه‌های بهرنگ، به کوشش بهرنگی اسد، ص۸۲،  انتشارات بهرنگی، چاپ دوم ۱۳۷۷).


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , پرونده , شماره ۱۵
ارسال دیدگاه