آخرین مطالب

» شماره ۳۸ » پایان ضیافت

پایان ضیافت

نام کتاب: پایان ضیافت نویسنده: یوکیو میشیما ترجمه: شیوا مقانلو ناشر: نیماژ نوبت چاپ: نخست، ۱۴۰۱ تعداد صفحه: ۲۴۰ قیمت: ۱۴۹هزار تومان «پایان ضیافت» اثری تحسین‌شده و پرکشش از نویسنده‌ی ژاپنی، یوکیو میشیما، است. میشیما شاعر، نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردان در ۱۹۲۵ به دنیا آمد و در۱۹۷۰به مرگی خودخواسته چشم از جهان فروبست. او در […]

پایان ضیافت

نام کتاب: پایان ضیافت

نویسنده: یوکیو میشیما

ترجمه: شیوا مقانلو

ناشر: نیماژ

نوبت چاپ: نخست، ۱۴۰۱

تعداد صفحه: ۲۴۰

قیمت: ۱۴۹هزار تومان

«پایان ضیافت» اثری تحسین‌شده و پرکشش از نویسنده‌ی ژاپنی، یوکیو میشیما، است. میشیما شاعر، نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردان در ۱۹۲۵ به دنیا آمد و در۱۹۷۰به مرگی خودخواسته چشم از جهان فروبست. او در طول زندگی کوتاهش بیش از سی داستان، ده نمایشنامه و چندین مقاله‌ نوشت و سه بار نامزد دریافت جایزه‌ی نوبل شد. بااین‌حال بیش از این‌که به‌واسطه‌ی آثارش مشهور شود به‌خاطر خودکشی اعتراضی‌اش به شیوه‌ی سامورایی به شهرت رسید. میشیما بسیار متأثر از آداب و سنن کشورش بود و در تمام نوشته‌هایش گویی جهان زیسته‌ی مردمش را توصیف می‌کرد و با شیوه‌ای هم که برای مرگش برگزید گویی کوشید توجه جامعه‌ی جهانی را بیش از پیش به حفظ ارزش‌های کهن و سنت‌های دیرینه‌ی ژاپنی جلب کند. آثار میشیما اگرچه سرشار از فرهنگ و آداب و رسوم کشورش است ولی بسیار جهان‌شمول هم هست. در آثارش نشانه‌های بسیاری از سرکشی و میل به طغیان و شکستن مرزهای سنتی وجود دارد. او بسیار جلوتر از زمانه‌ی خودش حرکت کرده و آثارش علیرغم این‌که ریشه در سنت و فرهنگ قدرتمند کشورش دارند، بسیار مدرن و نوگرا هستند. «پایان ضیافت» که برای نخستین بار به زبان فارسی ترجمه شده داستانی به‌ظاهر عاشقانه است که شرایط سیاسی و اجتماعی ژاپن را نیز به‌خوبی توصیف می‌کند. میشیما نه‌تنها داستان سنت‌شکنی‌های یک زن ژاپنی را روایت می‌کند بلکه خود نیز دست به سنت‌شکنی می‌زند و به جای روایتِ یک ماجرای عاشقانه‌ی صرف با شخصیت‌هایی جوان به تعریف داستان زنی میان‌سال با موقعیت اجتماعی خاص می‌پردازد که دل به یک شخصیت سیاسی می‌بندد. میشیما زنی تنها، موفق، مقتدر و مستقل را به تصویر می‌کشد که برای رسیدن به اهدافش دست به طغیان و عصیان می‌زند و در برابر جامعه‌ی سنتی و مردسالارانه‌ی ژاپن می‌ایستد. شاید «پایان ضیافت» خود طغیانی است نسبت به سنت‎‌های دست‌وپاگیر و ناکارآمد جامعه. پس از چاپ کتاب، یکی از سیاست‌مداران وقت به نام هاچیرو آریتا از میشیما به دادگاه شکایت می‌کند و مدعی می‌شود که نویسنده داستانش را از روی زندگی خصوصی او نوشته است. دادگاه در ۱۹۴۶ برای اولین بار در تاریخ ژاپن، با به رسمیت شناختن حق حفظ حریم خصوصی به نفع آریتا رای می‌دهد. این پرونده‌ی جنجالی به نام پرونده‌ی «پایان ضیافت» معروف است.

