آخرین مطالب

» پرونده » ادبیات و اقتباس در سینمای ناصر تقوایی

در گفت‌وگو با احمد طالبی‌نژاد بررسی شد

ادبیات و اقتباس در سینمای ناصر تقوایی

گفت‌وگو: بهناز شیربانی بی‌شک کارنامه ناصر تقوایی، با وجود انگشت‌شمار فیلم‌هایی که فرصت ساختشان را داشت، نمونه‌های درخشانی است از آثاری که خالقشان، اقتباس را برای نگارش فیلمنامه انتخاب کرده است. اقتباس‌هایی که به زیبایی بومی شده ودر زمره بهترین‌های سینمای ایران جای گرفته است. صحبت درباره هر کدام از فیلم‌های ناصر تقوایی بحث مفصلی […]

ادبیات و اقتباس در سینمای ناصر تقوایی

گفت‌وگو: بهناز شیربانی

بی‌شک کارنامه ناصر تقوایی، با وجود انگشت‌شمار فیلم‌هایی که فرصت ساختشان را داشت، نمونه‌های درخشانی است از آثاری که خالقشان، اقتباس را برای نگارش فیلمنامه انتخاب کرده است. اقتباس‌هایی که به زیبایی بومی شده ودر زمره بهترین‌های سینمای ایران جای گرفته است. صحبت درباره هر کدام از فیلم‌های ناصر تقوایی بحث مفصلی می‌طلبد. در ادامه با احمد طالبی‌نژاد، منتقد سینمایی، درباره چکونگی اقتباس در سینمای او صحبت کردیم.

پیش ازپرداختن به فیلم‌های ناصر تقوایی، بد نیست ابتدا درباره پشتوانه محکم ادبی او صحبت کنیم.

کارنامه ناصر تقوایی جدا ازادبیات ایران و جهان نیست. می‌توان گفت پیش ازاینکه وارد سینمای داستانی و حرفه‌ای شود تا به امروز، پشتوانه ادبیات ایران و جهان همواره همراه تقوایی بوده است. باید به این موضوع اشاره کرد که تقوایی قبل از ورود به سینمای حرفه‌ای، داستان‌نویس بود و یکی از بنیان‌گذاران ادبیات کارگری محسوب می‌شود. ادبیات کارگری اصطلاحی است در مورد نوعی ازداستان‌نویسی و سرودن شعرکه موضوعش کار و رنج کارگران است. به‌خصوص در مناطق بندری که کارگران به عنوان باربر یا کارگران اسکله یا به عنوان کارگران شرکت نفت تلاش زیادی می‌کنند. تقوایی هم بچه آبادان است و از کودکی درچنین فضایی رشد کرده. پدرش گمرک‌چی بوده و تقوایی در بسیاری از شهرهای خطه‌ی جنوب و از جمله در بوشهر هم زندگی کرده و تقریبا با رنج و مصائب کارگران و زحمتکشان آن مناطق آشنا است. اولین مجموعه‌ی داستان‌های او بسیار قابل تامل است و به نوعی او را در زمره‌ی آغازگران جریان ادبیات کارگری ایران می‌دانند. بنابراین علاقه و پشتوانه‌ی ادبیات همواره با او بوده است، به‌خصوص وقتی پا به سینما می‌گذارد و می‌توان در مورد تک‌تک آثار اقتباسی او صحبت کرد.

به هرحال وقتی از اقتباس در سینمای ایران صحبت می‌کنیم، تنها تعداد انگشت‌شماری ازکارگردان‌های مولف در ذهنمان نقش می‌بندند که با شیوه درست اقتباس آشنا هستند و آثار ماندگاری خلق کرده‌اند که به یقین تقوایی سرآمد آنها است. ازشیوه اقتباس ناصرتقوایی صحبت کنیم.

اقتباس ازواژه قبس به معنی گرفتن می‌آید. بنابراین وقتی ازاقتباس صحبت می‌کنیم به این معنی است که درون‌مایه‌ای را از اثری تبدیل به چیز دیگری کنیم. اقتباس از ادبیات، یعنی یک داستان را تبدیل کنیم به سینما. داستان ذاتش سوبژوکتیو است، یعنی درونی است و شخصیت‌های داستان در واژه‌ها و جملات نامرئی هستند و در نهایت در ذهن خواننده شکل می‌گیرند. اما ذات سینما اوبژه و بیان‌کننده است. گاهی وقت‌ها می‌توانیم بگوییم تبدیل یک داستان به فیلم ازاینکه سناریوی اصلی نوشته شود سخت‌تر است و اقتباس کار هر شخصی هم نیست. در سینمای ایران چند نفر بودند که توانستند در زمینه اقتباس به موفقیت‌های خوبی دست پیدا کنند. تقوایی، مهرجویی و تا حدودی بهمن فرمان‌آرا.

البته باید به این موضوع هم اشاره کرد که به هرحال تقوایی این شانس تاریخی را داشت که در نوجوانی و جوانی با دو تن از مترجمان برجسته ایران یعنی زنده‌یادان صفدر تقی‌زاده و نجف دریابندری آشنا شود و این دو تأثیر زیادی بر او گذاشتند و وقتی به تهران می‌آید با ابراهیم گلستان آشنا می‌شود وبعد هم فروغ فرخزاد. می‌توان گفت که این چهره‌ها باعث شدند تا جنم ذاتی فیلمسازی و نویسندگی تقوایی رشد پیدا کند. می‌توان به تعبیری گفت پختگی تقوایی در زمینه اقتباس از ادبیات به دلیل ارتباطش با چنین آدم‌هایی است. او بعد ازورود به تهران به محافل فرهنگی و ادبی رفت‌وآمد داشت و حتی با جلال آل احمد هم آشنا شد. این آشنایی باعث تقویت روحیه خلاق او می‌شود. اولین فیلم تقوایی «آرامش درحضوردیگران» است که برگرفته از کتاب «واهمه‌های بی نان و نشان» اثر دکتر غلامحسین ساعدی است و یک داستان نیمه سیاسی و نیمه اجتماعی درباره شخصیتی امنیتی است که بعد از بازنشسنگی به شهرستان می‌رود و دخترانش درتهران ماندگار می‌شوند و خانه بزرگ سرهنگ، به تعبیری تبدیل می‌شود به جایی که نظم و نظامی که او یک عمر برایش تلاش کرد را از دست می‌دهد. وقتی سرهنگ برای دیدن دخترانش به تهران برمی‌گردد، می‌بیند که هیچ چیز سرجایش نیست و دختران هر کدام آلوده‌ی ماجرایی هستند. نکته اساسی دراین داستان وهمی است که وجود دارد. به همین دلیل اسم مجموعه «واهمه‌های بی نام و نشان» است و آن وهم یا توهم عنصر اصلی ادبیات موسوم به جریان سیال ذهن است. چیزی که در آمریکای لاتین دهه ۸۰ و۹۰ به اصطلاح گل کرد و نویسندگانی چون مارکز و دیگران را در این زمینه به عنوان نمونه‌های برتر می‌شناسیم. اما آن‌قدر نگاهمان به نمونه‌های خارجی است که گاهی فراموش می‌کنیم ما هم نویسندگانی داریم که جریان رئالیسم جادویی را می‌توان در آثارشان دید. اما به هر تعبیر آن‌طور که باید به آن پرداخته نشده و نویسندگان هم آن‌طور که باید و شاید در حفظ و اشاعه آن تلاش نکردند. اما در فیلم «آرامش در حضور دیگران» این حس جادویی و وهمی که ازآن صحبت کردیم، بسیار کمتر از داستان اصلی است. دلیلش هم کاملا روشن است. این اولین فیلم داستانی تقوایی بعد از ساخت ده فیلم مستند است، بنابراین خام‌دستی‌هایی در این فیلم دیده می‌شود که البته به مدد بازی درجه یک اکبر مشکین، ثریا قاسمی، مسعود اسدالهی، منوچهرآتشی، محمد علی سپانلو، پرتو نوری علا، فیلم وزن خوبی پیدا کرد. اما وقتی امروز فیلم را مرور می‌کنیم، متوجه می‌شویم که به لحاظ کارگردانی به استانداردهای خود تقوایی در فیلم‌های بعدی‌اش نمی‌رسد. فیلم دوم او درست زمانی ساخته می‌شود که موج سینمای جاهلی، لمپنی و انتقام شخصی، سینمای ایران را برداشته بود و او فیلم «صادق کرده» را ساخت. این فیلم هم به نوعی اقتباس محسوب می‌شود، اقتباس از یک واقعه که در سال ۱۳۴۰ در غرب کشور اتفاق افتاد.

