آخرین مطالب

» شماره ۲۹ » نگاهی به رمانِ «ظلمت شب یلدا» اثر امین فقیری

نگاهی به رمانِ «ظلمت شب یلدا» اثر امین فقیری

داریوش احمدی رمانِ «ظلمتِ شبِ یلدا»، عاشقانه‌ای است بر بستر تاریخ. محور اصلی این رمان بر مبنای عشق و ایثار و از خود گذشتگی است. عناصر صوری متن، چشم‌اندازهای زیادی را به ذهن می‌کشاند که هر کس می‌تواند خوانش و تأویل خود را از آن داشته باشد اما آنچه در سراسر متن به چشم می‌خورد، […]

نگاهی به رمانِ «ظلمت شب یلدا» اثر امین فقیری

داریوش احمدی

رمانِ «ظلمتِ شبِ یلدا»، عاشقانه‌ای است بر بستر تاریخ. محور اصلی این رمان بر مبنای عشق و ایثار و از خود گذشتگی است. عناصر صوری متن، چشم‌اندازهای زیادی را به ذهن می‌کشاند که هر کس می‌تواند خوانش و تأویل خود را از آن داشته باشد اما آنچه در سراسر متن به چشم می‌خورد، ظلم و ستم و اجحافی است که از طرف حکومت وقت (قرن دهم هجری) بر مردم اعمال می‌شود.

رمان در نگاه اول، تصویری از «عیسی»، سنگ‌تراش و مجسمه‌ساز بیست ساله را به ما نشان می‌دهد که سردمداران حکومتی او را به جرم عشق و علاقه‌مندی به دختری به نام «یلدا» که دختر ملک‌التجار از تاجران معروف شیراز است، به شدت مضروب می‌کنند. امامقلی، پسرِ الله‌قلی‌، عموی پادشاه، که عاشق و دل‌باخته‌ی یلدا است تصمیم می‌گیرد که به هر طریقی عیسی را از میان بردارد. در این بین از طرف حکومت وقت به عیسی ابلاغ می‌شود که به ضرب‌الاجلی باید شهر شیراز را ترک کند. عیسی به رغم میل باطنی‌اش و عشق سوزانی که به یلدا دارد مجبور می‌شود خانه و زندگی و مادر خود را ترک کند. اما از آنجا که تیرانداز ماهری است، در حین ترک کردن شهر، تصمیم می‌گیرد با قلماسنگی امامقلی را از پا درآورد. عیسی بعد از هفته‌ها سرگردانی و راه سپردن با اسبش به نام «شبدیز» به سرحدات هندوستان می‌رسد و در آن‌جا با کسی به نام «زوبین» که از زرتشتیان تبعیدی شیراز است آشنا می‌شود. زوبین به همراه دخترش «مهتا» از او پذیرایی می‌کند و به او می‌گوید که با پدرش «ادریس» دوستی دیرینی داشته و او را به شخصی به نام «فیروز» می‌سپارد که از او حراست و نگهداری کند و در عین حال، تیماردارش باشد. و به همین صورت بعد از مدتی به شخصی به نام «سلطان حمید خوشنویس» که با دربار ارتباط دارد و دخترش «شاه بانو»، همسر پادشاه وقت است، گمارده می‌شود. سلطان حمید او را به دربار پادشاه که هنرمندان را می‌پذیرد می‌برد. در این بین به ملک‌التجار که صاحب عمارت‌ها و باغ‌ها و کشتی‌های بسیاری است، اعلان می‌شود که هر چه زودتر باید املاک و دارایی‌های خود را بگذارد و از شیراز برود و حتی در روزی که قرار بود امامقلی، فرزند الله‌قلی با یلدا جشن عروسی‌شان برگزار شود، به علت کشته شدن الله‌قلی، یلدا را ضرب و جرح کرده و زبانش را قطع می‌کنند و شخصی به نام «غفار» که معاون پادشاه است، به دستور پادشاه مجبور می‌شود زبان او را بجود. ملک‌التجار که از تجار معروف شیراز است به همراه دخترش با لباس مبدل از شیراز به بوشهر می‌رود و در نهایت به هندوستان می‌رسد. جایی‌که عیسی منتظر یلدا است.

