آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » درباره «مسافر گمشده زمان» نوشته منصوره تدینی

بیست گفتار در رمان و داستان کوتاه

درباره «مسافر گمشده زمان» نوشته منصوره تدینی

نویسنده: مسعود بُربُر از «چهارمقاله» عروضی در سده ششم و «المعجم» سده هفتم هجری گرفته تا «قرتیکا»ی آخوندزاده سده سیزدهم، سنت کهن نقد ایرانی ردی بر جریان نقد ادبی امروز ایران به جا نگذاشته است. فراتر از آن، منتقدانی که آثار کلاسیک یونان را از بر شده و بازآفرینی‌های گوناگونش را در طول تاریخ سطر […]

درباره «مسافر گمشده زمان» نوشته منصوره تدینی

نویسنده: مسعود بُربُر

از «چهارمقاله» عروضی در سده ششم و «المعجم» سده هفتم هجری گرفته تا «قرتیکا»ی آخوندزاده سده سیزدهم، سنت کهن نقد ایرانی ردی بر جریان نقد ادبی امروز ایران به جا نگذاشته است. فراتر از آن، منتقدانی که آثار کلاسیک یونان را از بر شده و بازآفرینی‌های گوناگونش را در طول تاریخ سطر به سطر از سر گذرانده‌اند، محض خاطر فهم سیرورت ادبیات داستانی امروز ایران هم که شده نیم‌نگاهی به داستان‌های کهن ایرانی همچون سمک عیار نیانداخته، شاهنامه و نظامی را حتی محض تفنن شایسته نقد دانسته و از داراب‌نامه طرسوسی احتمالاً نامی هم نشنیده باشند.

با این حال تنها بلای نقد ادبی امروز ایران بی‌خبری از گذشته‌ی خود و گذشته‌ی آبشخور نقد (که همان آثار ادبی باشد) نیست. بسیاری از آنچه امروزه نقد نامیده می‌شود پروپاگاندای ایدئولوژی‌های منسوخ و خانمان‌برافکنی است که زمانی با شعارهای آرمان‌جویانه همه چیز و از جمله ادبیات را به سیطره خود برکشید و نقد را هم بدل کرد به محملی برای شعارهای حزبی. سپس، نام و شهرت ادیبان باعث شد ناگزیر پا به عرصه‌ی نقد بگذارند و هر شرح و توصیف و خلاصه‌ای از متن را با چند دیدگاه شخصی و یادداشت و نکته در هم آمیزند و تحت عنوان نقد منتشر کنند. بعدها که منتقدان راهی جز این ندیدند که دست کم اگر تالیفی ندارند مطالعه‌ی آثار ترجمه شده و ترجمه نشده را در پیش گیرند بلای بزرگ‌ترِ گشادنوازی سرنا به دنبال آمد و آن اینکه پیش از آنکه جریانی ادبی شکل گرفته باشد که منتقد برای فهم آن به تدوین نظریه ادبی دست یازد، نظریات ادبی ترجمه شده، مبنای نوشتن آثار ادبی داخلی شد. نظریه‌زدگی و تعصب بر مکتب خاص سکه‌ی دوران شد بی آنکه کارآیی نظریه‌ی خاص در فهم اثر ادبی خاص به سنجه گذاشته شود. به این ترتیب اثری که همه چیزش گواه از مانیفست‌گونگی وضعیت تاریخی اجتماعی می‌داد، با رویکرد ساختارگرایانه نقد شد و داستانی که از روابط درونی مستحکم و شگفت برخوردار بود به چوب درد زمانه نداشتن رانده شد.

این‌ها و بیش از این‌ها شاید انگیزه و دستمایه قلم منصوره تدینی بوده برای نوشتن «مسافر گمشده زمان» بیست گفتار در رمان و داستان کوتاه. دغدغه‌ای که در مقدمه همین کتاب هم به آن اشاره شده و سپس جای آنکه همچون بسیار کتاب‌های رایج به خلاصه‌نویسی مکاتب و نظریه‌های ادبی صرف وارداتی یا حاشیه‌نویسی بر اندیشه‌های نظریه‌پردازان مطرح جهان بسنده شود، منتقد در بیست مقاله هر بار اثری مشخص را به نقد نشسته و هر بار بسته به گوهر و توان اثر از منظری دیگرگون و مکتبی مناسب اثر و به شکلی روشمند به آن پرداخته است.

