آخرین مطالب

» شماره ۲۵ » تپه‌ی پوشکین

تپه‌ی پوشکین

نویسنده: سرگئی دولاتوف ترجمه: اسدالله امرایی نشر ثالث، چاپ اول ۱۳۹۸، ۱۴۹ صفحه، ۲۲۵۰۰ تومان ممکن است نام سرگئی دولاتوف برای خیلی‌ها نا‌آشنا باشد؛ ولی واقعیت این است که او را به عنوان یکی از محبوب‌ترین نویسندگان روسی اواخر قرن بیستم می‌شناسند. دولاتوف در سال ۱۹۴۱ در اوفا متولد شده و در ۱۹۹۰ پس از […]

تپه‌ی پوشکین

نویسنده: سرگئی دولاتوف

ترجمه: اسدالله امرایی

نشر ثالث، چاپ اول ۱۳۹۸، ۱۴۹ صفحه، ۲۲۵۰۰ تومان

ممکن است نام سرگئی دولاتوف برای خیلی‌ها نا‌آشنا باشد؛ ولی واقعیت این است که او را به عنوان یکی از محبوب‌ترین نویسندگان روسی اواخر قرن بیستم می‌شناسند. دولاتوف در سال ۱۹۴۱ در اوفا متولد شده و در ۱۹۹۰ پس از مهاجرت به غرب در نیویورک درگذشته است. در سال ۲۰۱۸، الکسی الکسویچ گرمن شش روز از زندگی این نویسنده برجسته روسی را در یک فیلم درام زندگینامه‌ای روایت می‌کند. نگاه طنز و کنایه‌آمیز دولاتوف به محیط پیرامون خود در دوران اوج محدودیت‌های شوروی در دهه ۷۰ میلادی در این فیلم به تصویر کشیده شده است. دولاتوف و بسیاری از نویسندگان دیگر مانند او نمی‌توانستند نوشته‌های خود را در شوروی به چاپ برسانند و دیر یا زود مجبور شدند که از این کشور مهاجرت کنند و جایی دیگر داستان‌های خود را منتشر کنند.

تپه‌ی پوشکین داستان زندگی نویسنده‌ای الکلی در دوران شوروی است که هر طور که نگاه کنی به آخر خط رسیده. بوریس به این فکر می‌کند که هیچ وقت نتوانسته اثر درخوری بنویسد؛ هر چند که بیست سال است تلاش می‌کند داستان بنویسد و این همه ماجرا نیست. بوریس در زندگی شخصی هم شکست خورده. ازدواجش ناموفق بوده و از همسرش هم جدا شده است. دیگر نه درآمدی دارد و نه پولی در بساط. به گمان خودش تنها کاری که بلد است نویسندگی است که باید تا جایی که می‌تواند در راه آن پا فشاری کند. تنها مفری که می‌یابد منطقه گردشگری پوشکین است تا به عنوان راهنما در آن مشغول به کار شود و سروسامانی به زندگی‌اش بدهد. گویا عنوان اصلی کتاب به زبان روسی هم منطقه ویژه بوده که دختر نویسنده که مترجم آثارش هم هست نام آن را به تپه‌ی پوشکین تغییر داده است. نویسنده‌ی شکست خورده‌ای مثل بوریس و خیلی‌های دیگر در جایی که روزی پوشکین زندگی می‌کرده مشغول به کار شده‌اند و برای توریست‌هایی که به منطقه آورده می‌شوند جزئیاتی را درباره پوشکین و زندگی‌اش می‌گویند که از دل کتاب‌ها بیرون کشیده‌اند. دولاتوف با زبانی طنز و کنایه‌آمیز، فضای منطقه ویژه پوشکین و وضعیت شکننده‌ی نویسنده‌ای با شرایط بوریس را توصیف می‌کند. بوریس هر چقدر هم که تلاش کند اوضاع را رو به راه کند راه به جایی نمی‌برد. نقطه اوج داستان زمانی است که زن بوریس به منطقه ویژه یا همان تپه‌ی پوشکین می‌آید و او را از تصمیمی که گرفته آگاه می‌کند. اینجا همان جایی است که مسأله‌ی داستان معلوم می‌شود؛ البته می‌توان حدس زد که زمانی هم مسأله خود دولاتوف و بسیاری دیگر از نویسندگان در دوران شوروی بوده است. اینکه در کشور خود بمانند یا به غرب مهاجرت کنند و در کمال آزادی و بدون سانسور نوشته‌های خود را منتشر کنند. بوریس بر سر این دو راهی است و به دنبال راهی است تا در روسیه بماند؛ چرا که فکر می‌کند هشتاد درصد شخصیتش در زبان خارجی از بین می‌رود و قدرت بیان طعنه و کنایه و مطایبه را از دست می‌دهد. این همان چالشی است که رمان تا لحظه‌ی آخر با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند:

پابرهنه کنار تلفن ایستاده بودم و هیچ حرفی نمی‌زدم. رادیویی بیرون از پنجره می‌غرید. عکس پالتوی کهنه‌ای در آینه بود.

فقط پرسیدم: «باز هم همدیگر را می‌بینیم؟»

«بله اگر ما را دوست داشته باشی.»

نپرسیدم کجا و کی. مهم نبود. شاید آن دنیا، چون فقط محل ملاقات است نه چیز دیگر. یک سلول عمومی که دلبندان خود را در آن ملاقات می‌کنیم.

ناگهان دنیا را به صورت یک کلیت دیدم. همه چیز جلو چشمم به یکباره جان گرفت.

زنم گفت:« بله، اگر دوستمان داشته باشی…» پرسیدم: «به عشق چه ربطی دارد؟ عشق مال جوان‌هاست. مال سربازها و ورزشکارهاست. اوضاع اینجا خیلی پیچیده است. خیلی فراتر از عشق است. سرنوشت است.»

بعد صدای کلیک آمد و سکوت افتاد.

حالا باید بروم و توی اتاق خالی و بو گرفته بخوابم…

آزاده کفاشی


برچسب ها : , ,
دسته بندی : شماره ۲۵ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه