آخرین مطالب

» شماره ۲۶ » ملال جدول‌باز

ملال جدول‌باز

نویسنده: ایرج کریمی نشر دف چاپ اول: ۱۳۹۸ ۱۵۶صفحه بهای جلد سخت: ۵۰هزار تومان بهای جلد شومیز: ۴۰هزار تومان در زمانه‌ای که سرعت زندگی روز به روز بیشتر می‌شود و آدم‌ها عادت کرده‌اند در شبکه‌های اجتماعی نوشته‌ها را یکی در میان یا نصفه نیمه بخوانند، کوتاه و مؤثر نوشتن هنر بزرگی است. اینکه بتوانی در […]

ملال جدول‌باز

نویسنده: ایرج کریمی

نشر دف

چاپ اول: ۱۳۹۸

۱۵۶صفحه

بهای جلد سخت: ۵۰هزار تومان

بهای جلد شومیز: ۴۰هزار تومان

در زمانه‌ای که سرعت زندگی روز به روز بیشتر می‌شود و آدم‌ها عادت کرده‌اند در شبکه‌های اجتماعی نوشته‌ها را یکی در میان یا نصفه نیمه بخوانند، کوتاه و مؤثر نوشتن هنر بزرگی است. اینکه بتوانی در یک داستان از همان اول بروی سر اصل مطلب. اینکه بیخود با توضیح اضافی حوصله خواننده را سر نبری و اینکه بتوانی شخصیت‌های متعدد را در همان چند صفحه اول بسازی. نام کتاب «ملال جدول‌باز»است! اتفاقاً داستان از دید کسی روایت می‌شود که اوقات ملال آدم‌ها را جدی گرفته و بر اساس آن برایشان جدول طراحی کرده است. جدولی از کلمات متقاطع که می‌تواند دنیایشان را تعریف کند. سؤال اینجاست که واقعاً می‌شود زندگی پیچیده آدم‌ها در دهه شصت را در قالب کلمات ریخت و به شکل داستان درآورد؟ ایرج کریمی سعی کرده که چنین کند. با تعریف داستان کودکی که از زندان و از نزد پدر و مادرش وارد یک خانواده نازا می‌شود. مهران و همسرش هما بچه‌دار نمی‌شوند و در به در دنبال دوا و درمانند. و حالا این بچه هم که تمام زندگیش را داخل زندان گذرانده سعی می‌کند که دنیای درون زندان و بیرون آن را کنار هم بگذارد. دو دنیای متفاوت کنار هم. البته همه این‌ها از زاویه‌دید راوی جدول‌باز روایت می‌شود. یعنی مهران. همان که کلمات را درون جدول می‌چیند.

راوی در دفتر یک مجله کار می‌کند. نمونه‌خوان است و جدول هم طراحی می‌کند. در این داستان بلند یا رمان کوتاه زندگی چند خانواده طبقه متوسط در دهه شصت روایت می‌شود. روایتی که هیچ جا از ریتم نمی‌افتد و می‌شود یک‌نفس بدون کنار گذاشتن کتاب خواندش. ولی اتفاقی که زندگی این چند خانواده یا بهتر بگوییم چند زوج را تحت تأثیر قرار می‌دهد، ورود سهند پنج ساله از زندان به دنیای آنهاست.

رمان ملال جدول‌باز با زاویه‌دید اول شخص روایت می‌شود. ولی اول شخصی که وارد ذهن و خیال خود نمی‌شود و به بهترین شکل ممکن داستانی عینی می‌سازد. مهران همه آدم‌های دور و برش را خوب می‌بیند. از فروپاشی زندگی خانوادگی بهمن و بیتا می‌نویسد. از میان‌مایگی همسر سابقش ژاله. از پناهندگی باربد و زندگی قبل و بعد از انقلاب آلفرد. از زندگی ظاهراً محترمانه همسایه‌اش آقای احمدی. همین خوب دیدن و همین خوب، درست، به اندازه حرف زدن از آدم‌ها و خانواده‌ها و زوج‌هایی که به هم ربط پیدا می‌کنند، باعث می‌شود که راوی اول شخص پرگویی نکند یا به توصیف فضا و مکان و در و دیوار نیفتد تا حوصله مخاطب را سر ببرد. هیچ چیز در داستان به اندازه خود شخصیت‌ها جذاب نیستند و هیچ چیز به اندازه راوی که می‌تواند خودش را کنترل کند و به شخصیت‌هایش برسد داستان را خواندنی نمی‌کند. خرده‌روایت‌هایی هم که در گوشه و کنار رمان می‌آیند؛ هم به کار شخصیت پردازی می‌آیند و هم فضای کار و زندگی سال‌هایی که آدم‌های داستان در آن نفس می‌کشند ساخته می‌شود:

«ماجرا از این قرار بود که بهمن چند سال پیش یک روز آمد و گفت به این نتیجه رسیده که فصل‌های بازگشت به گذشته `کازابلانکا`که ما را در جریان عاشق معشوقی همفری بوگارت و اینگرید برگمن در پاریس پیش از جنگ می‌گذارد، احساساتی و زائد است و خودش نسخه تازه‌ای تدوین کرده که در آن این صحنه‌ها را از فیلم در آورده است. بین بچه‌های منتقد و غیر منتقد مجله جنجالی به پا شد. آن موقع ما در یک مجله سینمایی کار می‌کردیم. بعضی از بچه‌ها، مخصوصاً ایزدی که یک رمانتیک تمام‌عیار بود، به شدت با بهمن مخالف بودند. اما من، که نمونه‌خوان مجله بودم، طرف او را گرفتم. من با او موافق بودم که می‌گفت `کازابلانکا`بیش از آنکه یک فیلم عشقی باشد حکایت دوستی مردهاست. او معتقد بود که اینطوری اگر به آن نگاه کنیم تازه درست می‌توانیم فیلم را بفهمیم. من با او موافق بودم و ازش خواهش کردم که یک نسخه هم از روی نسخه‌ی تدوین شده‌ی خودش برای من بزند. و او هم این کار را کرد. و حالا دوباره دنبال آن فصل عاشقانه حذف شده بود. و خودش آن را حذف کرده بود!»

آزاده کفاشی


برچسب ها : , ,
دسته بندی : شماره ۲۶ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
ارسال دیدگاه