کتاب در نخستین مقاله برخی از نقدهای نوشته شده بر آثار ساعدی را دستمایه‌ی نقد قرار داده و به نوعی «فرانقد» دست زده است. در این مقاله که با عنوان سرراست «نقدی بر نقدهای نوشته شده بر آثار غلامحسین ساعدی» در کتاب آمده است، اصلی‌ترین منابع به پنج دسته تقسیم شده‌اند:

۱- کتاب‌هایی که گردآوری مقالات و منابع پراکنده از صاحبنظران درباره ساعدی هستند همچون کتابی که به کوشش جواد مجابی و علیرضا سیف‌الدینی گرد آمده است.

۲- کتاب‌هایی اندک که توسط خود نویسندگان در نقر و بررسی آثار ساعدی نوشته شده همچون کتاب‌های عبدالعلی دستغیب و روح‌الله مهدی‌پور عمرانی.

۳- پایان‌نامه‌های دانشجویی که آثار ساعدی را بررسی کرده‌اند.

۴- مقالات منتشر شده در مجلات علمی و دانشگاهی.

۵- مقالات و منابعی که در خارج از ایران نگاشته شده‌اند.

تدینی در ادامه به کتاب شناخت‌نامه ساعدی جواد مجابی پرداخته است. برخی مدعاهای این کتاب درباره ساعدی همچون پیشگام بودن او در رئالیسم جادویی را بررسی کرده و معتقد است مجابی دسته‌بندی ارزشمند و جامعی از آثار ساعدی به دست داده و یادداشت‌های ارزشمندی درباره هر دسته از آثار نوشته که البته نقد نیستند. مقالات گردآمده از بزرگان نامداری که در کتاب آمده هم بهاعتقاد او کتاب را بسیار خواندنی می‌کند اما نقد منسجم و روشمند نیستند. تدینی در ادامه به نوشته‌ی آل احمد و سپس صمد بهرنگی درباره ساعدی می‌پردازد و به درستی بر سایه‌ی سنگین نظرگاه شخصی و ایدئولوژیک اینان بر نقدی که نوشته‌اند اشاره می‌کند. محمود کیانوش، رضا براهنی، جمال میرصادقی، حسن میرعابدینی، نادر ابراهیمی، داریوش آشوری، ابراهیم رهبر، اکبر رادی و فرج سرکوهی هم از دیگرانی هستند که نوشته‌هایشان درباره ساعدی مورد بررسی کتاب قرار گرفته است. تدینی در ادامه به کتاب عبدالعلی دستغیب با تفصیل بیشتری می‌پردازد و بررسی‌اش را با نگاهی به کتاب مهدی‌پور عمرانی پایان می‌دهد. به اعتقاد تدینی اغلب نقدهای پیشین به خلاصه داستان و ذکر مواردی جسته گریخته و غیرروشمند اکتفا کرده‌اند.

او سپس در مقاله دوم کتاب با عنوان «انسان، طبیعت، مرگ و بیگانگی در نگاه ساعدی» خود از دریچه نقدهای زیست محیطی و پسااستعماری به عزاداران بیل پرداخته است. ابتدا دیدگاه‌هایی کلی را درباره این مجموعه و زبان آن بیان می‌کند، سپس خلاصه‌ای از هشت قصه‌ی این کتاب ارائه می‌کند و سرانجام به مکتب ادبی داستان‌ها می‌پردازد و در این بخش حضور سوررئالیسم و رئالیسم جادویی را در داستان‌ها به بحث می‌گذارد. به اعتقاد او ساعدی در داستان‌هایش گاه از مرزهای فلسفی مدرنیسم و نگاه شناخت‌شناسانه عبور می‌کند و وارد حیطه پسامدرنیسم می‌شود. تدینی سپس داستان‌ها را از منظر موج دوم نقد زیست محیطی بسیار قابل توجه دانسته و نکاتی را از این منظر بیان می‌کند و به مرگ، عشق و رابطه‌ی انسان با طبیعت می‌پردازد. تقابل شهر و روستا و اسطوره و مدرنیته این بخش را پایان می‌دهد و از منظر نقد پسااستعماری به مسئله‌ی دیگری‌سازی و دیگری در داستان‌ها می‌پردازد. صنایع ادبی و تشبه به شعر پایان‌بخش این مقاله تدینی است.

