آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » ضدقهرمانِ پسامدرن

نقد رمان شاگرد قصاب؛ نوشته پاتریک مک‌کیب

ضدقهرمانِ پسامدرن

فرخنده حق‌شنو: چکیده: ضدقهرمان‌ها شخصیت‌هایی هستند که گاهی در رمان‌های متأخر از جمله رمان‌های پست مدرن ایفای نقش می‌کنند. این شخصیت‌ها علاوه بر این که فاقد خصوصیات قهرمانی هستند، با رفتاری متناقض و اعمالی غیرقابل پیش‌بینی مخاطب را به نوعی تحت تأثیر قرار می‌دهند که مخاطب گاهی نه تنها رفتار آن‌ها را نفی نمی‌کند، که […]

ضدقهرمانِ پسامدرن

فرخنده حق‌شنو:

چکیده: ضدقهرمان‌ها شخصیت‌هایی هستند که گاهی در رمان‌های متأخر از جمله رمان‌های پست مدرن ایفای نقش می‌کنند. این شخصیت‌ها علاوه بر این که فاقد خصوصیات قهرمانی هستند، با رفتاری متناقض و اعمالی غیرقابل پیش‌بینی مخاطب را به نوعی تحت تأثیر قرار می‌دهند که مخاطب گاهی نه تنها رفتار آن‌ها را نفی نمی‌کند، که در مواردی با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری نیز می‌کند. شخصیت اصلی رمان شاگرد قصاب چنین مشخصه‌ای دارد. نویسنده رمان شاگرد قصاب با قراردادن نقش ضدقهرمان در قالب شخصیت اصلی، و ارائه رفتارهای روان‌پریشانه او، با معرفی غیرمستقیم از شخصیت او، سبب می‌شود مخاطب علاوه بر دلسوزی، با او همذات‌پنداری نیز داشته باشد. همچنین مخاطب در طول خوانش و پایان رمان، به کشف‌هایی در وجود شخصیت دست می‌یابد که انتظارش را نداشته است.

این مقال با توجه به شخصیت ضدقهرمان اثر و بررسی او درقالب برخی رویکرد‌ها و ژانرها، و توجه به ابعاد روانشناسانه شخصیت، با اشاره‌هایی کوتاه به طنز و گروتسک که اثر در قالب آن‌ها نیز می‌گنجد، به بررسی این شخصیت خاص می‌پردازد.

مقدمه: امروز در نقد و بررسی آثار، کشف و استخراج مواردی در اثر مهم است که بتواند موجبات شناخت و تشخص موارد خاص و متفاوت اثر را فراهم آورد. مواردی که شاید گاهی حتی خود نویسنده هم انتظار آن را نداشته باشد. این امر زمانی صورت می‌گیرد که منتقد تمام اثر را با دقت خوانده و با تأمل بر ادبیت اثر، به نکات مهم ادبی، نقاط قوت و ضعف، مفاهیم، درونمایه‌ها، رویکرد و ژانر‌ها و قالب‌های اثر و انطباق آن‌ها با رویکرد‌ها و قالب‌ها و ژانرهای استاندارد ونظریه‌های علمی، آن را بررسی کند. رمان شاگرد قصاب از جمله آثاری است که شایسته چنین توجهی است.

شاگرد قصاب، اثر نویسنده ایرلندی پاتریک مک‌کیب اهل کلونز است که پیمان خاکسار آن را ترجمه کرده است. چاپ دوم و سوم این اثردرسال ۹۴ توسط نشر چشمه منتشر شده است. از دیگرآثار این نویسنده می‌توان به رمان‌های کارل، و موسیقی خیابان کلینتون اشاره کرد. رمان شاگرد قصاب کاندید جایزه بوکر و جایزه ادبی آتریش تایمز و همچنین برنده خرس نقره‌ای از فیلم برلین شده و فیلمی نیز از آن ساخته شده است.