این فقط خلاصه‌ای است از رمانِ «ظلمت شب یلدا»؛ اگر بخواهیم رمان را با رویکرد نقد نو بررسی کنیم، تمام داده‌های ما باید منتج به خود متن باشد. هر چند در این رمان آن‌قدر ارجاعات و اشارات و نمادها و استعارات و تلمیحات وجود دارد که در این مقال نمی‌گنجد. در این رمان به تمثیل‌ها و نشانه‌هایی برمی‌خوریم که می‌توان آن‌ها را به وضعیت موجود اکثر نظام‌های جهان تعمیم داد. ابتدا در قصر ملک‌التجار، دوازده ستون به صورت مجسمه‌هایی یک شکل می‌بینیم‌ که با دست‌هاشان گویی طاقِ قصر را نگه داشته‌اند. تندیس‌هایی یگانه و یک شکل که چشم‌هاشان شباهت بسیار زیادی با چشم‌های یلدا، دختر ملک‌التجار دارد و از جهتی انگار نمادی از حواریون عیسی مسیح هستند. عیسی در این رمان، به عنوان شخصیت اصلی، علاوه بر نام دلالتگرش، می‌تواند یک کهن‌الگو باشد. ناگفته نماند که شخصیت‌های بسیاری در این رمان وجود دارند که در جهان پیشینه‌ی کهن‌الگویی دارند. مأموریت عیسی ساختن دوازده مجسمه است در قصر ملک‌التجار که همه یک شکل هستند و با دست‌هاشان سقف را گرفته‌اند و در مفهومی استعاری انگار نمادی از یگانگی و وحدت هستند. هم چنان‌که خط سیر اصلی این رمان هم بر پایه‌ی همین یگانگی است. عیسی‌که بعدها نامِ «یزدان» را برای خود انتخاب می‌کند و بعد به اقتضای زمان «داوود» می‌شود، کهن‌الگویی است که نمی‌میرد، بلکه انگار در قالب دیگران حلول می‌کند. و همین طور یلدا که زبانش را سردمداران حکومتی بریده‌اند، نامیرا است. چون جلوه‌ای از عشق و وفاداری است.

شروع رمان (opening) به طرزی سریع و ناگهانی با صدای کوبش در، مخاطب را در همان سطور نخست به درون داستان می‌کشاند و او را با جسم خونین عیسی، شخصیت اصلی رمان آشنا می‌کند. کشمکش داستان (conflict) از جایی شروع می‌شود که عیسی به یلدا دل می‌بازد. این یک کشمکش درونی است که بازتاب بیرونی به خود می‌گیرد و تمام مردم شهر، از آن آگاه می‌شوند. این کشمکش و درگیری به تعلیق و انتظار (suspense) می‌انجامد. عیسی بعد از مداوا و جان سالم به در بردن از ضربه‌ای هولناک که امامقلی به سرش زده، مجبور می‌شود که خانه و کاشانه‌ی خود را ترک کند. او مدام در فکر چاره جویی و انتقام است. بنا به گفته‌ی بی‌نیاز۱، یک کشمکش دقیق و تاثیرگذار، کشمکشی است تصاعدی یا پیش‌بینی شده، این کشمکش از تضادهای عینی و ذهنی واقعیت داستان نشأت می‌گیرد و در حقیقت خصلت جهشی یا تصادفی ندارد و با پیشرفت داستان جا می‌افتد و خصلت بحرانی و حاد به خود می‌گیرد. در این ماجرا کشمکش عیسی با حکومتِ وقت دو وجه دارد: یکی وجه بیرونی، و دیگری وجه درونی. وجه بیرونی آن، کشمکش آشکاری است بین حکومت و عیسی که باید شهر و دیار خود را ترک کند و در نهایت در ذهن عیسی، منجر به کشمکشی درونی می‌شود که چگونه می‌تواند امامقلی را از پا درآورد و یلدا را نجات دهد. هر چند او در نهایت امامقلی را که مظهر شرارت و فساد و آدمکشی است، با قلماسنگی از پا در می‌آورد و می‌گریزد و تا آخرین فصل رمان، نمی‌توان حدس زد که چه اتفاقی خواهد افتاد. این تعلیق، همان چیزی است که خواننده را بیشتر مجذوب ماجرا می‌کند که بعد از کشته شدن امامقلی و فرار عیسی به هند، سرانجام چه خواهد شد؟ و کشته شدن امامقلی چه بازتابی در بین مردم ناراضی خواهد داشت؟ بریدن زبان یلدا یکی از فجیع‌ترین صحنه‌های این رمان است‌ که خواننده انگار مرتب از خود می‌پرسد آیا زبانش خوب خواهد شد یا بعدها می‌تواند حرف بزند؟ زبانی‌که زمانی مظهر عشق و دلربایی او بود؛ و آیا ملک‌التجار و دخترش یلدا که می‌خواهند از طریق بوشهر به کراچی و هند بروند، به سلامت خواهند رسید؟ مال و اموال به غارت رفته‌شان چه خواهد شد؟ و آیا عشق به یک سنگ‌تراش این همه ارزش دارد که انسان جان خود را به مخاطره بیندازد؟ گنچاروف در رمان ابلوموف می‌گوید: «عشق اگر بزرگترین فضیلت انسان نباشد، لااقل یکی از بزرگترین فضیلت‌های اوست.» و این همان چیزی است که تمامیت رمان امین فقیری را در بر گرفته است.

