آخرین مطالب

» بایگانی (بر اساس شماره) » دریابندری و نثر نوین فارسی

دریابندری و نثر نوین فارسی

علی عبداللهی از جنبه‌های گوناگون  می‌توان به کارنامه‌ی دریابندری پرداخت و در هر جنبه جستارهای مفصلی نوشت. همه  می‌دانیم که دریابندریِ مترجم، در حوزه‌ها و زمینه‌های مختلف ترجمه کرده؛ دریابندریِ مولف، جستارها و آثاری گرانسنگ از خود به یادگار گذاشته؛ حتی دریابندری آشپز و مزه‌شناس، در زمینه‌ی آشپزی هم کتاب مهم و خاصی دارد، کتابی […]

دریابندری و نثر نوین فارسی

علی عبداللهی

از جنبه‌های گوناگون  می‌توان به کارنامه‌ی دریابندری پرداخت و در هر جنبه جستارهای مفصلی نوشت. همه  می‌دانیم که دریابندریِ مترجم، در حوزه‌ها و زمینه‌های مختلف ترجمه کرده؛ دریابندریِ مولف، جستارها و آثاری گرانسنگ از خود به یادگار گذاشته؛ حتی دریابندری آشپز و مزه‌شناس، در زمینه‌ی آشپزی هم کتاب مهم و خاصی دارد، کتابی حیرت‌انگیز که فقط او و کسی با مختصات او می‌تواند بنویسد. حیات فکری-فرهنگی دریابندری پر است از فرازهای درخشان و رشک‌انگیز. البته که در چنین مجال اندک، نه من و نه هیچ کس، نمی‌تواند آثارش را نقد کند، خاصه من به شخصه، صلاحیت‌ چنین  کاری را نیز ندارم چون از آلمانی ترجمه می‌کنم و او از انگلیسی. برای نوشتن از او، فقط می‌ماند برای من یادآوری برخی نکته‌هایی که از او آموخته‌ام و همگی آموخته‌ایم. و ناگزیر باید فقط از تلاش و پیگیری مدام و گستره‌ی کار و خلاقیت او بگویم و آنچه در زبان به من آموخته، و بعید هم نیست سخنم تکراری باشد.

دریابندری نگاه خاصی به ترجمه دارد. از نظر او ترجمه فقط انتقال خبر یک متن یا برگرداندن صرف اطلاعات آن در نهایت امانت به زبان دیگر نیست، بلکه یافتن زبان و لحن و جایگاهی‌ کمابیش همسطح برای آن اثر در زبان فارسی است که بی‌تردید چیزی فراتر از ترجمه‌ی صرف است و در جایگاهی فراتر از آن  می‌نشیند. اگر چه متخصصان ترجمه و منتقدان به دلایل مختلف  می‌توانند این سخن را به دقت ثابت کنند، ولی لازم نیست برای درک چنین نگاهی، لزوماً متخصص یا واجد هوشیاری خاصی باشیم. خوانندگان متن هم می‌توانند این نگاه را ببینند، چه از رهگذر لذتی که از متن می‌برند و چه در غیاب آنچه در اصطلاح به آن «بوی ترجمه» و غریبگی و گنگی متن در متون ترجمه شده از زبان‌های خارجی می‌نامند، و نیز سرآخر، بیان و لحنی که شاید لزوماً خوانندگانش در ترجمه‌های دیگران نظیر آن را نمی‌بینند یا کم می‌بینند. راه دیگر برای فهم آن، مقایسه‌ی ساده‌ی ترجمه‌ی استاد با ترجمه‌های دیگر از همان اثر است، زیرا می‌دانیم که درصد بسیاری از آثار ترجمه‌شده به قلم دریابندری، بازترجمه‌اند و پیشتر به قلم مترجمان دیگر منتشر شده‌اند. اما به محض انتشار ترجمه‌ی دریابندری، آن ترجمه‌ها به کل کنار رفته و به ندرت تجدیدچاپ شده‌اند، مگر تک و توک آثار خاص. این نگاه استاد به ترجمه، درفرهنگ پیشین ما از آغاز تا به امروز، از قضا نمونه‌های ارجمند و الگوهای دورانسازی دارد و در جهان و در تاریخ ترجمه نیز، مترجمان زیادی به این سیاق و با این نگره ترجمه کرده‌اند.

اهمیت دریابندری درست در همین جایگاه روشن می‌شود. در جایگاه مترجمی‌ که اطلاق صفت مترجم صرف برای وی، گویی نمی‌تواند تمام ابعاد کارش را تعریف و آشکار کند و تا حد زیادی بی‌انصافی است در حقش. حتی نمی‌توان با صفت مولف صرف هم، تمام ویژگی‌های وی را نشان داد، چون مولفان زیادی در این سده در فرهنگ ما بوده‌اند که نتوانسته‌اند چنان تاثیری بر زمانه‌ی خود بگذارند یا عمق تاثیرشان با دریابندری قابل‌ قیاس نیست، به این دلیل ساده که نه آثارشان کیفیت ادبی همسنگ ترجمه‌های دریابندری داشته‌اند، و نه خودشان چنین اشرافی بر زبان‌های دیگر داشته‌اند. کامیابی دریابندری در این نیست که احتمالاً زبان انگلیسی را خوب می‌داند، چون هستند بسیاری استادان دانشگاه و ادبای انگلیسی‌دان که چه بسا انگلیسی را از او بهتر بدانند و حتماً بهتر می‌دانند، و زبان‌دانی لزوماً تضمین‌کننده‌ی مترجم خوب بودن نیست. اهمیت دریابندری در آنجاست که زبان فارسی را خوب می‌داند و خوب می‌داند در کجا باید از کدام ظریفتش استفاده کرد و کجاها نباید به سمت برخی از حوزه‌های آن رفت. مثلاً او در ترجمه‌ی هکلبری فین، چنان زبان شوخ‌طبعانه و نرم و سبکی دارد که خواننده نمی‌تواند بدون خندیدن و گاه قاه‌قاه زدن کتاب را بخواند. کافی است حاصل کار دریابندری را با دو ترجمه‌ی دیگر از این اثر، که آنها هم از قضا ترجمه‌های بدی نیستند، مقایسه کنید. توانایی استاد فقط در ایجاد زبانی طنزآمیز نیست، بلکه دریابندری در هر کتابی، برگی از توانای‌های زبانی خود را رو می‌کند و زبانی را می‌سازد و لحنی را می‌آفریند که به کل با کتاب‌های دیگرش متفاوت است. کافی است نثر درباری و مطنطن ترجمه‌ی بازمانده‌ی روز را با نثر دقیق تاریخ فلسفه‌ی غرب یا نثر شفاف ترجمه‌ی آثار همینگوی و نثر کهن‌نمای آنتیگونه‌ی سوفوکل و پیامبر و دیوانه‌ی خلیل جبران را باهم بسنجیم، آن‌گاه به تفاوت‌هایی معنادار در نگاه به زبان، لحن و بهره‌وری از ظرفیت‌های زبان فارسی، چه ظرفیت‌های بومی-محلی چه ظرفیت‌های متون قدیم کلاسیک فارسی، در هر کدام از این آثار پی می‌بریم. هر کدام از مؤلفان و نویسندگان قابل اعتنای معاصر ممکن است در ایجاد یک لحن و یک نوع بیان و جا انداختن آن در زبان فارسی توفیق حاصل کرده ‌باشند، فقط ممکن است نه حتماً و به یقین!  ولی دریابندری یک‌تنه توانسته به زبان فارسی بیان‌ها و لحن‌های زیادی بیافزاید که در عین حضورش در بالقوه‌ی زبان، هرگز نتوانسته بودند پیش از وی نمونه‌هایی چنین درخشان و عملی به گنجینه‌ی زبان فارسی بیافزایند. می‌توانید تاثیر او را فی‌ا‌لمثل با نویسندگان تک‌بیانی مانند آل‌احمد یا جمالزاده یا احمد محمود بسنجیم، آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که تاثیر او به مراتب از تک‌تک اینان در زبان فارسی معاصر بیشتر بوده است. دریابندری مانند کاونده‌ای هوشیار، در کان زبان نقب می‌زند و از رگه‌های گم فلزات گرانبها، که لابلای خروارها خاک و سنگ پنهانند، زر ناب، الماس یا شیشه‌ یا فیروزه‌ی خالص استخراج می‌کند و جلوی چشم بیننده می‌گذارد یا میکل‌آنژوار، به پاره‌سنگ معمول چنان ماهرانه چشم می‌دوزد و به آن چکش می‌کوبد، که ازش تندیس داودی یا موسی یا ونوسی درمی‌آورد، که پیشتر از دید دیگران پنهان بود و فقط او توانسته کشفش کند. تاثیر دریابندری در ایجاد لحن‌ها و بیان‌های گوناگون در زبان فارسی معاصر در میان نویسندگان نسل گذشته و اکنون، و تکوین زبان داستان و قصه‌ی امروز، آنقدر روشن و آشکار است که کسی نمی‌تواند اهمیت وی را در گسترش ظرفیت‌های زبان فارسی معاصر انکار کند. دریابندری در نظر من، جایگاهی نظیر ابن‌مقفع، نصرالله‌منشی، حبیب‌اصفهانی معاصر یا ده‌ها مترجم گمنامی‌ دارد که در نظامیه‌ی بغداد آثار کلاسیک یونانی را ترجمه کردند و بعدها ابن‌سینا، فارابی، سهروردی و خیام، و ده‌ها شاعر و نویسنده‌ و متفکر ایرانی از دل تلاش‌شان پدید آمد و حتی دامنه‌ی تاثیرشان از زبان فارسی و عربی نیز فراتر رفت و در پیدایی فلسفه‌ی غرب تاثیر انکارناپذیری داشتند. دریابندری نیز چنین جایگاهی در شکل‌گیری نثر امروز فارسی دارد. رمان‌نویسی و داستان امروز، بسیار مدیون اوست، اویی که هر ترجمه را چون یک پژوهش دشوار می‌داند و در هر اثر ترفند و تمهیدی تازه از گنجینه‌ی بالقوه‌ی فارسی استخراج  می‌کند، چنین است که مقدمه‌های او بر ترجمه‌هایش همواره آموزنده، دقیق و نکته‌سنجانه است و رهاورد سلوک او در دو زبان. او یک‌تنه بیش از چند سازمان عریض و طویل به زبان فارسی خدمت کرده است. با آنکه این دریغ همیشه با من است که هرگز او را از نزدیک ندیده‌‌ام، ولی سخت دوستش دارم و دوستش داریم به خاطر تمام آنچه برشمردم. شاید در قرنی، به شمار انگشتان دست در فرهنگی، چنین چهره‌هایی ظهور کنند. برایش تندرستی و کامیابی آرزو می‌کنم.


برچسب ها : ,
دسته بندی : بایگانی (بر اساس شماره) , پرونده , شماره ۲۲
ارسال دیدگاه