آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » تو که شه‌بندر دریای عشقی

تو که شه‌بندر دریای عشقی

اسدالله امرایی اول شهریور ۱۳۰۸ در خانواده‌ ناخدا خلفِ بوشهری، تولد نجف ثبت شده. هر چند خودش می‌گوید در زمستان سال قبلش به دنیا آمده. کلاس سوم دبیرستان معلم بداخلاق جبر تکلیف درسی را که داده می‌خواهد. وقتی جواب می‌شنود که نیاورده او را از کلاس بیرون می‌کند. نجف هم می‌رود و پشت سرش را […]

تو که شه‌بندر دریای عشقی

اسدالله امرایی

اول شهریور ۱۳۰۸ در خانواده‌ ناخدا خلفِ بوشهری، تولد نجف ثبت شده. هر چند خودش می‌گوید در زمستان سال قبلش به دنیا آمده. کلاس سوم دبیرستان معلم بداخلاق جبر تکلیف درسی را که داده می‌خواهد. وقتی جواب می‌شنود که نیاورده او را از کلاس بیرون می‌کند. نجف هم می‌رود و پشت سرش را هم نگاه نمی‌کند. نجف ترک تحصیل می‌کند و به دنبال کار می‌رود. حضور گسترده انگلیسی‌ها در شرکت نفت و بندر و تأسیسات نفتی شهر آبادان و تردد آنان در سطح شهر و کاربرد آن زبان وی را به یادگیری زبان انگلیسی علاقه‌مند ساخت و به طور خودآموز به فراگیری این زبان پرداخت. دوران نوجوانی و جوانی او از دوران‌های پرتلاطم تاریخ ایران بود از یک طرف بحث‌های ملی‌گرایی و ملی‌کردن صنعت نفت و مبارزات مردم برای احقاق حقوق و موجی از ناسیونالیسم و شکل‌گیری مبارزات کارگری و فعالیت‌های جنبش چپ و به طور خاص حزب توده باعث جذب جوانان و علاقمندان به فرهنگ و گسترش دانش سیاسی، باعث می‌شد که بسیاری از روشنفکران آن روزگار جذب شعارهای انقلابی و پر سروصدای این حزب شوند. نجف هم که سرِ پرشوری داشت و سرکش بود جذب این گروه شد و بعد از کودتای بیست و هشت مرداد و بازداشت گسترده اعضا و طرفداران حزب نجف دریابندری هم به اتهام دارا بودن مسلک اشتراکی و خیانت به میهن محاکمه شد و برایش حکم اعدام صادر کردند، در دادگاه تجدید نظر با یک درجه تخفیف به حبس ابد و سپس پانزده سال حبس محکوم شد. رمان وداع با اسلحه ارنست همینگوی را ترجمه کرده بود که همزمان با انتشار آن به زندان افتاد. در زندان به مسائل فلسفی علاقه‌مند شد و در مدت حبس، کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل را ترجمه کرد که بعدها توسط انتشارات سخن به چاپ رسید. پس از تحمل چهار سال حبس، در سال ۱۳۳۷ از زندان آزاد شد و به کارهای مختلفی روی آورد. در نهایت به عنوان سردبیر در انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد. در آنجا به ترجمه آثار ادبی رمان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان معروف آمریکایی پرداخت. دریابندری مدت ۱۷ سال با مؤسسه فرانکلین همکاری کرد و در حدود سال ۱۳۵۴ به همکاری با این مؤسسه پایان داد. پس از آن برای ترجمه متون فیلم‌های خارجی با سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران قرارداد بست. پس از انقلاب از این کار نیز کناره گرفت و به طور جدی به ترجمه و تألیف پرداخت. از جمله آثار وی می‌توان به ترجمه کتاب‌های یک گل سرخ برای امیلی و گور به گور نوشته ویلیام فاکنر، رگتایم و بیلی باتگیت اثر دکتروف، معنی هنر از هربرت رید و پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران اشاره کرد. آقای دریابندری به علت اهتمامی که در ترجمه آثار ادبی آمریکایی داشت جایزه تورنتون وایلدر را از دانشگاه کلمبیا گرفت. شاید ذکر این مطلب ضروری باشد که  نجف استاد خودش بوده. به قول جناب موحد خود کِشته و خود دُروده. به تعبیر نظامی کباب از ران خود خرده. در نوشته‌هایش صمیمیتی هست که مصاحب خود را نمی‌‌آزارد. دریابندری حدود شصت سال فعالیت مستمر ادبی داشته است اما آنچه اهمیت دارد ارتباط برقرار کردن با متن است و چنان روان می‌نویسد  که نثرش نثر معیار می‌شود. این ویژگی صرفا با کتاب خواندن حاصل شود. تجربه زیستن پشت آن است. زیستنی که گویی تجربه زندگی خود را روان و ساده می‌کند و در اختیار مخاطب می‌گذارد. آشنایی حرفه‌ای من با نجف دریابندری مثل بیشتر علاقمندان ادبیات بیشتر به واسطه‌ی آثارشان بود و آشنایی شخصی‌ام با ایشان برمی‌گردد به درس گرفتن از استادم جناب صفدر تقی‌زاده و به واسطه دوستی مشترک با غلامحسین سالمی و خانواده اصلانی ممکن شد و به‌خصوص خانم فهیمه اصلانی که از هنرمندان عرصه موسیقی بودند و در همسایگی نجف دریابندری و خانم فهیمه راستکار زندگی می‌کردند. بارها با غلامحسین سالمی شاعر و مترجم که خرمشهری بود به خانه نجف می‌رفتیم و پای صحبتش نشستم. بسیار شیرین سخن می‌گفت. این روزها دلم نمی‌‌آید به دیدارشان بروم و از این که او را افتاده ببینم متاثر می‌شوم. من بسیار متاسف و متاثرم که هیولای عصر ما او را از سخن گفتن باز داشته است. استاد محمد قاضی در وصف او فی‌البداهه شعری گفته بود:

تو که شه‌بندر دریای عشقی

چرا باید نجف نام تو باشد…


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , پرونده , شماره ۲۲
ارسال دیدگاه