رمانِ «ظلمت شب یلدا» از نظر ساختاری به موضوع عشق می‌پردازد. عشقی که در دلِ وحشت و ترس از حکومت وقت زاده می‌شود و رشد می‌کند. درونمایه یا مضمون داستان (Theme) با آن که در وحشتی هولناک می‌گذرد، یأس‌آور نیست، بلکه امیدوارکننده است. شالوده‌ی محتوی و یا مضمون رمان (Content)، بر پایه‌ی امید و وحدتی است که در سرتاسر داستان به چشم می‌خورد. ظلمت شب یلدا، فقط یک داستان به ظاهر عاشقانه و کلیشه‌ای نیست؛ بلکه داستانی است که از عشق و منزلت آن سخن می‌گوید و رعب و وحشت یک نظام خفقان‌آور را به ما نشان می‌دهد. در حقیقت عیسی، شخصیت اصلی رمان، که سنگ‌تراش هنرمندی است هیچ مرام و مسلک سیاسی خاصی به‌جز عشق ندارد اما او فریاد اعتراض و عدالت‌خواهی شهری می‌شود که انگار منتظر یک جرقه بودند. رمان، در حقیقت استعاره‌ای است از بازنمایی و احضارتاریخ، و به تعبیری می‌توان آن را به وضعیت موجود حکومت‌های سرکوبگر تعمیم داد. فقیری در بازنمایی تاریخ، روایتش را به یک متن برخوردار از تاریخِ مصرف، تبدیل نمی‌کند، بلکه سعی می‌کند شعور وشور سیاسی را در آمیزه‌ای از قصه و واقعیت و خرافه و طنز و خشونت و تلمیح و راز و رمزهای افسانه‌ای و حرف و حدیث‌های روزمره و کنش‌ها و مجادله‌های غیرسیاسی تنیده کند. فقیری در این اثر بر خلاف دیگر آثار چاپ شده‌اش، از نثری خارق‌العاده و نفیس بهره می‌برد. نثری فاخر که تلفیقی است از نثر قدیم و امروزی. زمینه‌ی داستان، یعنی موقعیت کلی و زمانی مکانیِ آن، کنش شخصیت‌ها در نخستین صحنه، که مادرِ عیسی «رباب»، با فرزندش‌ که شدیداً مضروب و بیهوش دم در خانه‌اش افتاده است و حضور وکمک همسایه‌ها «برزو و عصمت» و دهان به دهان گشتن ماجرا و خشم مردم و دادن یک سری اطلاعات تاریخی و جغرافیایی و جامعه‌شناسانه، این‌ها همه صحنه و فضای داستان را می‌سازد. لحنِ داستان (Tone)، کنایی و تردیدآمیز و ترسناک است و با فضای داستان (Atmosphere) ارتباط تنگاتنگی دارد. در لحن راوی دانای کل نامحدود، لحن آن چنان است که ما آن را باور می‌کنیم یعنی مناسبات و منطق داستان به گونه‌ای طراحی و مهندسی شده است که ما بریدن زبان یلدا را توسط حاکمان وقت می‌پذیریم و همچنین خوردن زبان او را هم توسط غفار معاون پادشاه. و به همین دلیل است که اگر غلو و یا اغراقی هم در داستان باشد، بی‌آنکه نیازی به دلیل و استدلال باشد، آن را باور می‌کنیم. چون لحن راوی بر تمام ماجرا فائق و متقاعدکننده است.

ضرب‌آهنگِ رمان (Rhythm) در توصیف و بازنمایی موقعیت‌ها و حوادث، نقش بارزی دارد. امین فقیری در «ظلمت شب یلدا» فضا و اتمسفر داستان را خیلی خوب نشان می‌دهد. و سعی می‌کند تمام رویدادها، کنش‌ها، شخصیت‌ها، لحن، و در حقیقت آمیزه‌ای از حالت درونی خود را به خواننده انتقال بدهد. و این‌ همان چیزی است‌ که هنری جیمز به آن می‌گوید «Atmosphere of mind» یعنی حالت درونی نویسنده.

