آخرین مطالب

» پرونده » گذری بر فراز و فرود کارنامه ی بهمن فرزانه و ترجمه‌هایش ؛برگ هنر

گذری بر فراز و فرود کارنامه ی بهمن فرزانه و ترجمه‌هایش ؛برگ هنر

سایه‌های سنگین صدسال تنهایی بر شانه‌های من شما همواره بر این نکته تاکید کرده‌اید که از اینکه اکثریت جامعه فرهنگی-ادبی ایران شما را به‌عنوان مترجم صدسال تنهایی می‌شناسند چندان خوشحال نیستید اما گمان نمی‌کنید که این مساله به خاطر اهمیت این رمان در سطح جهانی و تاثیر گذاری فراوانش بر کار بسیاری از داستان‌نویسان ایرانی […]

گذری بر فراز و فرود کارنامه ی بهمن فرزانه و ترجمه‌هایش ؛برگ هنر

سایه‌های سنگین صدسال تنهایی بر شانه‌های من

شما همواره بر این نکته تاکید کرده‌اید که از اینکه اکثریت جامعه فرهنگی-ادبی ایران شما را به‌عنوان مترجم صدسال تنهایی می‌شناسند چندان خوشحال نیستید اما گمان نمی‌کنید که این مساله به خاطر اهمیت این رمان در سطح جهانی و تاثیر گذاری فراوانش بر کار بسیاری از داستان‌نویسان ایرانی است؟
بهمن فرزانه: ببینید تردیدی وجود ندارد که این رمان از بسیاری جهات اثر ارزشمندی است اما حرف من همیشه این بوده که بهمن فرزانه چه قبل و چه بعد از ترجمه‌ این کتاب آثار مهم دیگری هم ترجمه کرد اما چرا هیچ‌وقت از آن‌ها نام نمی‌برند،کارهایی چون: “از طرف  او” و “عذاب وجدان”(هر دو نوشته آلبادسس پدس)، عشق زمان وبا نوشته دیگری از مارکز، مجموعه داستان سفر(منتخبی از داستان‌های کوتاه لوئیجی پیراندللو) و… خلاصه حکایت ترجمه‌های من مانند حکایت خانم “شیلا گراهام” نویسنده آمریکایی است که وی مدتی هم نامزد اسکات فیتزجرالد بود و از آثار مهمش می‌توان به رمان “دانشگاه یک‌نفره” اشاره کرد. او اتفاقا در چندین کتابش به این قضیه اشاره‌کرده که چگونه فیتز جرالد به او آموزش می‌داده است. به‌هرحال وی باوجود نگارش آثار متعدد نتوانست به‌صورت مستقل مشهور شود و هرگاه نام او برده می‌شد اکثریت او را تنها به عنوان نامزد فیتز جرالد می‌شناختند و خود او هم بارها گفته بود که هرگاه بمیرد، هیچ‌کس آثارش را به یاد نخواهد آورد و او را همچنان به‌عنوان نامزد این نویسنده مشهور خواهند شناخت.البته از یک لحاظ هم از این قضیه خوشحالم چراکه من باوجود ترجمه‌های خوب دیگری که بخصوص از نویسندگان مطرح ایتالیایی کرده‌ام، درمجموع به آثار مارکز علاقه ویژه‌ای دارم و آن‌ها را برتر از آثار این نویسندگان می‌دانم.

پس شاید مناسب باشد که بحثمان را درباره ارزش و اهمیت داستان‌نویسی مارکز در سطح جهانی ادامه دهیم. اگر قبل از پرداختن به آثار دیگر مارکز تنها همین رمان صدسال تنهایی را ملاک قرار دهیم، فکرمی‌کنید که اهمیت این کتاب درجه نخست به خاطر چیست؟
فرزانه: من فکر می‌کنم یکی از دلایل مهم نوبل گرفتن مارکز به خاطر ابداع و اختراع یک سری واژه‌ها و صفات ترکیبی و همچنین ترکیبات اضافی خاصی بود که در آثار مختلفش (ازجمله همین صدسال تنهایی)
خیلی زیاد آن‌ها را ملاحظه می‌کنیم، ترکیباتی چون: شوهر ضروری، عشق‌های اضطراری، انعام یبوست وار، شب‌های خیار شوری، بعدازظهرهای زبر جدین،زن‌های بابِلی و…که به نظر من یک مترجم هنگام ترجمه، باید عین این ترکیب‌ها را بکار ببرد، هرچند که فهم آن‌ها برای خوانندگان مشکل باشد، یعنی او حق شرح دادن آن‌ها را ندارد.