– «نفرین» یکی دیگر از آثار اقتباسی و البته کمتر دیده‌شده‌ی تقوایی است. کمی درباره این فیلم صحبت کنیم.

به نظرم «نفرین» فیلمی است که امضای تقوایی را به عنوان سینماگری مولف و موفق در زمینه اقتباس از ادبیات همراه خودش دارد که متاسفانه با اینکه بازیگران بزرگی مثل بهروز وثوقی، جمشید مشایخی و فخری خوروش در فیلم حضوردارند، اما خیلی کم دیده شد وچون ازجنس فیلم‌فارسی‌های آن زمان نبود در اکران عمومی‌اش با شکست مواجه شد. فیلم اقتباسی است از داستان باتلاق، نوشته میکا والتاری که این قصه اولین بار در کتاب هفته چاپ شد و تقوایی ازآن اقتباس کرد و فیلمی بومی و جنوبی زیبایی شد. «نفرین» میزانسن‌های درجه یکی دارد و می‌توان شائبه‌های سیاسی هم در آن پیدا کرد. داستان فیلم درباره شیخ عربی است که دریک جزیره با همسرش ساکن است. شیخ زندگی آرامی دارد، اما وجودش مملو از ناتوانی است. یک روز جوانی پا به این جزیره می‌گذارد و تلاطم‌هایی در زندگی این دو ایجاد می‌کند. این متن، خیلی تحت تاثیر فیلم‌های وسترن است، از آن جنس فیلم‌هایی که شخصی وارد مزرعه‌ای می‌شود وآنجا تحولاتی ایجاد می‌کند و روزی مثل وقتی که ناگهان آمده، ناپیدا می‌شود، ولی در عین حال باعث تحول و تحرک هم می‌شود. نمونه بارزش فیلمی است به نام «شین» اثرجرج استیونز، که «نفرین» من را به یاد آن فیلم می‌اندازد.

نکته‌ای که باید درباره اقتباس تقوایی از ادبیات روی آن تاکید شود، اقتباس او از داستان‌هایی است که قصه‌هایش را بر اساس آنها می‌نویسد که چه ایرانی باشد چه خارجی، قدرت تقوایی این است که فیلم را بومی می‌کند. به عنوان نمونه داستان «داشتن و نداشتن» همینگوی است که به اثر تحسین‌شده‌ی «ناخدا خورشید» تبدیل شد. به طوری که اگر در تیتراژ فیلم به این موضوع اشاره نمی‌شد، شاید بسیاری متوجه نمی‌شدند این همان داستان است. این داستان هم به لحاظ جغرافیایی و هم فرهنگی بومی شده و احساس و عواطفی که از آدم‌ها در فیلم می‌بینیم کاملا ایرانی است. این قدرت بومی کردن، یکی از کارهای اقتباسی تقوایی است که باید به آن توجه شود و قابل بررسی است. اینکه چه می‌شود یک داستان آمریکایی به فیلمی تبدیل می‌شود که احساس می‌کنیم درکشور خودمان اتفاق افتاده و هیچ رنگ و بو و حال و هوای غربی در آن نیست، هر چه هست ایرانی و جنوبی است، یکی از ویژگی‌های آثار تقوایی است.

طبیعی است که اقتباس مفهوم و شیوه خاص خودش را دارد، اما گاهی برخی تغییر برخی ازمضامین متن اولیه را به اقتباس تعبیر می‌کنند. نظر شما دراین رابطه چیست؟

دو نوع شیوه اقتباس داریم. هر شکل دیگری غیر از این دو نوع را می‌توان گفت ناخنک زدن یا الهام گرفتن از متن. وقتی از اقتباس حرف می‌زنیم، به این معنی است که یعنی ما جوهر یا مضمون اصلی اثر مثل عشق، خیانت، دوستی، رفقات ورا حفظ کنیم.

اما با متن اولیه یا مورد اقتباس به دو شکل می‌توان برخورد کرد. ابتدا اقتباس وفادارانه. به این معنی که مطابق متن اصلی و آن‌طور که در کتاب آمده به فیلم تبدیل می‌شود. مثال‌های بسیاری در مورد این شیوه از اقتباس وجود دارد و نمونه بارز این نوع اقتباس فیلم «بر باد رفته» است که با رمانش خیلی تفاوتی ندارد. یا «جنگ و صلح» تولستوی که چند نمونه ازآن ساخته شده است. دیگری اقتباس آزاد است به این معنی که شما رمان یا اثر ادبی را دستمایه ساخت فیلمی قرار می‌دهید و در آن دخل و تصرف می‌کنید، مثلا شخصیت کم یا زیاد می‌شود. هر چند که این مورد باید با رضایت و همکاری نویسنده اثر صورت بگیرد. این‌طور نیست که صرفا امتیاز رمانی خریداری شود و بعد از اسم و اعتبار نویسنده استفاده شود و بعد داستان دیگری را بسازید. همیشه این مثال را می‌زنم که تقریبا تا الان حدود چهارده اقتباس از رمان «بینوایان» صورت گرفته که یکی از آنها متفاوت است و آن بینوایان ساخته روبرت حسین فیلمساز ایرانی‌الاصل فرانسوی است که از انتها به ابتدا روایت می‌شود. فیلم از دوران دانشجویی کوزت شروع می‌شود و بعد آنها را در مبارزه انقلاب فرانسه می‌بینیم و بعد به‌صورت فلاش‌بک گذشته و کودکی و نوجوانی کوزت و خانواده‌اش را می‌بینیم. خب این ساختار جدید نامش اقتباس آزاد است.

گاهی هم فردی از اثری ادبی الهام می‌گیرد که در این صورت هم دست کم باید در تیتراژ به نویسنده اثر ادای دین بکند. در سال‌های اخیر در تئاتر دراماتورژ داریم و هنرمندانی مثل آتیلا پسیانی یا ایوب اقاخانی بیشتر از آن استفاده می‌کنند. در چند نمونه از کارهای ایوب آقاخانی یا مهدی میرمحمدی دیده‌ام که ازادبیات کلاسیک روسیه برای نگارش نمایشنامه برداشت کرده‌اند و متن‌های به‌روزی بر اساس آنها نوشته‌اند. به نوعی اقباس آزاد از اثر شکل گرفته است که بازآفرینی آن با نگاه امروزی را شامل می‌شود که مبحث دیگری است و بنیان‌گذار آن آنتون آرتو است. اما اگر امروز برخی دوستان در آثارشان از نام و اعتبار نویسنده اثری استفاده می‌کنند، بدون اینکه شکل اقتباس داشته باشد و ادای دینی به نویسنده آن اثر باشد، به تعبیر من این چیزی جز سوءاستفاده نیست. مثلا عشق به خشونت تغییر کند، به نظرم این دیگر نامش تحریف رمان است. در هر دو شکل اقتباس که به آن اشاره کردم حتما باید مضمون اصلی اثر هر چه که هست، حفظ شود.

– «دایی جان ناپلئون» ازجمله آثار مهم و موفق تقوایی است. سریالی که به واسطه شهرتش باعث شد تا رمان مورد اقتباس هم که پیش از آن چندان شناخته شده نبود هم مورد استقبال قرار بگیرد و می‌توان گفت تأثیر شکل تصویری اثر و موفقیتش تاثیر مطلوبی بر منبع مورد اقتباس گذاشت.

بله. این سریال از کتابش بسیار معروف‌تر است. زمانی که سریال پخش شد، بدون تردید نود درصد مردم ایران بیننده آن بودند و در دو بار پخشی که قبل از انقلاب داشت مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرد. بعد از آن بسیاری به سراغ رمانش رفتند. واقعیت این است که رمان ایرج پزشکزاد هم جذاب و ارزشمند است، اما به نظرم به رغم تمام قدرتی که در قلم ایرج پزشکزاد هست، از نظر میزان گیرایی و تاثیرگذاری به اندازه سریال نیست. واقعیت این است که در کارنامه پزشکزاد هم همین یک رمان درجه یک است. باقی آثارش خیلی قدرت «دایی جان ناپلئون» را ندارد. حتی درسالهای اخیر یکی دو رمانش منتشر شده و وقتی که خواندم، انتظاری را که از پزشکزاد «دایی جان ناپلئون» می‌رفت نداشت. اما واقعیت این است که بخش عمده‌ای از شهرت رمان، مدیون سریالی است که تقوایی ساخت.