خلاصه: فرنسی برادر نوجوانی است که همراه خانواده‌اش در روستایی به نام کلونز ایرلند زندگی می‌کند. او دلبستگی خاصی به دوستش «جو» و مخفیگاهی که با او درست کرده است، دارد. دلخوشی دیگر او آمدن عمو آلو است که سالی یک بار با دوستانش و بیشتر اهالی روستا به خانه آن‌ها می‌آیند و جشن می‌گیرند. آخرین باری که عمو آلو به خانه آن‌ها می‌آید و مادر که عاشق آهنگ شاگرد قصاب است وتازه از گاراژ بیمارستان روانی‌ها برگشته و برای جشن زحمت کشیده و کیک و شیرینی آماده کرده، مجادله‌ای بین پدر و عمو پیش می‌آید که فرنسی در جریان این مجادله می‌فهمد که پدر و عمویش که تا این حد به آن‌ها به خصوص عمویش افتخار می‌کرده، هردو پرورشگاهی بوده‌اند. او که دچار نوعی روان‌پریشی است با درک این موضوع و درگیری لفظی پدر و عمو، خاطرش مکدر می‌شود و از خانه فرار می‌کند. همان شب دست به دزدی می‌زند و سر از دارالتأدیب در می‌آورد. او همچنین با آمدن خانواده نوجنت به روستای آن‌ها و بی‌احترامی خانم نوجنت به او و خانواده‌اش، جری‌تر می‌شود، تا جایی که وقتی به خانه آنها می‌رود، مجله‌های کمیک استریپ فلیپ را می‌دزد. فرنسی وقتی از دارالتأدیب بر می‌گردد مادرش مرده و او تا مدتی با شغل شاگرد قصابی، از پدر بیمارش نگهداری می‌کند اما چندی بعد خانم نوجنت را می‌کشد و دوباره سر از دارالتأدیب در می‌آورد.

نقد و تحلیل: شاگرد قصاب رمانی است که می‌توان آن را هم در قالب‌های مختلف رئالیسم کلاسیک و هم نئورئالیسم neorealism، بررسی کرد. درقالب رئالیسم کلاسیک ـ در رویکرد ناتورالیستی ـ می‌توان آن را به دلیل نگاه جبرگرایانه شخصیت اول، و توجه راوی به زشتی‌ها و پلیدی‌های موجود در اجتماع و انتقاد از آن‌ها، بررسی کرد. همچنین اثر در همین قالب، در حیطه  ـ رئالیسم خانوادگی و اجتماعی ـ  نیز می‌گنجد، چرا که توجه به جامعه زمان خود، یعنی جریان‌ها و بی‌ثباتی جامعه در دهه ۶۰ و جریان‌های سیاسی ایرلند، حوادث واقعی اجتماع، شخصیت‌های واقعی آن با زمان و مکان‌های واقعی و… به آن سندیت می‌دهند. از این منظر اثر را در ژانر خاطره، با زیر مجموعه‌هایش مانند خاطره داستان، و داستان خاطره، و حتی در ژانر اتو بیوگرافی نیز می‌توان تعریف کرد. زیرا نویسنده به مستنداتی چون بحران موشکی کوبا درسال ۱۹۶۲، جنگ میان شوروری و امریکا، حوادث دهه ۶۰  ـ  1960تا ۶۲ ۱۹ ـ ایرلند و سایر کشورها و عملکرد شخصیت‌هایی چون خروشچف، جان اف کندی، دی والرا ـ شخصیت سیاسی ایرلند ـ  کلیف ریچارد ـ  خواننده انگلیسی ـ  گروه راک اندرول انگلیسی ـ  موسیقی ـ  و… همچنین به مکان‌هایی واقعی چون رودخانه ریو گرانده ـ  در کلرادوی امریکا ـ  ایالت کاوان و… توجه دارد و به نام برخی کشورهای واقعی با شکلی خاطره‌وار اشاره می‌کند، که در بخش‌هایی از آن، اثر را به خاطره در انواع داستان خاطره یا خاطره داستان و اتوبیوگرافی، نزدیک می‌کند. در این بخش‌ها اثر از حیطه ادبیات داستانی دور شده و به سوی ادبیات غیرخلاقه نزدیک می‌شود. همان طور که می‌دانیم درجه ادبیت در خاطره به دلیل خلاقه نبودن آن کم‌تر است و به داستان نمی‌رسد. کد‌های خاطره‌گویی از ابتدای اثر خود را نمایش می‌دهند: «وقتی جوان بودم بیست یا سی چهل سال پیش توی شهر کوچکی زندگی می‌کردم…»