«”شیطانخدانسان” در آیینه‌ی ملکوت» عنوان مقاله‌ی بعدی است که به داستان ملکوت بهرام صادقی نگاهی داشته است. در آغاز به ساختار داستان و فصل‌بندی عجیب آن پرداخته و سپس حاکمیت نگاه «معرفت‌شناسانه» را در این داستان بلند بررسی کرده است. تدینی شخصیت‌های شگفت داستان را واکاوی کرده و داستان ملکوت را داستانی تمثیلی، پیچیده و عرفانی دانسته که البته با عرفان سنتی فاصله بسیار دارد. به اعتقاد او اگرچه ملکوت گاه از رئالیسم جادویی استفاده می‌کند اما با طرح پرسش‌های معرفت‌شناسانه پا از حیطه‌ی مدرنیسم فراتر نمی‌گذارد.

کتاب در مقاله‌ی بعدی با عنوان «مسافر جاده‌های داستان» به مجموعه داستان «انتخاب» سیمین دانشور پرداخته است. نویسنده در آغاز تأکید کرده درباره سیمین دانشور بسیار نوشته شده و در این مقاله به جنبه‌های کمتر مورد توجه قرار گرفته در آثار او خواهد پرداخت. سپس سیر تحول قلم دانشور و تغییر سبک تدریجی او را بررسی کرده است که از رمانتیسم و رئالیسم آغاز شده و سپس به مدرنیسم رو آورده و نهایتاً گاه به پسامدرنیسم هم گذر کرده است. تدینی در ادامه نگاهی کلی به مجموعه داستان «انتخاب» داشته و  به ویژگی‌های همچون زمان‌پریشی، خاطره‌نویسی، تخیل و گفتارهای پسامرگی در داستان‌ها می‌پردازد. گویا دانشور در این مجموعه تنها تا آنجا پا را از واقعیت فراتر می‌نهد که نهایتاً خواننده واقعیت را بهتر ببیند.

مقاله‌ی «راوی روشن تاریکی» مجموعه داستان «درشتی» از علی اشرف درویشیان را مرور کرده است. به گفته تدینی فضای همه داستان‌ها سیاسی است و با تصاویری از زندان، اعدام، جنگ، ستم، و فقر و محرومیت انباشته است. ابهام در نام داستان، حضور عناصر فراواقعی در اثر نویسنده‌ای که همواره به رئالیسم شناخته می‌شده، و صداهایی که در داستانها به گوش می‌رسد و برخی ویژگی‌های دیگر نشان از ظهور عناصر سبکی تازه در داستان‌های درویشیان دارد. تدینی داستان «شبح» را که به نوعی فراداستان است از بهترین داستان‌های این مجموعه دانسته و به گفته او درویشیان در این داستان از شیوه‌های نوتری بهره گرفته است. چندصدایی در داستان «باریکه راه مهتابی» نیز این داستان را در این مجموعه و در مجموع آثار درویشیان ممتاز کرده است.

«رستاخیز مردگان» عنوان مقاله بعدی کتاب است که به رمان «جهان زندگان» از محمد محمدعلی پرداخته است. بخش بزرگی از روایت کتاب گفتارهای پسامرگی شخصیت‌هایی است که خواننده به مرور در می‌یابد همگی، حتی نویسنده‌ی درون داستان، مرده‌اند. به جز فصل اول که فضایی واقع‌گرایانه‌ دارد رمان در ادامه به گفتارهای پسامرگی، روایت غیرخطی و زیگزاگی، و جابه‌جایی در زمان روی آورده است. مسائل اجتماعی و زنان، و رویدادهای سیاسی نیز در لا به لای سطور داستان جای گرفته‌اند. تدینی در این مقاله ضمن ارائه خلاصه‌ای از داستان به طرح نکاتی در زمینه جهان داستان، پیرنگ، جایگاه پرسش‌های معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه و ویژگی فراداستانی متن دست زده است.

