آخرین مطالب

» شماره ۲۷ » خیابان تمساح

خیابان تمساح

نویسنده: برونو شولتز مترجم: شروین جوانبخت انتشارات: خوب نوبت چاپ: اول تعداد صفحه: ١٣٢ قیمت: ٣٠هزار تومان در نوامبر١٩۴۲در خیابان‌های دروهوبیچ، شهر کوچک ایالتی در لهستان که اکنون در روسیه است، عملیاتی علیه یهودیان توسط نیروهای گشتاپو آغاز شد که بخش کوچکی از یک عملیات بزرگ نسل‌کشی بود. در آن «پنجشنبه‌ی سیاه» حدود یکصد و […]

خیابان تمساح

نویسنده: برونو شولتز

مترجم: شروین جوانبخت

انتشارات: خوب

نوبت چاپ: اول

تعداد صفحه: ١٣٢

قیمت: ٣٠هزار تومان

در نوامبر١٩۴۲در خیابان‌های دروهوبیچ، شهر کوچک ایالتی در لهستان که اکنون در روسیه است، عملیاتی علیه یهودیان توسط نیروهای گشتاپو آغاز شد که بخش کوچکی از یک عملیات بزرگ نسل‌کشی بود. در آن «پنجشنبه‌ی سیاه» حدود یکصد و پنجاه رهگذر کشته شدند و در میان کشته‌شدگان که جسدهایشان تا پاسی از شب روی پیاده‌روهای شهر باقی ماند، برونو شولتز، معلم هنر مدرسه‌ی محلی هم آرمیده بود! یکی از دوستان او، در تاریکی شب جسدش را به قبرستان یهودی‌ها در نزدیکی همان‌جا برد و دفن کرد. انبوه دست‌نوشته‌های شولتز و آثار منتشر نشده‌اش به دست دوستی سپرده شد تا در امان بماند ولی متأسفانه تمام دست‌نوشته‌ها به همراه آن دوست ناپدید شدند و یکی از برجسته‌ترین نویسنده‌های لهستانی قرن بیستم همراه با بخش عمده‌ای از آثار ادبی ارزشمندش از میان رفت! پیش از جنگ، دو کتاب از برونو شولتز منتشر شده بود: کتاب «مغازه‌های دارچینی» که در زبان انگلیسی به نام «خیابان تمساح» ترجمه شد (١٩٣۴) و کتاب «آسایشگاه با سردر ساعت شنی» (١٩٣٧).

این دو کتاب به فاصله کمی از انتشار، بسیار مورد توجه منتقدان ادبی لهستان قرار گرفت و از سوی آکادمی ادبیات لهستان تحسین شد ولی سال‌ها طول کشید تا در جهان شناخته شوند. ادبیات لهستان در زمان بیست ساله‌ی بین دو جنگ جهانی، سرشار از نویسنده‌های برجسته‌ای همچون گمبرویچ ، ویتکوویچ و… است که امروزه شناخته شده‌اند و آثارشان به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده و در این میان برونو شولتز، سرآمد و پیشتاز است. او را می‌توان پدیده‌ای کاملاً متفاوت و محوری در فضای ادبیات لهستان دانست که مرگ تلخ و زودهنگامش یکی از بزرگ‌ترین فقدان‌های ادبیات را رقم زد.

این نقاش، شاعر و نویسنده‌ در دوازدهم جولای ۱۸۹۲در خانواده‌ای تاجر به دنیا آمد. هنگام تولد او پدرش که ۴۶ساله بود از بیماری روحی رنج می‌برد و این موضوع او را به پسری آرام و خجالتی تبدیل کرد. او هیچ‌ وقت برای مدت طولانی از خیابان‌های شهرش دور نشد، حدود بیست سال در همان‌جا معلم نقاشی و هنر بود و در انزوا زندگی می‌کرد و تنها با چند تن از نزدیکانش در شهرهای دیگر، از طریق نامه در ارتباط بود. این نامه‌ها که تعداد اندکی از آن‌ها از چنگال جنگ جان سالم به‌در بردند در واقع منشأ کتاب‌هایش بودند و برای مدت طولانی تنها فعالیت ادبی شولتز همین نامه‌نگاری بود. او فعالیت ادبی‌اش را از ۱۹۲۰آغاز کرد و مدت‌ها اجازه نداد کسی از فعالیت‌هایش باخبر شود چون فردی درون‌گرا بود و تنهایی‌اش را دوست داشت. درون‌مایه‌ی بیشترِ آثارش مازوخیستی بود و در خفا خلق می‌شد. او اولین نوشته‌هایش را درکشویی دور از چشم دیگران پنهان می‌کرد و در ابتدا تنها برای یک مخاطب می‌نوشت. در ۱۹۳۰دبورا ووگل، شاعر و فیلسوفی که در لووف زندگی می‌کرد را به عنوان گیرنده مکاتباتش برگزید و آن زمان بود که نامه‌هایش که در واقع شاهکارهای هنر مکاتبه بودند دستخوش دگرگونی شدند و به قطعاتی درخشان تبدیل شدند. گیرنده نامه‌ها که از خواندن آن‌ها به وجد آمده بود او را به شدت به ادامه‌ی کار ترغیب کرد و این چنین بود که «خیابان تمساح» نامه به نامه و قطعه به قطعه به ‌وجود آمد. اثری ادبی که هربار چند صفحه‌اش در پاکتی به صندوق پست انداخته می‌شد! به طور حتم هیچ اثر ادبی دیگری این چنین نامعمول به‌وجود نیامده است. البته چند سال طول کشید تا با کمک و حمایت رمان‌نویس پرآوازه، زوفیا نالکوفسکا، ناشران دست از مخالفت برداشتند و این اثر نامعمولِ خلاقانه را پذیرفتند و سرانجام «خیابان تمساح» به شکل کتاب در دسترس همگان قرار گرفت. شولتز توانست با بی‌اعتنایی کامل به سلیقه‌ی رایج انجمن‌های ادبی و منتقدان کار خودش را انجام دهد و تحسین شود هرچند بعدتر که فشارهای کاری این جوامع را بیشتر تجربه کرد بارها بیان کرد که«آن‌ها فلجش می‌کنند و آرامش صمیمیت روابط شخصی را به کاری پر از پریشانی تبدیل می‌کنند…» شولتز هنر را مجرای اعتراف ایمانش به نقش خداگونه‌ی اساطیر می‌دانست. منشأ و مقصد آثار او در قلمرو اسطوره‌سازی شکل می‌گیرد. در «خیابان تمساح» اسطوره‌ها در خیابان‌های دروهوبیچ پرسه می‌زنند. شولتز کهن‌الگوهای اسطوره‌ای را درشالوده‌ی زندگی خودش ادغام می‌کند و افراد خانواده‌اش را با شخصیت‌های افسانه‌ای پیوند می‌زند.