آنچه درتوصیفات وشخصیت‌پردازی فقیری مشهود و نشاندار است، جدا از شخصیت عیسی که بسیار بارز است، شخصیت‌های دیگری است که نقش واسطه را دارند مانند زوبین و مهتا وسلطان حمید خوشنویس. آن‌ها در همان برخورد نخست، شخصیتی زلال و دلنشین دارند. حتی شخصیت‌های فرعی رمان مانندِ برزو و زنش عصمت، و یا فیروز پیشکارِ زوبین، به واسطه‌ی منش و باطن‌شان دوست‌داشتنی هستند. ناگفته نماند که برخی از شخصیت‌ها بدون آن که از طرف راوی توصیف شوند به واسطه‌ی گفتگوهای خودشان خلق‌وخو و سرشتشان آشکار می‌شود. مثل شخصیت «آمحمدعطار» و یا شخصیت‌های منفوری مثل الله‌قلی و امامقلی و غفار. زوبین و سلطان حمید در بخشی از رمان به واسطه‌ی فرهنگ و بینش غنی و عمیقی که از اجتماع دارند گویی جزئی از جامعه‌ی روشنفکر رمان محسوب می‌شوند. آن‌ها به همان اصول دین خود، «کردار نیک، پندار نیک، و گفتار نیک» کاملاً ایمان دارند. چون در رفتار و تعامل با عیسی همان هستند. فقیری در توصیف ستون‌های سنگی، تندیس‌های مرمری و حتی کنده‌کارهای صورت و چشم‌ها، انگار به آن‌ها شخصیت می‌بخشد و این شخصیت بخشیدن به اشیا و حیوانات (personification) حتی درقلماسنگِ عیسی و اسبش شبدیز، و خطوط روی سنگ‌ها، وضوحی آشکار به خود می‌گیرد. شاید از نگاهی دیگر بتوان گفت «ظلمت شب یلدا» یک سفر است. سفری ناخواسته که انگار به یک سیر و سلوک می‌انجامد. رمان ایستا نیست، بلکه پویا است و همه چیز در حال حرکت و دگرگونی است. اگر عیسی و ملک‌التجار و دخترش یلدا ناخواسته مجبور به رجعت و یا تبعید می‌شوند، در عوض با آدم‌هایی دیگر آشنا می‌شوند. کسانی که قبلاً تیغ سردمداران را تجربه کرده‌اند. پس رمان «ظلمت شب یلدا»، از منظری معنوی و عرفانی به سوی رستگاری و عشق می‌رود. و از منظری علمی، رویکردی دیالکتیکی دارد. این حرکت در مورد حاکمان و آدمخواران پادشاه هم وجود دارد. آن‌ها هم با ذهنیت مردمی سر و کار دارند که چه بسا در آینده شورش کنند چنان‌ که راوی با کنایات و استعارات اشاره به شعر سیف فرغانی می‌کند: «این عوعو سگان شما نیز بگذرد.»

برخی ازشخصیت‌های رمان بی‌نظیر و به یاد ماندنی هستند. مانند شخصیت یلدا و زوبین و مهتا، و رمان می‌توانست از دیدگاه‌های خاصی نوشته شود. یا حتی چندصدایی باشد. با این حال ما در دیالوگها، تک‌گویی‌هایی درونی را هم می‌توانیم می‌بینیم.

سبک فقیری در چگونگی بیان روایت، به صورت مستقیم، توصیفی و شاعرانه است. در طی فصول داستان هر بار با تعلیق‌هایی روبرو می‌شویم. بی‌نیاز می‌گوید: «بحران‌های یک داستان که حاصل تعلیق‌هایی هنری‌اند، در حقیقت تندپیچ‌های آن داستان هستند که با هم ارتباط تنگاتنگی دارند.» در گره‌گشایی رمان (Denouement) که یلدا و پدرش در صحت و سلامت به کراچی و بعد به هند می‌رسند، باز هم گویی انتظار پایان نمی‌یابد. هر چند همه چیز تمام شده است و آن‌ها از شهر و دیارشان برای همیشه کنده شده‌اند. اما باز هم امیدی برایشان وجود دارد که روزی برگردند. چون در سرحدات و صفحات هند تبعیدی‌های زیادی وجود دارندکه همواره انتظار می‌کشند. پس رمان «ظلمت شب یلدا»، در اینجا مفهومی فراگیر و گسترده پیدا می‌کند و انتظار و تعلیق داستان، به یک انتظار جمعی تبدیل می‌شود. انتظار یک فروپاشی و دگرگونی که سیر تکاملی تاریخ است. هر چند گره‌گشایی این رمان با عدم قطعیت همراه است، اما این عدم قطعیت ما را به نوعی رستگاری رهنمون می‌کند که هنوز واقعی نیست. هم چنانکه تارکوفسکی سینماگر بزرگ روس می‌گوید: «همیشه احساس می‌کنم آنچه از عمرم سپری شده، زندگی نبوده است، بلکه انتظاری برای رسیدن به زندگی بوده است.» و این احتمالاً همان چیزی است که ما رمان امین فقیری را به مفهومی استعاری، ظلمت به سوی نور و روشنایی می‌بینیم. هر چند آن روشنایی کورسوی ضعیفی داشته باشد.

———————————————

۱٫ در آمدی بر داستان‌نویسی و روایت‌شناسی، فتح‌الله بی‌نیاز، انتشارات افراز


برچسب ها : , ,
دسته بندی : شماره ۲۹ , نقد
ارسال دیدگاه