اما از طرفی وجود چنین مشخصاتی در رمان‌های پسامدرن و همچنین ترکیب مکان و زمان و حوادث واقعی با خاطره‌هایی غیرواقعی و خیال طبیعی است و بسیار دیده شده است. سایر کدهای اثر در رویکرد رئالیسم و زیر مجموعه رئالیسم، یعنی نئورئالیسم و پسارئالیسم و پسامدرنیسم ـ  به دلیل استفاده از شخصیت ضدقهرمان و بسیاری کدهای دیگر که آورده می‌شود، بیشتر‌ از بخش‌های رئالیسم کلاسیک اثر قابل بررسی است. چنان که می‌دانیم ضدقهرمان در قالب‌های نئورئالیسم و یا پسامدرنیسم و رمان نو می‌گنجد، و از آنجا که تمام روایت این اثر از زبان این ضدقهرمان و با شکل خاص خود بیان می‌شود، لذا اثر در همین رویکردها  ـ  و بیشتر در رویکرد پسامدرنیسم ـ  قابل بررسی است. در واقع «فرنسی» شخصیت اصلی و اول این اثر، ضدقهرمان antihero است. او با وجود اینکه شخصیت اصلی است، فاقد هر نوع خصوصیات قهرمانی مانند شجاعت، تحصیل و مال و زیبایی، آرمان‌خواهی و…. است. همان طور که گفته شد این نوع شخصیت‌ها بیشتر در قالب پسامدرنیسم حضور پیدا می‌کنند و نسبی‌گرایی و شالوده‌شکنی در رفتار، از خصوصیات آن‌هاست. در واقع در قالب رمان‌های پست مدرن، بسیاری ازشخصیت‌های اصلی و قهرمان، جای خود را به ضدقهرمان می‌دهند. هم چنین استفاده از عدم قطعیت در روایت و ترکیب دنیای واقعی و خیال، تا حدی که برای شناخت زمان هرکدام وقت بیشتری باید گذاشت، از ویژگی‌های بیشتر این رمان‌ها هستند که در این اثربسیار دیده می‌شوند.

 از دیگر فاکتور‌هایی که این اثر را به رویکرد پست مدرنیسم نزدیک می‌کند، زاویه دید شخصیت ضدقهرمان است که از منظرگاه بی‌تفاوتی ِآمیخته با انتقاد از دنیا و زندگی پوچ و افسارگسیخته روایت می‌کند. بنا به همین دلیل، در بخش‌هایی روایت به شکل تکه‌هایی در هم آمیخته و افسارگسیخته بیان می‌شود. لذا از دلائل دیگر جای گرفتن اثر در قالب رویکرد‌های متأخر‌تر مانند نئورئالیسم و پسامدرنیسم، استفاده از زاوید دیدی است که در اثر وجود دارد. به این ترتیب که شخصیت اصلی رمان روایت خود را با رفت و آمد به گذشته‌های دور و نزدیک بی‌واسطه با هم ترکیب می‌کند و مرز حال و گذشته و واقعیت و خیال را از بین می‌برد. همچنین به کار نبردن علائم سجاوندی نیز کد مهم دیگری است که اثر را به این قالب‌ها نزدیک می‌کند. روایتی در هم آمیخته، بدون کد و اشاره و بی‌هیچ پل تداعی بین زمان حال و گذشته و دیالوگ‌ها و زمان و مکان و… به این ترتیب که راوی روایت خود را با زاویه دید من راوی، راوی درون رویداد، راوی قهرمان، حتی دانای کل محدود  ـ  به دلیل روایت محدود شخصیت از دیگران و محیط اطراف که به آن اشراف دارد  ـ روایت می‌کند. در واقع راوی شخصیتی روان پریش و نوجوانی است که بار ِروایت را تا به انتها بردوش دارد،که از این نظر روایت گروتسک است، چراکه روایت از زبان یک دیوانه یا روان‌پریش بیان می‌شود. روایتی که به طور غیرمستقیم نظر به آراء و اندیشه نویسنده دارد که می‌خواهد دیوانه داستانش آن را بیان کند  ـ اگر بخواهیم به عنوان نمونه‌ای از برخی نویسندگان که از این روش در آثارخود استفاده کرده‌اند نام ببریم، می‌توانیم به ناباکوف، در آثار خارجی، و مستور، در آثار ایرانی اشاره کنیم ـ  بنا براین گروتسک نیز ژانری دیگر است که این اثر در حیطه آن قرار می‌گیرد. دلائل دیگر گروتسک بودن اثر عبارتند از: نامفهومی و ناهمخوانی دنیا و بی‌ارزش بودن و پوچ بودن و در واقع تحریف آن. بدی‌ها و زشتی ها، خیالی و غیرعادی و طنز بودن آن ‌ها  و چنان که گفته شد با روایت شخصیت دیوانه، یا روان‌پریشی که دنیا را با دیدگاه خود تیره و تار معرفی می‌کند  ـ  زشتی‌های آن را بیشتر از زیبایی‌هایش می‌بیند ـ  لذا روایت شاگرد قصاب نیز مانند روایت گروتسکی بیشتر به گونه‌ای است که خوب و بد آن، به دلیل روان‌پریشی و عدم تعادل شخصیت، طوری بیان می‌شود که به هم خیلی نزدیکند، تا حدی که وقتی شخصیت جنایتی هم انجام می‌دهد، مخاطب نمی‌داند برایش گریه کند یا بخندد. گاهی برایش دل می‌سوزاند و جنایت او را جنایت واقعی نمی‌داند. لذا مخاطب شخصیت شاگرد قصاب نیز چنین وضعیتی دارد. راوی در این اثر در عین بی‌تفاوتی خانم نوجنت را می‌کشد و دو تکه‌اش می‌کند و آن‌ها را در گوشه‌ای پنهان می‌کند.

