آخرین مطالب

» پرونده » ژرفای جانِ ناآرام و رمزآلودِ بهرام بیضایی

ژرفای جانِ ناآرام و رمزآلودِ بهرام بیضایی

اقبال معتضدی نوشتن دربارۀ هنرمند بی‌بدیلی به‌ نام بهرام بیضایی به‌راستی برایم دشوار است اما قرار است که در این شماره به نکوداشت او و بازنگری برخی آثار از کارنامۀ گران‌سنگ او بپردازی، ناگزیر می‌نویسم. «من نمی‌توانم خود را بنویسم. پس، روی‌هم‌رفته، این «من»ی که خود را می‌نویسد چیست؟ حتی هنگامی‌که این «من» به نوشتار […]

ژرفای جانِ ناآرام و رمزآلودِ بهرام بیضایی

اقبال معتضدی

اقبال معتضدی

اقبال معتضدی

نوشتن دربارۀ هنرمند بی‌بدیلی به‌ نام بهرام بیضایی به‌راستی برایم دشوار است اما قرار است که در این شماره به نکوداشت او و بازنگری برخی آثار از کارنامۀ گران‌سنگ او بپردازی، ناگزیر می‌نویسم.
«من نمی‌توانم خود را بنویسم. پس، روی‌هم‌رفته، این «من»ی که خود را می‌نویسد چیست؟ حتی هنگامی‌که این «من» به نوشتار درمی‌آید، نوشتار باد این بادبادک را خالی کرده، او را عریان و تهی می‌کند، پوچ؛ تخریبی تدریجی که در جریان آن، تصویر {دیگری} هم از بین می‌رود (نوشتن دربارهٔ چیزی، منسوخ کردن آن چیز است)، بنابراین گمان می‌کنی چون از آن میل شدید خود را خلاص کرده‌ای، موفق به بیان‌شده‌ای»۱
بهرام بیضایی، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و سینما و پژوهشگر نام‌آور ایرانی از ابتدای دهۀ چهل خورشیدی فعالیت هنری خود را آغاز کرد. شگردهای بیضایی در بازخوانی و بازنویسی آثار کهن و روایت خلاقانه و هنرمندانه‌اش از آن آثار و بهره‌گیری به‌جا و دقیق او از میراث ادبی و اسطوره‌های ایرانی و زبان فارسی، بی‌نظیر و منحصربه‌فرد است. زبان نوشتار او درخشان، فاخر و دل‌نشین و درعین‌حال عطر و بوی زبان نو را دارد. سبکی که ساخته‌وپرداختهٔ خود اوست برآیندی به‌غایت پاکیزه و انسجام‌یافته در فرم و معنا که بی‌تردید در متون ادبی امروز، مشابهی برایش نمی‌توان یافت. نکته‌ای مهم که در اغلب آثار بیضایی قابل اشاره است آنکه: او روایتی شخصی و گاه به‌تمامی دیگرگون از اسطوره‌ها و تاریخ دارد. به‌عنوان‌مثال: نمایشنامه «آرش» بیضایی (انتشار ۱۳۵۶) برخلاف روایت اصلی که در آن، آرش کمان‌گیر پهلوانی است که به رأی و نیروی اهورامزدا تیر می‌اندازد که مرز ایران را مشخص کند، آرش بیضایی مردی ستوربان است و از جنس مردم معمولی که پا به زمین دارد و اثری از پهلوانی در او نیست. آرش نه به خواست خود بلکه به دلیل تیر خوردن پیک سپاه و دانستن زبان دشمن، به‌سوی تورانیان می‌رود و از جانب افراسیاب (دشمن ایران) برگزیده می‌شود تا تیر افکند و… آرش بیضایی می‌تواند الگویی باشد برای نسل جوان که سودای انجام کارهای ناممکن را دارد. نمادهایی همچون گیتی/مینو، خیر/شر، اهورا/اهرمن که در آثار کهن خوانده‌ایم در آثار بیضایی با همان گوهر اما با صورتی دیگر ظاهر می‌شوند.
از دوران دور، شعر و نمایش، پیام و رسانه‌ای همگون و درهم‌تنیده داشته‌اند برای بیان موقعیت، روایت زیستن واقعی، رؤیاها، جنگ‌ها، دردها، آرزوها و شادی‌ها. هنر نمایش، فقط به بیان موقعیت بسنده نکرده و در جهت تغییر و بهسازی موقعیت، کوشیده است. اگر بپذیریم هنر نمایش از اسطوره و تراژدی‌های یونان آغازشده است، آنگاه‌ که به شرق سفر می‌کند، ایران خود بستری غنی ازاین‌دست موضوعات داشته؛ ازجمله اسطوره‌هایی چون رستم و سهراب، سیاوش، تراژدی اسفندیار، تعزیه‌های نمادین، پرده‌خوانی‌های گوناگون از قهرمان و ضدقهرمان که در شاهنامه فردوسی تجلی یافته‌اند. بنابراین اگر تاریخ هنرهای نمایشی در ایران را با نگاهی سیستمی تدوین کنیم، به تصویری می‌رسیم که: چنین نبود که هنری دیرین و باشکوه از غرب به زمینه‌ای بکر و برهوت وارد و به‌سادگی در این بستر جای‌گیر شود. برعکس، شکل‌های متنوع از آداب نمایشی، پیشاپیش در ایران‌زمین وجود داشته که در برخورد با مدرنیته تغییرشکل پیدا می‌کند و در جریان وام‌گیری شکل‌های مدرن نمایشی مانند تئاتر و سینما، الگوهایی متنوع از تداخل‌ها و هم‌گرایی‌ها را به دست می‌دهد. اگر بخواهیم در میان شخصیت‌های تأثیرگذار بر هنر نمایش معاصر ایران یک شخصیت را انتخاب کنیم که این تداخل و پیوند را نمایش دهد، بی‌شک بهرام بیضایی بهترین نامزد است. در پرونده ویژه این شماره همکاران و دوستان خوبم هر یک از زاویه‌ای متفاوت به ابعاد گوناگون هنری و ادبی او پرداخته‌اند که در پی خواهد آمد.
استاد بهرام بیضایی، دانشی مردی است حقیقت‌جو از تبار خِرد و آفرینش ناب که سویه‌های گوناگون هنر، ادبیات و ژرف‌اندیشی را بیش‌از نیم قرن در ستایش انسان نوشته، سروده و به تصویر کشیده است و عاشقانه و جانانه باغی دل‌گشا از زیبایی، خِرد و مهر را برای هم‌نسلان خود، نسل‌های بعدی و فرزندان فردای ایران‌زمین فراهم کرده‌است. این شمارۀ «برگ هنر» هدیه‌ای کوچک است که به پاس شصت سال آفرینش‌های هنری و خدمات بزرگ فرهنگی و تأثیرگذار این هنرمند گران‌قدر به او تقدیم می‌شود.
با مهر و احترام: الف. م.


برچسب ها : ,
دسته بندی : پرونده , شماره ۳۹ , ویژه
ارسال دیدگاه