میشیما با نگاهی پیشرو و همدلانه به زنانگی، قهرمان داستان خود (کازو) را زنی موفق، اجتماعی و پرشور ترسیم کرده که بین آن‌چه جامعه از او انتظار دارد و اهداف و تمایلات شخصی‌اش دست به انتخاب می‌زند. میشیما خرده‌روایت‌های زیادی را در دل روایت اصلی می‌گنجاند و با ظرافت بسیار، مخاطب را با آداب و رسوم، مناسبت‌ها، جشن‌ها و ویژگی‌های جامعه‌ی ژاپن آشنا می‌کند.

«پایان ضیافت» رمانی چندلایه و عمیق است. داستان در زمانی اتفاق می‌افتد که ژاپن مغلوبِ متفقین شده و دچار نوعی سرخوردگی عمومی است. جامعه‌ی مردسالار و سنتی ژاپن در حال تغییر است و گویی می‌خواهد با جامعه‌ی جهانی همگام شود. کازو شاید نماد طغیان و عصیان است در برابر آن‌چه عرف و سنت نامیده می‌شود. این زن مستقلِ قوی که درعین‌حال شکننده هم هست مالک یک رستوران بزرگ است؛ ناگاه خود را در وادی عاشقی می‌یابد و درگیر رابطه‌ای پر فراز و نشیب می‌شود و آن‌چه بسیار عجیب است این است که این زن مقتدر پنجاه‌ساله‌ی سرشار از شور زندگی به کسب جایگاهی امن و تثبیت‌شده در زمانِ پس از مرگش می‌اندیشد و پیرو این دغدغه زندگی‌اش را دستخوش تغییرات بزرگی می‌کند و خودش را در چالشی سخت قرار می‌دهد تا جایی که گاه به نظر می‌رسد زندگی‌ را قربانیِ مرگ می‌کند. نویسنده با مهارت زیادی زنانگی را به تصویر می‌کشد، یک زنانگی توأم با جسارت و قدرت. یک زنانگی کامل که با وجود ضعف‌ها، شکنندگی‌ها، تردید‌ها، بحران‌ها و محدودیت‌هایش بسیار باشکوه و تحسین‌برانگیز است. میشیما به‌خوبی مخاطبش را با شخصیت‌های داستانش همراه می‌کند و در فضاسازی بسیار قدرتمند عمل می‌کند. کتاب ترجمه‌ای روان دارد. از این نویسنده آثار دیگری هم به فارسی ترجمه شده که از آن جمله می‌توان اسب‌های لگام‌گسیخته، برف بهاری، معبد سپیده‌دم، زوال فرشته و دریانوردی که از چشم دریا افتاد را نام برد.

برشی از داستان:

«… نگاه کازو همچنان به پلکان سنگی بود که در دل تاریکی بالا می‌رفت، اما حواسش پی مرگ بود. گذشته‌اش تکه‌تکه زیر پایش فرو می‌ریخت و او بی این‌که چیزی حمایتش کند، تنها مانده بود؛ و اگر همین‌طور ادامه می‌یافت احتمالا حتی یک نفر را هم نداشت که هنگام مرگش گریه کند. اندیشیدن به مرگ قانعش کرده بود که باید کسی را پیدا کند که بشود به او تکیه کرد، خانواده تشکیل داد و یک زندگی عادی را جلو برد…»

خوشه شایان


برچسب ها : , , , ,
دسته بندی : شماره ۳۸ , معرفی کتاب
این‌ها را هم بخوانید:
خنده‌های هراس و تنهایی
جاری چون رود
ریمل
به حق چیزهای ندیده
ارسال دیدگاه