این رمان علاوه بر رویکردها و قوالب ذکر شده، نیاز به نقد کاملی در حیطه روانشناختی، به خصوص روانشناختی جدید دارد. از آن جا که امروز ارتباط ادبیات با روانشناسی برای همه آشکار شده است و ادبیات نقش مهمی در روانشناسی دارد، روانشناسی هم توانسته در ادبیات عاملی باشد برای بهتر درک کردن متون و استخراج مباحث مهم. لذا استفاده از نظر روانشناسان در نقد روانشناسانه اثر می‌تواند درک دنیای پر پیچ و خم درون انسان را راحت کرده و سبب شود مخاطب در این راه به درک تازه‌تری برسد و حتی به کشفیات مهمی نیز نائل آید. در رمان‌های روانشناختی توجه به انگیزه و محرک‌های رفتاری شخصیت‌ها بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد که مبتنی بر علت و معلولی زندگی شخصیت‌ها و برخاسته از ویژگی‌های درونی آن‌هاست. همان‌طور که شخصیت اصلی این رمان  ـ  فرنسی برادری ـ  شخصیتی روان‌پریش و حتی پارانویید است. و چون همه رمان از زبان او روایت می‌شود، و عدم تعادل در رفتار و روحیات او به طور کامل مشخص است، او از نظر روانشناختی قابل تأمل است. پارانویید بودن او به دلیل کنش‌ها و روایتی است که او از خود و رفتار خود ارائه می‌دهد. او همه را ظالم و گناهکار و خاطی می‌داند و خود را برحق. شخصیتی که دچار توهم است. شک و بدگمانی به واقعیات ذهنی و ترجیح آن نسبت به واقعیات بیرونی، در وجود شخصیت اصلی ازکدهای پارانوئیدی او هستند. شک و گمان او نسبت دیگران و محیط اطراف، و نگاه دیگران نسبت به خود، یا به زبان روانشناسانه‌تر «تصور یا برداشت دیگران از خود» که او را نگران کرده است. این نگرانی تا جایی پیش می‌رود که همه چیز و همه کس را بی‌ثبات و فاقد اعتماد می‌بیند. به خصوص روابط انسان‌ها را. لذا او به اجتماع و جامعه بدبین می‌شود. رفتارش از انگیزه‌های درونی‌اش نشأت می‌گیرد. ثبات عمل نداشتن او به این امر پا می‌زند. گاهی رفتار درستی دارد. او با مشاهده ناتوانی پدر به او قول می‌دهد تنهایش نگذارد و از اوحمایت کند. او این کار را می‌کند. از دستمزدش مایحتاج او را تهیه می‌کند، اما این وضع هر بار به شکلی دوام نمی‌آورد و از شکل طبیعی خارج می‌شود و شخصیت سر از نوانخانه و دارالتأدیب در می‌آورد. یکی از کشف‌های مخاطب از اثرهمین مطلب است که ضدشخصیتی که می‌رود تا فرافکنی‌های درونی خود را در علاقه به پدر و دوستش  ـ جو ـ  و افتخار آمدن دایی‌اش با آن تیپ و قیافه، و شغل قبلی پدر، که نوازنده بوده، گم کند، ناگهان با برخورد‌های خانم نوجنت و خانواده‌اش، و دعوای پدر و عمو و شوک فهمیدن پرورشگاهی بودن هردوی آن‌ها، و قطع رابطه با جو، با همه رویاهایش تخریب می‌شود و فرافکنی‌های درونی‌اش به فعل درآمده و به کنش‌های خشونت‌بار تبدیل می‌شود. تا جایی که از او یک قاتل ساخته می‌شود. تبدیل شخصیت قهرمان به ضدقهرمان دلائل روانشناسانه دیگری دارد. مانند اجتماع زمان او، جامعه‌ی بی‌ثبات ایرلندِ بعد از جنگ جهانی، خانواده‌ای با وجود پدری الکلی و مادری روانی، سوء‌استفاده جنسی کشیش از او، به شانه کشیدن صفت خوک  ـ  مطلبی که تأثیری عمیق روی نوجوان گذاشته  ـ خودکشی مادر، فقر و بی‌کاری پدر و… در واقع مخاطب با تأمل و تعمق در متن از خود می‌پرسد آیا عوامل خانوادگی و اجتماعی در جامعه آن روز در به وجود آوردن چنین شخصیتی دخیل نبودند؟ آیا اگر این حوادث برای او اتفاق نمی‌افتاد او دیوانه می‌شد؟ وآیا آدم می‌کشت؟