خیابان تمساح، خیابانی است که رؤیاهای کودکی و خاطرات نامعمول زندگی پر فراز و نشیب برونو شولتز در آن تبلور می‌یابد. او رمانی منحصر به فرد و روان‌شناختی خلق می‌کند و در فضایی مازوخیستی، مالیخولیایی و پر رمز و رازِ وهم‌آلود خواننده را به دنبال خود به گشت وگذار در خیابان‌های پر از شخصیت‌های اسطوره‌ای و خانه‌های شبیه به هم با راهروهای پیچ‌درپیچ و اتاق‌های بسیار می‌برد. پدرش که شخصیت اصلی داستان است، مغازه‌داری روان‌پریش و شیداست و در عالم خود غرق شده. او تخم پرندگان تاریخی و نادر را در اتاق زیر شیروانی نگه می‌دارد تا تبدیل به جوجه شوند، با مانکن‌های خیاطی همچون انسان رفتار می‌کند، سوسک‌ها را از سرِ ترس، شبیه‌سازی می‌کند و رفتاری بسیار عجیب و گاه ترسناک دارد. می‌توان شخصیت عجیبِ پدر را نمادِ انسان مدرنی دانست که زندگی و جهان برایش بی‌معناست و به دنبال دست‌آویزی است تا با چنگ زدن به آن خود را در جهان نگه دارد. داستان سرشار از تصاویر عجیب، حیرت‌انگیز و فراموش‌نشدنی همراه با توصیف‌هایی منحصر به فرد است. خیال‌پردازی‌هایِ خارق‌العاده‌ی شولتز مملو از پارادوکس‌ها، ممکن‌ها و ناممکن‌ها‌‌‌ست. او در تلاشی موفقیت‌آمیز مرزهای بین رؤیا  و حقیقت را درمی‌نوردد و به فضاها و مخلوقات عجیب و غریبش، واقعیتی عینی می‌بخشد. «خیابان تمساح» یک خودزندگی‌نامه‌ی درخشانِ مالامال از خیال است و می‌توان آن را یک شجره‌نامه‌ی روح دانست چرا که جوهره‌ی روح را تا اعماق آن که با اسطوره ادغام می‌شود و در پریشان‌گویی‌های اسطوره‌ای گم می‌شود، آشکار می‌کند. این کتاب، شورشی بر ضد روزمرگی و ثبات است. نظرگاه داستان، اول شخص است و روایت به مجموعه‌ای از داستان‌ها تقسیم شده که با ساختاری یکپارچه و متحد به اعماق وجود خواننده رسوخ می‌کنند و باورها و ذهنیات او را به‌هم می‌ریزند. فضای افسانه‌ای کتاب را، هم می‌توان سوررئال نامید و هم شبیه به رئالیسم جادویی دانست، افسانه‌ای‌تر از داستان‌های مارکز، کمی شبیه به داستان‌های کافکا و سرشار از انرژی. شولتز در نامه‌ای به یکی از دوستانش می‌نویسد: «وجود این کتاب ضمانتی است بر این‌که توده‌های درهم‌پیچیده و خاموشی که بی‌قاعده در جان ما هستند ممکن است روزی به‌طور معجزه‌آسایی جوهره‌شان را به ما بنمایانند.» جایی دیگر می‌گوید: «داستان‌های خیابان تمساح به طریقی حقیقت دارند. سبک زندگی من را نشان می‌دهند، دنیای منحصر به من. ویژگی برجسته‌ی این دنیا، انزوای محض، عقب‌نشینی از نگرانی‌های زندگی روزمره است. انزوا کاتالیزوری است که تخمیر و رسوب شکل‌ها و رنگ‌ها را ممکن می‌کند…»

«خیابان تمساح» نظر مثبت بسیاری از روشنفکران و منتقدان لهستان را به خود جلب کرد و موفق به دریافت جوایز بسیاری شد از جمله prix du Meilleur Liver Etranger for Romanدر۱۹۷۴و Tahtifantasia Awardدر ۲۰۱۴٫

بخشی از کتاب: «ما در میدان بازار بزرگ زندگی می‌کردیم، در یکی از آن خانه‌های تیره با تاریکی مطلق، آن‌ها که تشخیصشان از یکدیگر مشکل است و همین، امکان اشتباه‌های بی‌شمار را فراهم می‌کرد. چرا که وقتی از دری اشتباه وارد می‌شدید و از پله‌های اشتباهی بالا می‌رفتید، در هزارتویی از خانه‌ها و ایوان‌های نا‌آشنا گیر می‌افتادید…

«هنگام کوتاه‌ترین روزهای خواب‌آلود زمستانی، که گرگ و میش غبار‌آلود نشانه‌ٔ آغاز و پایانشان بود، هنگامی که شهر بیشتر و عمیق‌تر در هزارتوی شب‌های زمستانی فرو می‌رفت و در طلوع کوتاه با بی‌میلی به دنیای بیداری پا می‌گذاشت، پدرم را از دست دادیم؛ او به آن قلمرو دیگر تسلیم شده بود.

«سر و صورتش را دسته‌ای موی خودسر و خاکستری پوشاند، از جای جای سر و صورتش آن طره‌های خارمانند بیرون زده بود، از خال‌ها، از ابروها، از سوراخ بینی‌اش؛ شبیه به روباهی پیر و بدخلق شده بود… در قلمرویی دست‌نایافتنی غرق شد…»

خوشه شایان


برچسب ها : , , ,
دسته بندی : شماره ۲۷ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه