آخرین مطالب

» پرونده » تبری بر دریای یخ‌بسته‌ی درون ما

تبری بر دریای یخ‌بسته‌ی درون ما

مسعود بُربُر فرانتس کافکا (۱۸۸۳ تا ۱۹۲۴) نویسنده‌ی اهل پراگ، آلمانی‌زبان و یهودی بود که به آفریدن دنیای «کافکایی» Kafkaesque و ترسیم کابوس زیست تحت سلطه‌ی قدرت مطلقه شناخته شده است. دو برادر کوچکترش پیش از شش سالگی او مردند و سه خواهرش (پس از مرگ او) در اردوگاه‌های نازی کشته شدند. وقتی پسر کوچکی […]

تبری بر دریای یخ‌بسته‌ی درون ما

مسعود بُربُر

فرانتس کافکا (۱۸۸۳ تا ۱۹۲۴) نویسنده‌ی اهل پراگ، آلمانی‌زبان و یهودی بود که به آفریدن دنیای «کافکایی» Kafkaesque و ترسیم کابوس زیست تحت سلطه‌ی قدرت مطلقه شناخته شده است.

دو برادر کوچکترش پیش از شش سالگی او مردند و سه خواهرش (پس از مرگ او) در اردوگاه‌های نازی کشته شدند. وقتی پسر کوچکی بود در تختخواب یک لیوان آب خواست. پدر زودرنجش از تختخواب بیرونش کشید و او را در بالکن انداخت و گذاشت تا صبح در آنجا با لباس خواب یخ بزند. کافکا نوشت: «بعد از آن مطیع شدم ولی بدجور از داخل لطمه خوردم. تا سال‌ها بعد از این کابوس در رنج بودم که پدرم –این مرد غول آسا، قدرت مطلق– می‌آید و بی‌دلیل مرا شبانه از رختخواب بیرون می‌کشد و در بالکان می‌اندازد. یعنی که برایش هیچ‌چیز نیستمو این دقیقاً تصویری است که فهم او از هستی‌شناسی انسان و زیست او تحت سلطه‌ی قدرت‌های توتالیتر کمونیستی را شکل می‌دهد.

فرانتس کافکا خجالتی، کرم کتاب، کم‌جربزه و بیزار از خود بار آمد. می‌خواست نویسنده شود ولی از دید پدر محال بود. این چنین یکی از برترین نوابغ ادبیات آلمانی از زمان گوته مجبور شد در مشاغلی کار کند که آشکارا دون شأن او بودند. در دفتری حقوقی و سپس یک شرکت بیمه کار کرد. شغلی که حتی در آن نیز هیچ‌گاه کارش را سرسری نگرفت و در همین دوره کلاه ایمنی را اختراع کرد که هنوز هر روز جان بسیاری را در سراسر جهان نجات می‌دهد.

کافکا از ۱۹۱۰ تا پایان عمر خود به نوشتن یادداشت‌های خصوصی پرداخت که در آن‌ها از ترس از بیماری، تنهایی، شوق فراوان به ازدواج و همزمان هراس از آن، کینه به پدر و مادر و احساس‌های گوناگون خویش نوشت. در ۱۹۱۷ سل گرفت چرا که از ترس بیماری گیاهخوار بود و شیر پاستوریزه‌نشده مصرف می‌کرد. وضعیت گلوی کافکا طوری شد که غذا خوردن آن قدر برایش دردناک بود که نمی‌توانست چیزی بخورد و چون در آن زمان تغذیه وریدی هنوز رواج پیدا نکرده بود راهی برای خوردن نداشت. بنابراین بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داد. بدن او را به پراگ برگرداندند و در تاریخ ۱۱ ژوئن ۱۹۲۴ در گورستان یهودی‌ها در ژیژکوف پراگ به خاک سپردند.

همان‌گونه مارکتا مالیشوا رئیس انجمن کافکاشناسی چک می‌گوید کارهای کافکا، در دوره کمونیستی منتشر نمی‌شد چرا که کافکا در آثارش از تمامیت‌خواهان ابراز انزجار می‌کند و حتی در داستان کوتاه «گروه محکومین»، فاشیسم و نازیسم را پیش‌بینی می‌کند. به همین دلیل آثارش حدود هفتاد سال در کشور خودش قدغن بوده‌است. مردم در آثار کافکا تصویر وضعیت روانی و فیزیکی آدم‌های تحت تعقیب و جنایت‌هایی را می‌دیدند که آن زمان در اروپا اتفاق می‌افتاد.

موقعیت کافکایی Kafkaesque اکنون کلمه‌ای شناخته‌شده است: موقعیتی که از تسلط قدرت مطلق بی‌دلیل بر آدم‌ها، در یک فضای سوررئال و کابوس‌وار و وانهادگی انسان در آن خبر می‌دهد. اغلب شخصیت‌ها راهی برای خروج از هزارتوی موقعیت بغرنجشان نمی‌یابند و عناصر کافکایی در آثار اگزیستانسیالیستی حضور پررنگی دارند. اصطلاح «کافکایی» اکنون نه فقط در ادبیات که حتی در زندگی روزمره هم کاربرد پیدا کرده و به معنای موقعیت‌های ناجور و بغرنج به کار می‌رود.

اگزیستانسالیسم (در قالب موقعیت جبری انسان، وانهادگی و پوچی و …)، مدرنیسم، رئالیسم جادویی، سوررئالیسم، سخره‌گیری قدرت، تنهایی و وانهادگی از مضامین غالب آثار او هستند.

از او محاکمه (امیرجلال‌الدین اعلم/علی‌اصغر حداد)، قصر (امیرجلال‌الدین اعلم/علی‌اصغر حداد)، آمریکا یا مردی که ناپدید شد (بهرام مقدادی/ علی‌اصغر حداد)، گروه محکومین (حسن قائمیان)، مسخ (صادق هدایت/ فرزانه طاهری/ علی‌اصغر حداد)، مجموعه داستان‌ها (امیرجلال‌الدین اعلم/ علی‌اصغر حداد)، نامه به پدر (الهام دارچینیان) و آثار دیگری به فارسی ترجمه و منتشر شده است.


برچسب ها : , , , , , , , ,
دسته بندی : پرونده , شماره ۳۴ , ویژه
ارسال دیدگاه