آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » بازخوانی یک داستان بی‌پایان

نگاهی به کتاب ترس و لرز ساعدی

بازخوانی یک داستان بی‌پایان

حمید نامجو : غلامحسین ساعدی مجموعه قصه «ترس و لرز» را در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد. مدتها پیش از آنکه آثار مارکز، فوئنتس، آستوریاس و سایر نویسندگان نامی ادبیات آمریکای لاتین به فارسی ترجمه شود. قصه‌های ترس و لرز از نظر خط روایی، فضاسازی و بازنمایی امر شگفت‌انگیز و همچنین در هم آمیختگی جهان واقعی […]

بازخوانی یک داستان بی‌پایان

حمید نامجو :

غلامحسین ساعدی مجموعه قصه «ترس و لرز» را در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد. مدتها پیش از آنکه آثار مارکز، فوئنتس، آستوریاس و سایر نویسندگان نامی ادبیات آمریکای لاتین به فارسی ترجمه شود. قصه‌های ترس و لرز از نظر خط روایی، فضاسازی و بازنمایی امر شگفت‌انگیز و همچنین در هم آمیختگی جهان واقعی با دنیای افسانه و اسطوره، با قصه‌های برجسته آمریکای لاتین قابل قیاس است. علاوه بر این ساعدی همانند بسیاری از نویسندگان معروف آمریکای لاتین نویسنده‌ای آرمانگراست و دغدغه رهایی انسان را دارد. هدف و چیستی ادبیات اعم از شعر و داستان و رمان، روشنگری و درنهایت رهایی انسان از سلطه است و دستیابی به آزادی و عدالت. داستان‌های ترس و لرز از بهترین نمونه‌های ادبیات داستانی مدرن در زبان فارسی است و اگر به تغایر فرم و محتوا باور داشته باشیم قصه‌های این مجموعه تجربه‌های درخشانی در این دو پهنه است. هم از نظر فرم و تکنیک بسیار نوآورانه و بدیع است و هم آنکه می‌توان تاکید نویسنده بر ایده‌ها و نگره‌های اجتماعی و دغدغه‌های فکری و سیاسی‌اش را در این قصه‌ها دنبال کرد.

کتاب ترس و لرز حاوی شش قصه است. قصه‌هایی که هرکدام به تنهایی، کامل هستند اما در عین حال به دلیل فضا، زبان، شخصیت‌ها و حتی انگاره‌های مشترک و مشابه، شش قصه به هم پیوسته بنظر می‌رسند. هر یک از این قصه‌ها موزائیکی از یک طرح کلی هستند. به عبارت بهتر این قصه‌ها در طول یکدیگر نیستند بلکه در عرض هم هستند. با این وجود به دلیل دنبال کردن واکنش‌ها و خلقیات تعدادی از پرسناژها در تمام این قصه‌ها، نوعی اندام‌وارگی خاص رمان را در این مجموعه می‌بینیم.

محل وقوع ماجرای این قصه‌ها روستایی در سواحل خلیج فارس است. در تمام قصه‌ها دریا، لنج، قایق، عامله، ماشوئه و تور و ماهی حضور دارند و مراودات این روستا با باقی جهان از طریق دریاست. علاوه بر آن نحو زبان در گفتگوی اهالی، نام افراد واشیاء و حتی اشاره به برخی باورها، نشانه‌های بارزی هستند که محل این روستا در جنوب ایران است. گرچه از روستا یا جزیره‌ی معینی نان نمی‌برد. در هریک از قصه‌ها اتفاقی غریب می‌افتد. حوادثی که با منطق و عقلانیت معیار قابل توضیح نیست. خواننده انتظار دارد که این حوادث به تدریج در ادامه کتاب و در قصه‌های دیگر واکاوی و رازگشایی شود. اما این انتظار برآورده نمی‌شود. ما نه از سرنوشت سیاه گرسنه‌ای که در مضیف سالم احمد پنهان شده، یا پسربچه‌ای که بر ساحل دریا می‌دود باخبر می‌شویم و نه ازعاقبت «دعانویس» که قیافه‌ای عجیب دارد و در هر روستایی زن می‌گیرد و بعد هم گم وگور می‌شود. حتی داستان ششم که می‌تواند تعریضی بر جریان استعمار باشد بی‌سرانجام به پایان می‌رسد. تعدادی زن و مرد ظاهرا اروپایی با عده‌ای خدمتکار رنگین پوست در حاشیه این روستای کوچک و فقیر اطراق می‌کنند و بعد از چندی همچنانکه بی دلیل آمده‌اند بی‌دلیل آنجا را ترک می‌کنند و ماترکشان شیوع حرص و آز و تنبلی در بین اهالی روستاست.

شخصیتهای اصلی قصه‌ها اهالی روستا هستند. اما در هر یک از قصه‌ها بیگانه‌ای به روستا وارد می‌شود و رخداد، ماجراها و گفتگوهایی را به دنبال دارد. خواننده از طریق شنیدن این گفتگوها یا تامل بر رفتارهای اهالی، با باورها و واکنش‌ها و به طور کلی «زاد و زیست» و «درجهان بودگی» اهالی روستا آشنا می‌شود.

قصه‌های ترس و لرز زمان تقویمی و گاهشمارانه ندارند. معلوم نیست که این حوادث در کدام روز از کدام ماه و سال کدام قرن اتفاق می‌افتد. حتی اینکه بین این ماجراها چقدر فاصله زمانی وجود دارد مشخص نیست. فقط گاهی به شب یا روز بودن یا توصیف موقعیت خورشید در آسمان اشاره می‌شود بی آنکه بدانیم چه فصلی از سال است. نویسنده انگار از این طریق سعی در بازنمایی زندگی آدم‌هایی فراموش شده در جایی بی‌نام و نشان دارد که از واقعیت‌های زمانه و از هر گونه تغییری برکنار مانده و در رنج و عسرت و بی‌خبری محبوس مانده‌اند. نوعی در خود ماندگی ملال‌آور و چاره ناپذیر.

«زمان‌مند» بودن رخدادها در داستانها و رمانهای کلاسیک غالبا به داستان عمق و غنای بیشتری می‌بخشد و به نوعی وجوه انضمامی یک «دوره تاریخی» یا یک حادثه معین را بر داستان بارکرده و معناها و انگاره‌های مضاعفی در ذهن خواننده تداعی می‌شود و جهان داستان با دنیای واقعی در تعامل و بده بستان قرار می‌گیرد. به عنوان مثال در رمان «جنگ و صلح» یا «خانواده تیبو» که زمان تقویمی دارند بی‌تردید تمامی اتفاقات، نگرش‌ها، سلایق و اندیشه‌های آن دوره تاریخی بر رمان بار شده و تصویری زنده‌تر از فضای رمان در ذهن خواننده ایجاد می‌کنند. اما در رمان مدرن «زمان» همچون «زبان» امکانی است برای ایجاد فرم‌ها و ساختار‌های متنوع. یکی از این تکنیکها حذف زمان تقویمی است که توسط نویسندگان مختلفی بکار گرفته شده است. ساعدی که این تکنیک را قبلا در مجموعه قصه «عزاداران بیل» به کار گرفته بود در کتاب ترس و لرز آن را قوام بیشتری می‌بخشد. از یک طرف حذف زمان تقویمی تاکیدی است بر ابدی و ازلی بودن خود ماجرا و انگار‌ه‌هایی که جهان ذهنی اهالی روستا را احاطه کرده است و چون تقدیری شوم و ترسناک بر حیات و هستی آنان سایه افکنده است. ماجرایی که معلوم نیست کی آغاز شده و هرگز هم پایان نخواهد یافت. در واقع حذف زمان «بی‌زمانی» نیست. «همه زمانی» است. از طرف دیگر داستانی که پایانی ندارد، همیشه پرونده‌اش در ذهن مخاطب بازخواهد ماند، گرچه در روستایی ناشناخته اتفاق افتاده باشد. یک اثر هنری پویا اثری ناتمام است. زیرا هنرمند کنکاش‌گر است. او همچون فیلسوف یا عالم همه حقیقت را نمی‌داند تا آن را در چارچوبی متعین به ما عرضه کند. او ذهن مخاطب را به یاری فرامی‌خواند. اثر ناتمام اثری است که ذهن و تخیل مخاطب را فعال می‌کند تا پایان مورد نظر خودش را بر آن بگذارد و در واقع مخاطب با متن وارد تعامل می‌شود. انتخاب این فرم در حقیقت نوشتن داستانی بی‌انتهاست. کما اینکه هیچ‌کدام از قصه‌های ترس و لرز پایانی مشخص اعم از تلخ یا شیرین ندارد.