از نظر شما نقطه قوت این سریال چیست؟

نقطه قوت «دایی جان ناپلئون» در چند چیز است. ابتدا انتخاب بازیگران. یکی از نمونه‌های درخشان سریال‌سازی که همه بازیگران درست انتخاب شدند. تصور کنید هیچ بازیگر دیگری جز غلامحسین نقشینه نمی‌توانست نقش دایی جان را بازی کند. بازیگر قدیمی سینما و تئاتر که پیش از ساخته شدن این سریال اصلا فراموش شده بود و نسل جوان خیلی او را نمی‌شناختند. یا پرویز فنی‌زاده که نقش مش‌قاسم را بازی کرد که خیلی در سینما شانس نیاورده بود و به شخصیتی محوری در این سریال تبدیل شد و بازی درخشانی داشت که هنوز هیچ‌کس نتوانسته از او تقلید کند. انتخاب بازیگر اسدالله میرزا، بی‌نظیر است. اساسا انتخاب پرویز صیاد برای این نقش ریسک بزرگی بود و کاملا جواب داد. تصور نمی‌کنم هیچ بازیگر دیگری جز او می‌توانست نقش دون ژوان را این‌قدر زیبا ایفا کند. دومین ویژگی سریال کارگردانی و میزانسن در صحنه‌های شلوغ است. باید یادی کنیم از فیلمبرداری درخشان علیرضا زرین‌دست که به نظرم همه کارهایش درجه یک است، حتی مجموعه فیلم‌های صمد. اما در سریال «دایی جان ناپلئون» کارش بی‌نظیراست. فکر می‌کنم خودش هم قبول داشته باشد که این سریال نمونه‌ای موفق در کارنامه‌اش است. دوربین در سریال کاملا سیال است. همه سریال حتی کوچه و پس‌کوچه و بازار در یک خانه قدیمی در خیابان لاله‌زار فیمبرداری شده و در حال حاضرشهرداری تهران آن را خریده و بازسازی می‌کند. باز هم تاکید می‌کنم که تمامی نماهای مربوط به این سریال حتی گذرها آنجا فیلمبرداری شده و حتی یک پلان در بیرون از این خانه فیلمبرداری نشده. دیدن پلان‌هایی بی‌اندازه زیبا و غیر تکراری، شگردهایی است که فیلمبردار به کار می‌گیرد تا لوکیشن‌ها به اصطلاح لو نرود و یا گارگردان میزانسن‌هایی بدهد تا تماشاگر دچار سردرگمی نشود وهمه مکان‌ها واقعی جلوه کند. تا به امروز بی‌اغراق پنجاه بار سریال را دیده‌ام و بعد از هر بار دیدنش، چیزهای جدیدی در آن پیدا می‌کنم.

تقوایی شیوه‌ای خاص در داستان‌نویسی و البته دیالوگ‌نویسی دارد و البته شیوه‌ای خاص برای نوشتن. در تعاملی که طی سال‌ها با او داشتید شیوه خاص نوشتنش را چطور تعبیر می‌کنید؟