اما در برگردان خیلی از این ترکیبات احتمال دارد که باصفت‌هایی مواجه شویم که فارسی‌زبانان آن‌ها را درک نکنند و نتوانند با آن ارتباط برقرار نمایند و درنتیجه در زبان فارسی جا نیفتند،یعنی خیلی از آن‌ها شاید در زبان‌های دیگر بیشتر از زبان فارسی معنا داشته باشند.
فرزانه: ببینید مهم نیست که خوانندگان آن‌ها را بفهمند یا توانایی درک آن‌ها را نداشته باشند، بلکه مهم‌تر از هر چیز در اینجا انتقال سبک و شیوه بیانی و زبانی نویسنده مطرح است و بخصوص در مورد مارکز فکرمی‌کنم که ما باید آن‌گونه که در آثار او وجود دارد،عینا منتقل کنیم و حق شرح آن‌ها را نداریم. البته فهم برخی از این ترکیبات در عین نا آشنا بودن برای خیلی از ما، آنچنان ‌هم مشکل نیست، مثلا انعام یبوست وار ترکیب خیلی روشن و واضح است،یعنی انعامی که از شدت ناچیز بودن،مانند یبوست است.

البته یکی از مشکلاتی که در هنگام خواندن این رمان برای  خیلی از خوانندگان ایجاد می‌شود،تعدد    شخصیت‌ها و نام‌های پیچیده این رمان است که کمی باعث سردرگمی آن‌ها می‌شود.
فرزانه: بله تعداد شخصیت‌های این داستان خیلی زیاد هستند و اسامی آن‌ها هم تکراری به نظر می‌رسند. نام‌هایی مانند “آئورلیانو دوم”،”خوزه آرکادیو بوئندیا دوم” یا “اورسولا ایگوآران” اما مارکز این هنر را دارد که زمانی که متوجه می‌شود، خواننده ممکن است گیج شود،شخصیت اولی را می‌کشد تا خواننده آن را با دیگری اشتباه نگیرد.به‌هرحال این داستان باوجود فضای عجیب‌وغریب و تعداد زیاد نام‌ها، درمجموع رمانی روان و خوش‌خوان به‌حساب می‌آید. البته باید توجه داشت که مخاطبان این رمان کتاب‌خوانان عادی و معمولی نیستند که با خواندن ۵ صفحه از آن، خسته شده و کتاب را به گوشه‌ای بیاندازند.

درباره ترجمه رمان صدسال تنهایی برخی گفته‌اند که مقدار زیادی از اعتبار این ترجمه به خاطر ویراستاری حرفه‌ای این کتاب در موسسه انتشاراتی امیرکبیر بوده است و البته برخی از منتقدین هم به خاطر اینکه این کتاب مستقیما از اسپانیایی به فارسی ترجمه نشده است، از آن انتقاد کرده‌اند؟
فرزانه: لااقل در مورد این کتابی که خودم دارم،می‌توانم بگویم که هیچ ویرایش خاصی نشده است. البته من تعمداً در نسخه دست‌نویس خودم یکی از جمله‌های اساسی بخش‌های آخر این کتاب را عوض کردم تا خواننده متوجه یک نکته اصلی در داستان نشود، اما ظاهرا ناشر یا ویراستار رمان به خیال اینکه من اشتباهی مرتکب شده‌ام آن را تغییر داد.ببینید در قسمت انتهای کتاب درجایی که”ملکیادس” که می‌مرد و بر می‌گشت، پیش آئوریانو می‌آید و می‌گوید:”بی‌خود به خودت زحمت کشف این‌ها را نده،چون تا وقتی‌که صدسال از نوشتن این‌ها نگذرد، نمی‌شود کشفشان کرد” که این جمله را به این صورت درآوردند که:”تا، کسی به سن صدسالگی نرسد…” آن‌ها گمان کردند که اگر اصل جمله را بگذارند خواننده متوجه می‌شود که این صدسال تنهایی چیست.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : پرونده
ارسال دیدگاه