 علاوه بر اینها به کار گیری این تکنیک نوعی آشنایی‌زدایی در قصه است. از دسترس خارج کردن ماجراها و آدم‌ها و به نوعی برکشیدن آن‌ها از سطح واقعیت زمینی و ملموس به جهان قصه و افسانه. به جهان انتزاع و تخیل. حذف زمان تقویمی نوعی تعلیق ایجاد می‌کند و عملا احتمال هر گونه مقارنه تاریخی را ناممکن می‌کند. گاهی بنظر می‌رسد که این داستان‌ها در زمانه بسیار دوری از ما اتفاق افتاده و گاهی آن را چنان هم عصر زمان حاضراحساس می‌کنیم که خواه‌ناخواه با ما وارد گفتگو و محاجه می‌شود. گویی مشکلات آدم‌های قصه‌ها، دغدغه‌های ابدی انسان است و هیچ‌گاه کهنه نمی‌شوند؛ از دوران ماقبل تاریخ تا به امروز؛ قصه درماندگی و گم گشتگی و نامرادی؛ قصه انسان رها شده بر هستی بی‌کرانه و ناشناخته. هم‌نام بودن این مجموعه قصه ساعدی با کتاب مشهور «سورن کی‌یر‌که‌گارد» فیلسوف نامی اگزیستانسیالیست دانمارکی اتفاقی نیست.

در دنیای قصه‌های ترس و لرز نشانههایی حضور دارد که متعلق به دنیای معاصر است همچون پیکاپی که دعانویس را با خود آورده یا موتوری که برای لنج خریداری شده. اما از طرف دیگر حضور برخی اسطوره‌ها ما را به جهانی رازآلود و وهم‌انگیز پس می‌راند. دریا تامین کننده رزق و روزی اهالی روستا و راه ارتباطی آن با دیگر مناطق جهان است. در عین حال ساحل دریا مرز دنیای واقعی است با جهان ناشناخته‌ها. دریا در باور مردم موجود ذی‌شعوری است که کنش‌ها و تصمیماتش غیرقابل پیش‌بینی است. یک روز آرام و سخی است و روز دیگر موجودی خوف‌انگیز که بی هیچ دلیل روشنی دشمنی‌اش را آشکار می‌کند و برجان و مال اهالی روستا یورش می‌برد. یک روز برای آتش اجاق آنان هیزم‌ می‌اورد و روز دیگر گردابی بر سر راهشان پهن می‌کند. هرکوششی برای شناختن ومهار کردنش بیهوده است و به دلیل همین ناشناخته ماندن، هرچیزی را می‌شود به او نسبت داد. به قول زاهد «دریاست دیگر». نه آغاز دارد و نه پایان. دریا همان ابدیت است و مظهر بی‌زمانی.

در اولین قصه کتاب پیرمرد تنهایی به نام «سالم احمد» ناگهان مرد سیاه پوست لنَگی را در مضیف خود می‌بیند. این مهمان ناخوانده غریبه‌ای گرسنه است و برای گدایی تکه‌ای نان یا چنگی خرما به سراغ او آمده. اما در باور سالم احمد او یکی از «اهل هوا»ست. او جن یا شیطانی است که برای مسخر کردن روح و جان مردم به بدن آنان وارد می‌شود و آنان را بیمار و زمین‌گیر و حتی دیوانه می‌کند. باوری که قرنها پیش از سواحل آفریقا به سواحل جنوبی ایران آمده است و به باد جن شهرت دارد. ارواح بد نهادی که از دریا می آیند. کتاب «اهل هوا»ی ساعدی تحقیق مفصلی در باره این باور است و در باره مراسمی که برای مهار کردن (زیرکردن) این شیطان یا روح پلید برگزار می‌کنند و به «مراسم زار» شهرت دارد. در این داستان، «زاهد» طبیب یا همان مهار کننده روح شیطانی است و ابزار او برای این کار چند دهل و دمام است که بی وقفه می‌کوبد. رواج این باورهای غریب برای ما، و آشنا برای اهالی روستا و همچنین حضور اسطوره‌ای دریا دنیای این روستا را از زمانه ما دور کرده و به انتهای زمان می‌برد. به دنیایی که برای بیمار طبل می‌نوازند و دریا برای شکار آدم‌ها و لنج‌ها تله‌ای به نام گرداب پهن می‌کند.

 در تمام شش داستان این کتاب شروع ماجرا، حضور بیگانه‌ای در روستاست. البته به جز داستان پنجم که چند نفر از اهالی روستا بیماری را به سراغ حکیمی غریب و بیگانه می‌برند و در آنجا نه تنها ادم‌ها، بلکه فضای داستان هم بیگانه است. این بیگانگان نظم و سکون و قرار و قواعد معین زندگی در روستا را بهم می‌ریزند. یک فضای بی‌اعتمادی و دلهره بر روستا حاکم می‌شود. بیگانه برای اهالی روستا همواره یک تهدید بحساب می‌آید. روستا در برابر هر فرد بیگانه‌ای گارد دارد. تنها کسی که همدلی آنان را جلب می‌کند همان دعانویس عجیب‌الخلقه است. یک بدویت و درخود ماندگی عمیقی در این روستا جاریست که امکان هرگونه مراوده و مکالمه‌ای را از همان ابتدا مسدود می‌کند. هیچ اندیشه نویی در این جامعه به وجود نمی آید. ناشناخته‌ها و بیگانه‌ها موجد ترس اهالی می‌شود. جلوه بارز این ترس «احمد محمد علی» است که در همه چیز تهدیدی علیه خود یا دیگران می‌بیند و مدام هشدار می‌دهد. اگربه گفتگوهای اهالی روستا دقت کنیم می‌بینیم که گفتگوها بر یک مدار ثابت تکرار می‌شوند. هیچ راه برون رفتی از این دایره بسته وجود ندارد. آدم‌ها از بیان افکار و احساساتشان ناتوان هستند وبراساس غرایزشان رفتار می‌کنند. واکنشها منفعلانه وتکراری است. مجموعه این نشانه‌ها دال بر جامعه‌ایست که در ابتدای زمان متوقف  مانده است و حتی سایه‌ی گذشت روزگار و تغییرجهان از روی آن گذر نکرده است. جامعه‌ای ابتدایی که هیچ تاثیری از جهان در حال تحول نگرفته است. جامعه‌ای در خود فرو رفته. انگار که زمان در آنجا ساکن و بی‌حرکت مانده باشد. جامعه‌ای معلق بین گذشته و حال. بین افسانه و واقعیت. جامعه‌ای که بی‌گمان تعریضی است به جامعه‌ی آن روزگار ایران.

 سخن آخر: ترس ولرز یکی از مهم‌ترین آثار ساعدی و از بهترین داستان‌های زبان فارسی است. ساعدی در خلق فضاهای وهم‌انگیز و راز‌آلود وهمچنین ایجاد فرم‌های نو و کاربست تکنیک‌های مدرن وقابل تامل، از پیشروترین نویسندگان ایران بود و هست و به راستی کتاب ترس و لرز اثری خلاقانه و کم‌نظیر است.


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , پرونده , شماره ۱۲
ارسال دیدگاه