روان‌پریشی و پارانویید بودن شخصیت در جملاتی که به کار می‌برد نیز خود را نشان می‌دهد: لدی که شمشیرش را بالا برد و پائین آورد و از وسط نصفم کرد. یک نصفم، نصف دیگرم را می‌دید و هردو از قناره آویزان بودند… ولی دوباره از مچ پا آویزان بودم و تاب می‌خوردم.

همچنین می‌دانیم شخصیت‌های پارانویید شخصیت‌های دنیای مدرنی هستند که در قالب پست‌مدرن خود را نشان می‌دهند. این امر همراهی او را باکدهای دیگر پسامدرنیستی که در اثر وجود دارند، بیشتر می‌کند. کد‌هایی مانند:  رودررویی او با مخاطب(ص ۱۷۱): وقتی بیدار شدم باورتان نمی‌شود… بیشتر از یک ساعت بود که راه می‌رفتم به محض اینکه رسیدم فکر می‌کنید چی شد؟ (ص ۱۸۶)

کد دیگر عدم قطعیت در روایت: یک مدت گیج بودم توی تنم پر از جوجه تیغی بود یک مدت نگاهش کردم بعد بهش گفتم، نه، هیچی نگفتم.

کد دیگر که به دلیل اهمیتش پیش از این نیز ذکر شد، نثر متفاوت اثر است. نثری که بدون هیچ علامت سجاوندی  ـ  به جز ویرگول‌هایی که خود مترجم برای راحتی خوانش به آن افزوده  ـ  به نگارش درآمده است و این امر سبب شده کلیه مطالب کتاب به هم پیوسته و با هم مرتبط شوند. به این ترتیب حتی فلش‌بک‌ها وگذشته‌های دور و نزدیک و رفت و آمد‌های گذشته و حال، با هم درهم آمیخته‌اند.