مقاله بعدی کتاب با عنوان «آیینه‌های هزارتو» نه به یک اثر خاص و نه به نویسنده‌اش مشخص اختصاص یافته است. این مقاله در‌واقع بحثی درباره پسامدرنیسم در عرصه ادبیات داستانی است. به گفته تدینی پسامدرنیست‌ها با گرفتن آیینه در برابر چهره‌ی آشفته و مضحک جهان، به آن پوزخند زده و جهانی پر هرج و مرج، تصادفی و بی‌منطق همچون جهان پیرامون خود ساخته‌اند. تاریخچه و نظریات این مکتب، مختصات مهم محتوایی و شکلی پسامدرنیسم در داستان، اتصال کوتاه جهان واقعی بیرون با جهان درونی داستان، ایجاد سطوح هستی‌شناسانه و تداخلشان با یکدیگر، فرجام‌های چندگانه و بینامتنیت، آمیزش هنر عامه‌پسند و هنر والا، درآمیختن انواع هنری یا ژانرها، آشکار کردن شگردهای ادبی، عدم اقتدار مؤلف و شورش شخصیت‌ها، فروپاشی فراروایت‌ها، عدم قطعیت، گسیختگی متن، تغییر راوی و زاویه‌دید، آشفتگی زمان و مکان عناوینی هستند که مقاله در معرفی پسامدرنیسم طرح کرده و سرانجام به مدرنیسم و پسامدرنیسم در ایران پرداخته است. پسامدرنیسم بومی شده، بدخوانشی داستان پسامدرن در ایران و مواردی از این دست در ادامه مقاله با نگاهی به آثار پسامدرن ایرانی طرح شده و سرانجام مقاله به بررسی و تحلیل یک داستان پسامدرن ایرانی پرداخته است. در این بخش خلاصه‌ای از «مرگ بازیگر» تینا ارائه شده و مولفه‌های پسامدرنیسم در آن بررسی شده است. تدینی سپس نگاهی مختصر به رمان «سفیدبرفی» از دونالد بارتلمی داشته و پس از ارائه خلاصه و بخش‌هایی از داستان، بررسی مولفه‌های پسامدرن در آن را به خواننده واگذاشته است.

تدینی دو مقاله بعدی را نیز به کاظم تینا اختصاص داده است. نویسنده‌ای که داستان او را به عنوان نمونه‌ای از داستان پسامدرن در مقاله قبلی بررسی کرد. در مقاله‌ی «کاظم تینا: لارنس استرن ایرانی» نوشته کاظم تینا لارنس استرن ایرانی است منهای شوخ طبعی‌اش. لارنس استرن نویسنده‌ی رمان معروف «زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» است که به عنوان اثری بسیار پیشرو در قرن هیجدهم شناخته شده است. به اعتقاد تدینی مخالفان تینا به جای توجه به خلاقیت‌ها و عرصه‌های کاملاً نو طبع‌آزمایی او، وی را دنباله‌رو هدایت دانسته و به تفاوت‌های فراوان آثار او با هدایت توجه نکرده‌اند. تدینی یک تفاوت بارز را در وجو پیرنگی هرچند پیچیده در بوف کور دانسته و در مقابل تأکید کرده در آثار تینا به ندرت می‌توان پیرنگی یافت. او تینا در زمره‌ی اولین متفاوت‌نویسان ایرانی برشمرده و در ادامه مقاله به وجوهی از این تفاوت‌ها در داستان‌های تینا پرداخته است. شخصیت‌های داستانی تینا شخصیت‌هایی آشفته و روان‌پریش هستند که در دنیایی سیاه و هراس‌آور به سر می‌برند. در جهان داستانی تینا مرز مرگ و زندگی، عین و ذهن، انسان و سایر موجودات و اشیاء محدوش است و اشیاء نیز ذهنی و جهانی ویژه‌ی خود دارند و در مورد چیستی خود اندیشه می‌کنند. ابهام و عدم قطعیت نیز دیگر ویژگی آثار تینا عنوان شده‌اند.

دومین مقاله‌‌ای که به تینا اختصاص یافته «مسافر گمشده زمان» نام دارد که هم‌نامی کتاب با این مقاله شاید نشانگر توجه مؤلف به کاظم تینا و ویژگی پسامدرن آثار او باشد. تدینی در این مقاله پس ارائه زندگی‌نامه مختصری از تینا به سیری در سبک و سیاق آخرین اثر او یعنی «سایه‌بین و مینو آگاهی» پرداخته است. کتابی که پس از مرگ تینا به همت بیژن جلالی و توسط انتشارات نوید شیراز و زیر نظر شاپور بنیاد به چاپ رسید.

تدینی در این مقاله پس از اشاره مختصری به ویژگی‌های کلی آثار اولیه‌ی تینا، مجموعه داستان اولش «آفتاب بی‌غروب» را به سبک همعصرانش نزدیک‌تر می‌داند. به گفته وی تینا در دو مجموعه داستان بعدی یعنی «گذرگاه بی‌پایانی» و «شرف و هبوط و وبال» با نبوغ و قریحه کم‌نظیر خود توانسته به نحوی ابداعی و خودجوش محتوای هستی‌شناسانه را در آثار خود برجسته و برخی مولفه‌های پسامدرن را در آن‌ها ابداع کند. تدینی در این مقاله بار دیگر تأکید علت مانند کردن کاظم به تینا به لارنس استرن در این نکته بوده که در آثار هر دوی این‌ها شیوه‌هایی خودجوش و ابداعی دیده می‌شود که سال‌ها بعد تبدیل به یک جریان ادبی شده است. مهم‌ترین مولفه‌های پسامدرن آثار تینا از دید تدینی، برجسته شدن محتوای هستی‌شناسانه، آشکارسازی شگرد و تصنع، عدم قطعیت، عدم اقتدار مؤلف بر مقدرات اثر، پارانویا، ابهام و آشفتگی زمان، مکان، شخصیت‌ها و پیرنگ هستند که موجب عدم انسجام و از هم گسیختگی متن شده‌اند.

شخصیت‌پردازی در داستان پسامدرن موضوع بحث مقاله بعدی کتاب با عنوان «شخصیت‌های داستان پسامدرن: جوشش اصالت وجود» است که تدینی در آن بار دیگر به موضوع ادبیات پسامدرن پرداخته و این بار به ویژگی‌های شخصیت‌ها در این مکتب (اگر بتوان آن را چنین نامید) پرداخته بدون آنکه اثر خاصی را موضوع نقد این مقاله اعلام کرده باشد، اگرچه مشخصاً از نمونه‌هایی از رمان «آزاده‌خانم و نویسنده‌اش» در این مقاله یاد شده و ویژگی شخصیت‌های داستانی آن بررسی شده و سرانجام با پرسشی هستی‌شناختی درباره شخصیت‌های جهان واقعی بیرون از داستان مقاله را پایان داده است.

در مقاله‌ی بعدی که «مقایسه‌ی دو مکتب امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم در دو داستان کوتاه ایرانی» نام دارد، ابتدا مختصات  این دو مکتب ادبی به طور مختصر توضیح داده شده، سپس با مقایسه نقاشی‌هایی از این دو مکتب، تفاوت‌های آن‌ها بررسی شده و سرانجام همین مختصات در دو داستان «نقشبندان» هوشنگ گلشیری و «تجربه‌های آزاد» شهرنوش پارسی‌پور کاوش شده است. هنرمند اکسپرسیونیست تجربه درونی و روانی خود را با زحمت بسیار بیرون می‌ریزد و در امپرسیونیسم باید یک تأثر زودگذر و سریع را از یک نقطه‌نظر درونی ثبت کرد. در امپرسیونیسماز یک شیء خارجی تأثر می‌پذیرند و آن تأثر را بیان می‌کنند اما در اکسپرسیونیسم شیء خارجی مطرح نیست بلکه یک امر درونی بیان می‌شود.