من دورانی یعنی تا سه چهار سال پیش این رابطه نزدیک را با تقوایی داشتم، یعنی بیش از سی سال همنشین بودن با او، که خوشبختانه از وجود و حضورش استفاده می‌کردم. به هر حال همیشه مورد احترام من بوده و خواهد بود. مسائلی پیش آمد که البته شخص دیگری مقصر بود نه خود تقوایی که رابطه‌ام با او قطع شد. تقوایی کسی نبود که بازی با کلمات واین جور چیزها برایش اهمیت داشته باشد. مدل دیالوگ‌نویسی او وزن و هویت ویژه‌ای دارد. بهترین دیالوگ‌هایی که از تقوایی شنیدم در فیلم «ناخدا خورشید» است. به عنوان یک نمونه در صحنه‌ای که فرحان با ناخدا صحبت می‌کند و قراری می‌گذارند، سر نرخ حرف می‌زنند و در بالاخانه‌ای نشسته‌اند. ناخدا می‌پرسد: «چقدرمی‌دی؟» فرحان رقمی پیشنهاد می‌دهد. به جای اینکه ناخدا بگوید من با این مبلغ کار نمی‌کنم، می‌گوید: «به این بگو که تنگ غروبی خلق من و خودش را تنگ نکنهمنظورش این است که من را عصبانی نکند. اما استفاده از این جمله هم خیلی هم شاعرانه است و هم جنوبی و هم واقعی. دیالوگی که خورند شخصیت است. اساسا ویژگی مهم تقوایی این است که خورند شخصیت‌ها طوری که در شأن، جایگاه، موقعیت طبقاتی و اجتماعی آنها است دیالوگ می‌نویسد. این نوع دیالوگ‌نویسی را من در کار هیچ فیلمنامه‌نویس دیگری ندیدم. تنوعی که در کلام و بیان و نثر تقوایی است در آثار دیگران کمتر می‌بینم.

– «کاغذ بی‌خط» آخرین اثری بود که از او دیدیدم. فیلمی که به تعبیر بسیاری از فیلم‌های پیشینش فاصله معنایی زیادی داشت. نگاه شما به این فیلم چیست؟

در مورد این فیلم با تقوایی مصاحبه کردم. نکته مهمی را متذکر شد. گفت: «فیلم‌های من را باید دو بار دیداولین بار که «کاغذ بی‌خط» را دیدم نتوانستم ارتباط تنگاتنگی با آن برقرار کنم. احساس کردم که با اثار پیشین تقوایی فاصله دارد. بار دوم که دیدم کلیدواژه‌هایش برایم روشن‌تر شد. اینکه اصلا چرا مادر داستان شنگول و منگول را برای بچه‌هایش تعریف می‌کند و متوجه شدم منظور فیلمنامه‌نویس چیست. بیرون از خانه ناامنی است ودر فضایی که قتل‌های زنجیره‌ای موضوع روز بود این فیلمنامه نوشته و ساخته شد. بعد از آن، فیلم برایم مفهوم دیگری پیدا کرد. واقعیت این است که شاید نمادین‌ترین فیلم تقوایی است. از جهاتی تماشاگر عادی خیلی از فیلم لذت نمی‌برد. اگر عده‌ای هم فیلم را دیدند به علت حضور هدیه تهرانی و خسرو شکیبایی در فیلم بود. شاید اگر بازیگران دیگری بودند، فروش متوسطی هم نداشت. حال و هوای فیلم بیشتر شبیه سینمای روشنفکرانه اروپا از جمله آثار آنتونیونی است و فیلم به نوعی درونی است. ویژگی متمایز فیلم این است که ما شاهد این هستیم که فیلمنامه همزمان با ساخته شدن فیلم نوشته می‌شود. انگار بازی بیانی و درونی با مخاطب می‌کند که نمونه آن را کمتر دیده‌ایم. بنابراین فیلم بسیار ارزشمند و نوجویانه‌ای در کارنامه تقوایی است. کارگردانی که متهم به کلاسیک‌زدگی است، ولی خب فیلم ارزش‌های خودش را دارد. این آخرین اثر به نمایش درآمده او است. بعد از آن «چای تلخ» را شروع کرد که به نظرم یکی از بهترین فیلمنامه‌هایی است که درباره جنگ و تبعات آن نوشته شده که متاسفانه به نتیجه نرسید. «رومی و زنگی» دیگر فیلمی بود که به سرانجام نرسید و در مجموع تقوایی خانه‌نشین شد و در انزوای ناخواسته قرار گرفت. البته کارنامه‌اش با تعدادی فیلم و سریال به نظرم پربارتر از کسانی است که سالی یک فیلم می‌سازند و اگر تعداد آثار ماندگارشان را بشمارید، به تعداد انگشان یک دست هم نمی‌رسد.


برچسب ها : , ,
دسته بندی : پرونده , شماره ۳۱ , گفتگو , ویژه
ارسال دیدگاه