امتیاز: نشان دادن شخصیت‌ها از طریق کنش و گفتار و رفتارآن‌ها و در واقع معرفی غیرمستقیم و تصویر بدون نظر و دلسوزی از سوی نویسنده، علاوه بر قوت اثر، بر باورپذیری شخصیت‌ها افزوده و به کشف برخی واقعیات رفتاری آن‌ها می‌انجامد، که می‌تواند سهم بزرگی در شناسایی بسیاری اشخاص در خانواده، اجتماع و جامعه باشد. شخصیت‌هایی که در اثرِ بی‌توجهی اطرافیان وضعیتی روز به روز بدتر و وخیم‌تر پیدا می‌کنند. این که نویسنده بدون ردپایی از خود، و بدون توضیح و توصیف، شخصیت‌ها را وامی دارد تا خصایص خود را نشان دهند، امتیازی مهم است. امتیاز دیگر طنز اثر است. توجه به طنز زمانی بیشتر محقق می‌شود که در بررسی اثر دیگر نویسنده نیز توجه او به طنز مشاهده می‌شود. باید گفت طنز یکی از نقاط قوت این اثر است که توانسته با وجود تلخی و تندی، آرام آرام با موضوع اثر پیش برود و رنگ و لعاب بهتری به آن داده و خواننده را برای پی‌گیری و همراهی اثر با خود همراه کند. شخصیت داستان  ـ  فرنسی ـ  به کتاب‌های کمیک علاقه دارد. در کشور او کمیک از سالیان قبل مورد توجه بوده، اما به دلیل در دسترس نبودن، بعد از مدت‌ها مورد توجه او قرار می‌گیرد. این توجه تا حدی است که راوی در روایت خود از شخصیت‌های کتاب‌های کمیک نیز نام می‌برد و شخصیت‌های داستان را با آن‌ها مقایسه می‌کند. این امر می‌تواند نشانه یادآوری کتاب‌های کمیک و اهمیت آن برای نوجوان امروزی باشد که اشاره‌ای هم به روایت فرامتنی و در واقع بینامتنی، دارد. در نگارش طنز مطلبی که به عنوان مهم‌ترین نکته مورد توجه قرار می‌گیرد، این است که نویسندهِ طنز به جای پرداختن به طنز، به هجو و هزل یا فکاهی نپردازد. این موضوع مهمی است که گاهی در معرفی بعضی آثار که به طنز معرفی می‌شوند، به آن توجه نمی‌شود. یعنی نویسنده فکاهی و هجو و هزل می‌نویسد ولی اثر، طنز معرفی می‌شود. این درحالی است که هرکدام از این موارد تعریف خاص خود را دارند. و در واقع طنزنویسی تخصص است و کسی می‌تواند طنز بنویسد که علاوه بر رعایت تمام اصول داستان‌نویسی، توجهی خاص به معنا و مفهوم مهم اثر و اعتراضی تلخ دارد. شاگرد قصاب در عین صمیمیت زبانی با زبان طنز توانسته عدم تطابق وجوه مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر می‌رسند، و همچنین جنبه‌های نا مطلوب شخصیت‌ها را که در تعامل با شخصیت‌های دیگر و یا اجتماع خود بروز می‌کنند، نشان دهد.

به این ترتیب کارکرد مهم روایت طنز در این اثر چنین است که توانسته لایه‌های پیچیده‌ی اثر را با زبان ساده، به گونه‌ای مخصوص خود، به مخاطب یادآوری کرده و او را به فکر وادارد و تحت تأثیر قرار دهد. طنزی واقعی و تفکر برانگیز که ناراحت می‌کند، می‌خنداند، به گریه وا می‌دارد، عصبانی می‌کند، دل می‌سوزاند و…

باید یادآور شد طنز مورد استفاده نویسنده دراین اثر یکی از انواع طنز  ـ  طنز سیاه و تلخ  ـ  black humour و در واقع اشاره به همان گروتسک grotesque و موقعیت‌های بیمارگونه و پوچی و بی‌معنایی رفتار شخصیت ضدقهرمان دارد.

امتیاز دیگر مفاهیمی است که مخاطب می‌تواند حین خواندن متن و پس ازآن، به آن‌ها دست یافته، و یا در واقع آن‌ها راکشف و استخراج کند.