نویسنده سپس به تحلیل امپرسیونیسم در داستان کوتاه «نقشبندان» از هوشنگ گلشیری پرداخته و با آوردن تکه‌هایی از داستان تصویری امپرسیونیستی از این اثر گلشیری  ارائه می‌کند. سپس در تحلیلی به اکسپرسیونیسم در داستان «تجربه‌های آزاد» شهرنوش پارسی‌پور پرداخته و در مقایسه آن با مسخ کافکا به ویژگی‌های اکسپرسیونیستی این اثر اشاره می‌کند. در پایان طی چهار بند مشخص نتایج بررسی این دو مکتب در مقایسه‌ی میان این دو اثر را بر می‌شمرد.

تدینی در مقاله بعدی از منظری روانکاوانه به اثری متفاوت با دیگر آثار نقد شده در کتاب می‌پردازد. عنوان مقاله «بازخوانی مثنوی سلامان و ابسال از منظر نقد روانکاوانه» به اندازه کافی گویاست و نویسنده در آن با ارائه مصداق‌هایی، این سروده‌ی نورالدین عبدالرحمن جامی را از منظری نو و بر اساس نظریه‌ی روانکاوی فروید واکاوی کرده است. تدینی ضمن ارائه پیشینه‌ای از داستان، خلاصه داستان و ابیاتی از آن، و همچنین پس از توضیحی درباره آرای فروید و کلیدواژه‌های مهم او، این کلیدواژه‌ها همچون فرامن، تشرف، مرحله ادیپی، و … را در این اثر می‌جوید. ناخودآگاه جمعی، نهاد، و دیگر مفاهیم رویکرد فرویدی در داستان معادل‌یابی شده و ابیاتی هم در تأیید این تفسیر آورده شده است.

شهریار مندنی‌پور داستان‌نویس ایرانی بعدی است که تدینی در کتاب خود به او پرداخته است. او در مقاله «مندنی‌پور: شاعر راوی یا راوی شاعر؟» به مجموعه داستان شرق بنفشه پرداخته و وجه اشتراک تمام داستان‌های آن را شاعرانگی زبان متن دانسته است. تدینی در این باره نوشته: «گویی پیرنگی کوتاه و چندسطری، فقط بهانه‌ای بوده است برای سرودن شعر؛ مندنی‌پور این کار را به روش فرمالیست‌ها با آشنایی‌زدایی از زبان و صنایع ادبی و از طریق دستکاری‌هایی در زبان معیار و یا تقدم و تأخر اجزای جمله، تشبیهات نو، و سایر روش‌های هنری انجام می‌دهد، تا زبانی فاخر پدید آورد. خلاف آن‌ها که شعر روایی می‌سرایند، مندنی‌پور با روایت‌هایش شعر می‌سراید… نثر او ابتدا خواننده را پس می‌زند تا بعد شیفته‌اش کند.» وی در ادامه با نگاهی به داستان «شرق بنفشه» از این مجموعه به شخصیت‌ها، نمادپردازی‌، تلمیح‌ها، و برخی شگردهای پسامدرن نویسنده می‌پردازد.

چهاردهمین مقاله با عنوان «کاوشی در چگونگی تأثیر مدرنیسم بر داستان رئالیستی جدید» نقد و تحلیل داستان بلند «پرنده‌ی من» اثر فریبا وفی است. نگارنده ابتدا به وقایع آغاز قرن بیستم و بازتاب آن در ادبیات و هنر اشاره کرده و سپس به توضیحی پیرامون مدرنیسم پرداخته است. در پی این تحول تغییرات ادبی از جمله در زمان داستان،‌زاویه دید، شخصیت، پیرنگ و فرجام نیز بررسی شده و به ویژگی‌های این عناصر در داستان رئالیستی و مدرن اشاره شده است. سرانجام با اشاره به اینکه داستان «پرنده من» در سال انتشار (۱۳۸۱) برنده چهار جایزه ادبی شد، این عناصر را در داستان وفی بررسی کرده است. داستانی که با سبکی واقع‌گرایانه، و با نثری روان و پیرنگی ساده موفق شده مطالب عمیق و مهم اجتماعی را مطرح کند. تدینی تأکید کرده که هرم فرایتاگ به شیوه معمول داستان‌های رئالیستی در این اثر دیده نمی‌شود و حتی کشمکش، نقطه اوج و نقطه عطف محسوسی در آن دیده نمی‌شود. به کمبود دیالوگ و برتری مونولوگ نیز اشاره کرده و پس از مشاهده نمونه‌های مختلفی از متن داستان نوشته نحوه شخصیت‌پردازی در این داستان نه شباهتی به شخصیت‌پردازی در دوره اول رئالیسم دارد و نه شخصیت‌پردازی داستان مدرن است. به مضامین داستان، نکات ادبی  و بلاغی، تشبیه، پارادوکس، تشخیص، ایهام و جناس و کارکردهای نمادین هم اشاره کوتاهی شده و پس از بررسی نمادپردازی عناصر نمادین داستان به فرجام باز و مبهم آن پرداخته است.

پانزدهمین مقاله کتاب که کوتاه‌ترین آن هم هست «نگاهی به مجموعه داستان زنی با زنبیل از فرخنده آقایی» است. نویسنده پس از معرفی کوتاه ویژگی‌های کلی این کتاب، داستان‌ها را گزارش‌گونه، طرح‌وار و بدون پرداخت ادبی دانسته است. محور داستان‌ها زنان و مسائلشان هستند. تدینی همچنین نوشته: «در اولین نگاه پیرامتنیت این نوشته از جمله طرح روی جلد، عنوان کتاب و نیز شعر آغاز کتاب توجه خواننده را به خود جلب می‌کند و در هماهنگی جالب توجهی در خدمت محتوای مورد نظر نویسنده قرار می‌گیرد.» نویسنده سپس به طرح روی جلد، عنوان، و عدم پرداخت تفصیلی شخصیت‌ها اشاره می‌کند و هر یک از داستان‌ها را در چند سطر توضیح می‌دهد.

چهار مقاله بعدی کتاب به نویسندگان آمریکای لاتین اختصاص یافته است. «سقوط آخرین برگ» مروری بر رمان پاییز پدرسالار نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز است؛ «نگاهی به رمان سور بز ازماریو بارگاس یوسا» به زاویه‌دید چندگانه و پیچیدگی‌های پیرنگ این داستان پرداخته است؛ «مکزیک در آتش» نگاهی است به داستان‌های کوتاه خوان رولفو؛ و سرانجام «آئورا: تمنای جاودانگی، کهن‌الگوی تولد دوباره» به اثر شاخص کارلوس فوئنتس وبینامتنیت و نماپردازی آن اختصاص یافته است. عنصر جادو در داستان مارکز، حکومت‌های خودکامه و پرداخت آن در داستان یوسا،‌ طبیعت خشک و خشن مکزیک و آدم‌های آن در مجموعه داستان «دشت سوزان» رولفو، و موخره فوئنتس بر داستان خود و ردیابی آثار دیگری که بر ذهن او تاثیرگذاشته‌اند، از دیگر مضامین این چهار مقاله است.

مقاله پایانی کتاب با عنوان «تاریکی خنده» به نویسنده و منتقد بزرگ و تاثیرگذار آغاز قرن بیستم، ولادیمیر نابوکوف، اختصاص یافته است. تدینی پس از ارائه زندگی‌نامه مختصری از نابوکوف به ویژگی روان‌شناسانه داستان‌های او می‌پردازد، فهرستی زمانی از آثار او ارائه می‌کند و از بازیگوشی‌های ادبی و طنز تلخ و استهزاآمیز نابوکوف سخن می‌گوید که «روح را می‌شکافد و اثر زخم آن تا مدت‌ها آزار می‌دهد». نویسنده همچنین به فریبکاری سرخوشانه‌ی داستان‌های او اشاره می‌کند و از آثار متعدد او برای این ویژگی‌ها نمونه می‌آورد. درآمیختن ژانرها، اتصال کوتاه و تمسخر زمان تقویمی هم برخی از ویژگی‌های مشاهده شده در آثار نابوکوف هستند که تن به داستان عصر پسامدرن می‌زند. سرانجام در نقدی مفصل‌تر به داستان «خنده در تاریکی» نابوکوف می‌پردازد که آدم‌های آن برای بدی کردن به هم نیازی به دلیل ندارند، از عشق فقط با جنبه‌های جسمانی آن آشنا هستند و به آسانی این سکه را به آن سوی تیره‌اش، یعنی مرگ برمی‌گردانند.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , شماره ۲۰ , نقد
ارسال دیدگاه