نتیجه: بنا به تعریف شخصیت ضدرمان و همسانی او با شخصیت ضدقهرمان شاگرد قصاب، می‌توان گفت این شخصت می‌تواند به عنوان نمادی از یک گروه و دسته باشد که اگرتا کنون کمتر به آن‌ها اهمیت داده‌اند، با این اثر بار دیگر مورد توجه قرار گرفته و به آن‌ها توجه می‌شود. در واقع مخاطب با او هم‌ذات‌پنداری، و حتی برایش دلسوزی می‌کند. نویسنده اثر با کشف او به مخاطب اجازه می‌دهد مفاهیم خاصی را از وجود او کشف کند؛ کشف مفهومی که ممکن است تا کنون نسبت به آن بی‌توجه بوده، و یا نمی‌دانسته تا چه حد مهم است. این درک در مخاطب ایجاد لذت می‌کند. نتیجه این موضوع خیلی مهم است. چرا که نویسنده هیچ پیامی را مستقیم نمی‌دهد، اما خواننده آن را و حتی مفاهیم دیگرِ شبیه آن را از متن دریافت می‌کند. دریافت این مفاهیم در رمان شاگرد قصاب بر مبنای رویارویی شخصیت با دیگران و تأثیر رفتار وگفتار آن‌ها ایجاد شده و به برون‌افکنی درونیاتش منتج می‌شود تا جایی که دست به اعمالی بزند که از او یک ضدقهرمان بسازد. این مفهوم به مثابه اشاره‌ای است به رفتار دیگران که می‌توانست در رویارویی با فرافکنی‌های درونی شخصیت ضدقهرمان با واکنش‌های صحیح، رفتار او را تغییر داده و در نتیجه بهبود یابد و یا لااقل همان گونه نهفته بماند، در حالیکه در اثر برخورد ناصحیح و خشونت‌بار دیگران، این رفتار بروز کرده و ناخودآگاه به کنش‌های خشونت‌بار تبدیل شده است.

نویسنده با انتخاب چنین شخصیتی به عنوان راوی، و همراه کردن گفتگو‌های زنده و طنز، و به خصوص لحن tone شخصیتِ ضدقهرمان توانسته است در ارائه شخصیت‌پردازی رمان به موفقیت دست یابد. ارائه این لحن مناسب توانسته کارکردهایی داشته باشد که سبب ارتقاء اثر شود، به این ترتیب که در تشخیص هویت شخصیت و موضوع اصلی داستان دخالت ویژه  ـ  والبته غیرمستقیم ـ  داشته باشد. این لحن در قالب شخصیت اصلی protagonist ضدقهرمان ِرمان توانسته به طور نامریی مخاطب را دنبال خود بکشاند، در واقع شخصیت ضدقهرمان اثر توانسته دروغ پردازی خود را با این لحن باورپذیر کند در حالی که مخاطب متوجه صدای نویسنده  ـ  درقالب زبان راوی ـ  نشود و او به عنوان شخصیتی همه جانبه full  dimensional character و پیچیده  ـ در عین سادگی ـ  شناخته شده و از یک شخصیت نازل و سطحی فاصله بگیرد. از زاویه‌ای دیگر ارائه موفقیت‌آمیز این شخصیت نوجوان توانسته به دلیل همان بی‌تفاوتی نویسنده در روایت از او، و عادی نشان دادن این شخصیت برای برخی از جوان و نوجوانان امروزی تأثیرگذار باشد.

منابع:

 ـ مک‌کیب،پاتریک (۱۳۹۴)شاگرد قصاب،ترجمه پیمان خاکسار، چاپ سوم،نشرچشمه

 ـ  میرصادقی،جمال (۱۳۶۶)ادبیات داستانی، شفا، تهران.

 ـ فورستر،ای. ام. (۱۳۵۳)جنبه‌های رمان، ترجمه ابراهیم یونسی،تهران:  امیر کبیر.

 ـ تراویک، باکنر،( ۱۳۷۳)تاریخ ادبیات جهان، ترجمه عرب علی رضایی، فرزان، تهران.

 ـ احمدی، بابک(۱۳۷۰ ) ساختار و تأویل متن، مرکز،تهران.


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شماره ۱۳ , نقد
ارسال دیدگاه